Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
cer
U
پاسخ هیجانی شرطی
conditioned emotional response
U
پاسخ هیجانی شرطی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
conditioned response
U
پاسخ شرطی
unconditioned response
U
پاسخ غیر شرطی
conditioned escape response
U
پاسخ گریز شرطی
ucr
U
پاسخ غیر شرطی
conditioned avoidance response
U
پاسخ اجتنابی شرطی
reply
[answer]
U
پاسخ نامه ای
[پاسخ به پیام پست الکترونیکی ]
[پاسخ زبانی دفاعیه]
conditioning
U
شرطی کردن شرطی سازی
apodosis
U
مکمل جملهء شرطی نتیجه جملهء شرطی
answered
U
پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answering
U
پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answers
U
پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answer
U
پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
emotionally
U
هیجانی
hypothymia
U
کم هیجانی
emotional
U
هیجانی
emotional security
U
ایمنی هیجانی
emotions
U
شور هیجانی
emotional responsiveness
U
پاسخدهی هیجانی
blunted affect
U
افت هیجانی
emotional maturity
U
بلوغ هیجانی
emotional lability
U
نااستواری هیجانی
emotional insight
U
بینش هیجانی
emotional expression
U
جلوه هیجانی
emotional disturbance
U
اختلال هیجانی
emotional disorder
U
اختلال هیجانی
emotional deprivation
U
محرومیت هیجانی
emotional blockge
U
انسداد هیجانی
catharsis
U
تخلیه هیجانی
lability
U
نااستواری هیجانی
emotion
U
شور هیجانی
abreaction
U
تخلیه هیجانی
affective hallucination
U
توهم هیجانی
emotional stability
U
استواری هیجانی
discharge of affect
U
برون ریزی هیجانی
voice answer back
U
یک دستگاه پاسخ صوتی که میتواندسیستم کامپیوتری را به یک شبکه تلفنی وصل کند تا پاسخ صوتی را به درخواستهای انجام شده از ترمینالهای تلفنی فراهم اورد
originates
U
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originating
U
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originate
U
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originated
U
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
conditional
U
شرطی
conditioned
U
شرطی
provisional
U
شرطی
protatic
U
شرطی
eventual
U
شرطی
provisory
U
شرطی
conditional statement
U
دستور شرطی
unconditioned
U
غیر شرطی
conditional transfer
U
انتقال شرطی
provisional
U
شرطی مشروط
unconditioning
U
شرطی زدایی
conditioned inhibition
U
بازداری شرطی
conditioned suppression
U
منع شرطی
conditioned stimulus
U
محرک شرطی
the subjunctive mood
U
وجه شرطی
conditioned reflex
U
بازتاب شرطی
soft hyphen
U
خط تیره شرطی
conditional statement
U
حکم شرطی
conditional branch
U
انشعاب شرطی
case branch
U
انشعاب شرطی
conditionality
U
صورت شرطی
conditonal branching
U
انشعاب شرطی
conditional operator
U
عملگر شرطی
on no condition
U
به هیچ شرطی
condeitional branch
U
انشعاب شرطی
conditioned response
U
واکنش شرطی
subjunctive
U
وجه شرطی
proviso
U
جمله شرطی
conditional instruction
U
دستورالعمل شرطی
conditional jump
U
جهش شرطی
provisos
U
جمله شرطی
conditioning
U
شرطی شدن
it is inexpedient to reply
U
پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
type r conditioning
U
شرطی شدن نوع ار
type s conditioning
U
شرطی شدن نوع اس
preconditioning
U
پیش شرطی کردن
eventual
U
موکول بانجام شرطی
classical conditioning
U
شرطی سازی کلاسیک
provisorily
U
بطور شرطی یا موقت
ucs
U
محرک غیر شرطی
unconditioned stimulus
U
محرک غیر شرطی
subjunctive
U
وابسته بوجه شرطی
unconditional branch
U
انشعاب غیر شرطی
operant conditioning
U
شرطی شدن عامل
operant conditioning
U
شرطی شدن کنش گر
trace conditioning
U
شرطی کردن ردی
conditional jump instruction
U
دستورالعمل پرش شرطی
delayed conditioning
U
شرطی سازی درنگیده
modal auxiliary
U
فعل معین شرطی
conditional breakpoint
U
نقطه انفصال شرطی
conditionability
U
قابلیت شرطی شدن
backward conditioning
U
شرطی کردن وارونه
avoidance conditioning
U
شرطی کردن اجتنابی
counterconditioning
U
شرطی سازی تقابلی
pavlovian conditioning
U
شرطی شدن پاولفی
reconditioning
U
شرطی کردن مجدد
unconditional jump
U
جهش غیر شرطی
unconditional
U
غیر شرطی بی شرط
instrumental conditioning
U
شرطی شدن وسیلهای
differential conditioning
U
شرطی سازی افتراقی
vicarious conditioning
U
شرطی شدن مشاهدهای
vicarious conditioning
U
شرطی شدن جانشینی
cross conditioning
U
شرطی شدن ضمنی
To win (lose ) a bet .
U
شرطی رابردن (باختن )
condition
U
عارضه شرطی کردن
unconditioned reflex
U
بازتاب غیر شرطی
unconditional transfer
U
انتقال غیر شرطی
unconditioned inhibition
U
بازداری غیر شرطی
eyelid conditioning
U
شرطی کردن پلک چشم
policy
U
سند معلق به انجام شرطی
To purchase on approval .
U
بشرط امتحان ( شرطی )خریدن
policies
U
سند معلق به انجام شرطی
higher order conditioning
U
شرطی سازی سطح بالا
iterative process
U
فرآیندی که تکرار میشود تا به شرطی برسد
unconditional
U
آنچه به هیچ شرطی بستگی ندارد
She will only date you if you ...
U
او
[زن]
فقط به شرطی با تو میرود بیرون اگر تو...
deferred dividened
U
سودی که پرداخت ان مشروط به شرطی باشد
estate in fee
U
مالکیت مطلق و غیر شرطی نسبت به زمین
esorow
U
سندرسمی که اجرای ان موکول به تحقق شرطی باشد
branch
U
یک یا چند مسیر که می توانند پس از یک عبارت شرطی انجام شوند
zeroes
U
پرش شرطی در صورتی که پرچم یا ثباتی صفر باشد
branches
U
یک یا چند مسیر که می توانند پس از یک عبارت شرطی انجام شوند
zeros
U
پرش شرطی در صورتی که پرچم یا ثباتی صفر باشد
jump instruction
U
پرسش شرطی در صورتی که پرچم یا ثبات صفر باشند
zero
U
پرش شرطی در صورتی که پرچم یا ثباتی صفر باشد
This must not happen in future at any cost.
U
در آینده این موضوع به هیچ شرطی نباید پیش بیاید.
while loop
U
دستورات برنامه شرطی که در صورت درست بودن یک شرط, یک قطعه را اجرا میکند
jump instruction
U
دستوری که کنترل را از یک نقط ه برنامه به دیگری منتقل میکند بدون هیچ شرطی
universal legacy
U
وصیتی که دران موصی جهت تسلیم موردوصیت به ورثه شرطی قائل نشده باشد
replied
U
پاسخ
replies
U
پاسخ
reply
U
پاسخ
response
[commentary]
U
پاسخ
replication
U
پاسخ
replying
U
پاسخ
responded
U
پاسخ
responsions
U
پاسخ
answers
U
پاسخ
statement
U
پاسخ
answer
U
پاسخ
rebutter
U
پاسخ رد
answered
U
پاسخ
reaction
[answer, commentary]
U
پاسخ
item of written comment
U
پاسخ
respond
U
پاسخ
in reply to
U
در پاسخ
responds
U
پاسخ
representation
[statement]
U
پاسخ
answering
U
پاسخ
in answer to
U
در پاسخ به
response
U
پاسخ
counterplea
U
پاسخ رد
responses
U
پاسخ
negative reply
U
پاسخ رد
no
U
: پاسخ نه
answerback
U
در پاسخ
position response
U
پاسخ مکانی
anticipatory response
U
پاسخ انتظاری
operandum
U
ابزار پاسخ
impluse response
U
پاسخ ایمپولز
image response
U
پاسخ تصویر
right answer
U
پاسخ درست
delayed response
U
پاسخ درنگیده
correct response
U
پاسخ درست
consummatory response
U
پاسخ پایانی
manipulandum
U
ابزار پاسخ
content response
U
پاسخ محتوایی
distal response
U
پاسخ دوربرد
moro response
U
پاسخ مورو
answerback
U
پاسخ برگشتی
movement response
U
پاسخ حرکت
an a answer
U
پاسخ مثبت
anatomy response
U
پاسخ کالبدی
color response
U
پاسخ رنگ
answer mode
U
حالت پاسخ
irresponsive
U
پاسخ ندهنده
original response
U
پاسخ ابتکاری
frequency respone
U
پاسخ فرکانس
emitted response
U
پاسخ صدوری
popular response
U
پاسخ رایج
discriminatory response
U
پاسخ افتراقی
answer
U
: پاسخ دادن
pleas
U
پاسخ دعوی
plea
U
پاسخ دعوی
solution
U
پاسخ یک مشکل
answerable
U
پاسخ دار
vab
U
پاسخ سمعی
vaccum response
U
پاسخ غیابی
voice answer back
U
پاسخ سمعی
w response
U
پاسخ کلی
rejoinder
U
پاسخ دفاعی
to make a response
U
پاسخ دادن
rejoined
U
پاسخ دادن
rejoined
U
در پاسخ گفتن
rejoin
U
پاسخ دادن
rejoin
U
در پاسخ گفتن
running rate
U
اهنگ پاسخ
solutions
U
پاسخ یک مشکل
to definitive answer
U
پاسخ قطعی
rejoinders
U
پاسخ دفاعی
whole response
U
پاسخ کلی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com