English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (39 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
tassel U پارچه برای تمیز کردن تیر
tassels U پارچه برای تمیز کردن تیر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
mop U چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
mopped U چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
mopping U چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
mops U چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
Other Matches
I am a great believer in using natural things for cleaning. U من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم.
head U دیسک مخصوص برای تمیز کردن نوک خواندن / نوشتن دیسک
linenfold U [پارچه های کتانی برای آذین قاب]
purdah U برای پوشیدن زنان ازدیدارمردان بویژه در هند پارچه پردهای
cleans U تمیز کردن
wisp U تمیز کردن
replotting U تمیز کردن
clean house U تمیز کردن
clean U تمیز کردن
do the cleaning U تمیز کردن
grooming U تمیز کردن
clean U تمیز کردن
wisps U تمیز کردن
cleanse U تمیز کردن
cleaned U تمیز کردن
cleansed U تمیز کردن
cleanest U تمیز کردن
cleanses U تمیز کردن
prunella U پارچه پشمی که برای رویه کفش بکار میرودوپیشتربرای ردای وکیلان است
dimity U دمیاطی :پارچه نخی سفت باف وراه راه که برای پرده بکارمیبرند
petersham U یکجور پارچه پشمی پالتوی نوار کلفت وراه راه که برای ......می برند
pick up <idiom> U تمیز ،مرتب کردن
scrubbed U خراشیدن تمیز کردن
cleans U تمیز کردن چیزی
scrubbing U خراشیدن تمیز کردن
scrub U خراشیدن تمیز کردن
clean U تمیز کردن چیزی
cleanest U تمیز کردن چیزی
cleaned U تمیز کردن چیزی
scrubs U خراشیدن تمیز کردن
clean up U عمل تمیز کردن وپاک کردن تصفیه
clean-up U عمل تمیز کردن وپاک کردن تصفیه
dry clean U لباس را بابخار تمیز کردن
smugly U تمیز کردن سروصورت دادن به
smugness U تمیز کردن سروصورت دادن به
absterge U تمیز کردن شستشو دادن
spruce up <idiom> U مجددا آراستن ،تمیز کردن
smug U تمیز کردن سروصورت دادن به
biased fabric U پارچه جندلایهای که بصورت اریب با تار و پود پارچه بریده شده است
bleacher U کارگر پارچه سفیدکنی شستشو وسفیدکنی پارچه بلیط یا صندلی کم ارزش مسابقات ورزشی
gig mill U ماشین خوابدارکردن پارچه کارخانهای که پارچه رادران خوابدارم
canvases U پارچه کرباسی یا کتانی یاعلفی پارچه کانوادوزی
canvas U پارچه کرباسی یا کتانی یاعلفی پارچه کانوادوزی
tartan U یکجور پارچه پشمی شطرنجی پارچه پیچازی
racking U تمیز کردن شبکه توری اشغال گیر
crocus cloth U پارچه زبری که اکسید فریک قرمزرنگ فریف و ریزسایندهای روی سطح ان قرارگرفته و برای جلا دادن فلزات بکارمیرود
sarsenet U پارچه ابریشمی پارچه پشمی سنگین
sarcenet U پارچه ابریشمی پارچه پشمی سنگین
graving dock U اسکله مخصوص تمیز کردن ویا تعمیر نمودن کشتی
paduasoy U پارچه ابریشمی راه راه وبادوام که درسده هیجدهم برای جامه بکار می بردند
scavenges U سپوری کردن تمیز کردن
scavenged U سپوری کردن تمیز کردن
scavenge U سپوری کردن تمیز کردن
To smooth out a cloth by ironing it . U پارچه را با اطوصاف کردن
calico printing U عمل باسمه کردن پارچه
yarn dye U نخ پارچه بافی را رنگ کردن
faggot U ریشه کردن حاشیه پارچه
fagot U ریشه کردن حاشیه پارچه
faggots U ریشه کردن حاشیه پارچه
indexing U استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
drip dry U خشک کردن پارچه بدون چلاندن ان
woof U پارچه کتانی دارای پود کردن
woofs U پارچه کتانی دارای پود کردن
drip-dry U خشک کردن پارچه بدون چلاندن ان
go devil U لوله پاک کن مخصوص تمیز کردن لوله نفت
vacuuming U جاروی برقی باجاروی برقی تمیز کردن
vacuum U جاروی برقی باجاروی برقی تمیز کردن
vacuums U جاروی برقی باجاروی برقی تمیز کردن
vacuumed U جاروی برقی باجاروی برقی تمیز کردن
to feel like something U احساس که شبیه به چیزی باشد کردن [مثال پارچه]
to unstitch something [sewing] U کوکی [بخیه ای] را باز کردن [دوختن پارچه] [فناوری بافندگی]
monadelphous U دارای میلههای یک پارچه دارای نافه یک پارچه
to scramble for something U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
personal U متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
auto U توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
intubation U فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
potatoes and point U سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
autos U توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
bread and point U سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
liberal education U اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
diagnostics U اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
turnaround time U زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
weight belt U کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
conferencing U اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
cassation U تمیز
distinctions U تمیز
neat U تمیز
neat and tidy U تر و تمیز
contradistinction U تمیز
spiffy U تمیز
clean U تمیز
discretion U تمیز
discernment U تمیز
neatest U تمیز
cleanly U تمیز
neater U تمیز
dapper U تمیز
distinction U تمیز
cleans U تمیز
cleanest U تمیز
pure U تمیز
age of reason U سن تمیز
age of discretion U سن تمیز
mense U حس تمیز
discrimination U تمیز
secernment U تمیز
purest U تمیز
purer U تمیز
scrubby U تمیز
cleaned U تمیز
dinky U تمیز
skimming U محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
epicritic U تمیز دهنده
squeaky clean U بسیار تمیز
identification U تطبیق تمیز
high court of U دیوانعالی تمیز
refined U تمیز کرده
sensory discrimination U تمیز حسی
stimulus discrimination U تمیز محرک
differentiating U تمیز دادن
differentiates U تمیز دادن
differentiate U تمیز دادن
individuate U تمیز دادن
discerns U تمیز دادن
discerned U تمیز دادن
discern U تمیز دادن
scouring U تمیز کاری
indiscernible able U تمیز ندادنی
clean bill of lading U بارنامه تمیز
indiscriminately U بدون تمیز
scourer U تمیز کننده
distinguishable U قابل تمیز
discriminable U قابل تمیز
discernible U قابل تمیز
indiscreet U بی تمیز بی احتیاط
supreme court U دیوان تمیز
superior court U دادگاه تمیز
discriminating intellect U قوه تمیز
discriminator U تمیز دهنده
scourers U تمیز کننده
emblazoned U تمیز چاپیا دوختهشده
discreet U دارای تمیز وبصیرت
antiseptics U تمیز و پاکیزه مشخص
antiseptic U تمیز و پاکیزه مشخص
prim U خیلی محتاط تمیز
hight court of cassetion U دیوان عالی تمیز
high court of cassation U دیوان عالی تمیز
spic and span <idiom> U خیلی تمیز ومرتب
This isn't clean. این تمیز نیست.
discriminative U وابسته به تبعیض یا تمیز
spatulas U مرهم کش کاردک مخصوص پهن کردن و مالیدن مرهم روی پارچه و زخم و غیره
spatula U مرهم کش کاردک مخصوص پهن کردن و مالیدن مرهم روی پارچه و زخم و غیره
ikon U نشانه گرافیکی یا تصویری روی صفحه نمایش که در سیستم محاورهای به کار می رود برای تامین یک روش ساده برای مشخص کردن یک تابع
cleansers U وسیله یا ماده تمیز کننده
distinctively U بطورمشخص یا اختصاصی بروجه تمیز
cleanser U وسیله یا ماده تمیز کننده
time U 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
timed U 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
times U 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
denotative U دارای قوه تفکیک یا تمیز تمیزی
I want these clothes cleaned. من میخواهم این لباس ها تمیز شود.
secern U تجزیه طلب شدن تمیز دادن
indistinguishable U غیر قابل تشخیص تمیز ندادنی
to send round the hat U برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
epicritic U تمیز دهنده گرما وسرما حساس بسرماوگرما
differentiation U فرق گذاری تفکیک و تمیز مطالب از یکدیگر
velure U پارچه مخملی ماهوت پاک کن پارچهای باماهوت پاک کن پاک کردن
B register U 1-ثبات آدرس که به آدرس مرجع اضافه شده که محل مورد نظر را مشخص میکند 2-ثباتی که برای گسترده تر کردن اکومولاتور برای ضرب و تقسیم به کار می رود
leaders U بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
leader U بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
kiosk U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks U فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
deleted U کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deletes U کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleting U کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
delete U کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
veto U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoing U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoes U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoed U حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
winterize U اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
badminton U بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
commandeers U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
stripping U نواربندی کردن نقشه برای عکس برداری علامت گذاری کردن
flavouring U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavorings U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavourings U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavoring U چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
commandeering U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeer U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeered U وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
gas fittings U اسبابی که برای گرم کردن یاروشن کردن جایی باگازبکا
pre engage U ازپیش برای خود تهیه کردن تعهد قبلی کردن
overhaul U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauls U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
to pine for home U دلتنگی برای میهن کردن ارزوی وطن کردن
overhauling U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauled U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
line up <idiom> U سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
stuff U پارچه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com