Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
corporale
U
پارچهای که هنگام عشاء ربانی بکارمیرود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
massing
U
مراسم عشاء ربانی
unhouseled
U
محروم از عشاء ربانی
mystagogy
U
نماز عشاء ربانی
masses
U
مراسم عشاء ربانی
mass
U
مراسم عشاء ربانی
housel
U
ایین عشاء ربانی
annals
U
برنامه سالیانهء عشاء ربانی
post communion
U
دعای بعد از عشاء ربانی
High Mass
U
عشاء ربانی توام با موسیقی وبخور
tunicle
U
لباس رویی کشیش در عشاء ربانی
communion
U
ایین عشاء ربانی صمیمیت وهمدلی
communicants
U
اشخاصیکه مراسم عشاء ربانی را انجام میدهند
communicant
U
اشخاصیکه مراسم عشاء ربانی را انجام میدهند
blessed sacrament
U
مراسم عشاء ربانی که با نان وشراب برگزار میشود
pullicate
U
پارچهای که برای درست کردن دستمال رنگی بکارمیرود
gremial
U
پارچهای که اسقف هنگام اجرای برخی ایین هاروی دامن میاندازد
maniple
U
بازوبندیانواری که کشیشان هنگام انجام ایین ربانی ازبازوی خودمی اویزند
lavabo
U
ایین دست شستن کشیش هنگام پیش بردن عشاه ربانی
monstrance
U
فرف سیمین یا زرینی که هنگام عشا ربانی نان رادران گذاشته نمایش میدهند
ostensory
U
فرف سیمین یا زرینی که هنگام عشا ربانی نان دران گذاشته نمایش میدهند
transubstantiation
U
اعتقادباینکه نان وشراب مصرفی درایین عشای ربانی مسیحیان هنگام ورود ببدن شخص تبدیل بجسم وخون عیسی میگردد
half bound
U
درپشت وگوشه هاچرمی ودردوطرف پارچهای چرمی پارچهای
cloths
U
روکش پارچهای
haversack
U
کیسه پارچهای
haversacks
U
کیسه پارچهای
hardbacks
U
جلد پارچهای
list slippers
U
کفش پارچهای
hardback
U
جلد پارچهای
cloth
U
روکش پارچهای
to hem a cloth
U
لبه پارچهای راتوگذاشتن
the loard's prayer
U
دعای ربانی
the loard's supper
U
عشا ربانی
aparejo
U
نوعی پالان چرمی یا پارچهای
low mass
U
عشای ربانی ساده
suppers
U
عشای ربانی یا شام خداوند
altar of credence
U
[محل میز عشای ربانی]
supper
U
عشای ربانی یا شام خداوند
paten
U
بشقاب نان عشای ربانی
Holy Communion
U
ایین عشای ربانی مسیحیان
intervale
U
پارچهای از زمین پست درمیان تپههای یا در کناررودها
gaiter
U
پارچه سفیدی که روی کفش بسته میشودگتر پارچهای
gaiters
U
پارچه سفیدی که روی کفش بسته میشودگتر پارچهای
beige
U
پارچهای که از پشم طبیعی رنگ نشده ساخته شود
clean
U
مایع یا پارچهای که کثیفی را از صفحه VDU پاک کند
cleans
U
مایع یا پارچهای که کثیفی را از صفحه VDU پاک کند
sleds
U
وسیله فلزی و پارچهای برای تمرین مانور سد کردن
sled
U
وسیله فلزی و پارچهای برای تمرین مانور سد کردن
cleaned
U
مایع یا پارچهای که کثیفی را از صفحه VDU پاک کند
cleanest
U
مایع یا پارچهای که کثیفی را از صفحه VDU پاک کند
lord's table
U
میز مخصوص شراب ونان وعشای ربانی
paternoster
U
دعای ربانی یا دعایی که عیسی تعلیم داده
paternosters
U
دعای ربانی یا دعایی که عیسی تعلیم داده
no paternosterŠno p
U
تادعای ربانی نخوانی پول نخواهی داشت
trampoline
U
مجموعهای ازحرکات ژیمناستیکی بر روی میز پارچهای با 11 حرکت مختلف
trampolines
U
مجموعهای ازحرکات ژیمناستیکی بر روی میز پارچهای با 11 حرکت مختلف
impanate
U
داخل نانی که درشام خداوندبا عشا ربانی میخورند
prothesis
U
چیدن نان وشراب عشای ربانی روی میز
metronome
U
بکارمیرود
metronomes
U
بکارمیرود
piezoelectric
U
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
altar-steps
U
[بالاترین محل جایی که میز عشای ربانی در آن قرار دارد.]
altar-stair
U
[بالاترین محل جایی که میز عشای ربانی در آن قرار دارد.]
sari
U
ساری یا لباس زنان هندو که مشتمل است بر پارچهای که بدور بدن می پیچند
saris
U
ساری یا لباس زنان هندو که مشتمل است بر پارچهای که بدور بدن می پیچند
gobo
U
نوعی پرده پارچهای سیاه رنگ که در تلویزیون و سینمادوربین را از نور زائد محفوظ نگه میدارد
hyphen
U
خط پیوند در موارد زیر بکارمیرود
hyphens
U
خط پیوند در موارد زیر بکارمیرود
blacktop
U
موادقیری که درساختمان اسفالت بکارمیرود
sienna
U
که برای رنگهای روغنی بکارمیرود
corn popper
U
غربالی که دربودادن ذرت بکارمیرود
clear one's ears
U
متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
wet bulb termometere
U
ترمومتری که در ان جزء حساس توسط پارچهای که همواره با اب مرطوب نگاه داشته میشود احاطه شده است
basket weave pattern
U
طرح شطرنجی که در کارهای بنایی بکارمیرود
pergameneous
U
مانند پوستی که برای نوشتن بکارمیرود
flat boat
U
یکجوردوبه پهن که دررودخانههای کم عمق بکارمیرود
capital expenditure
U
هزینهای که برای بهبودسرمایه وافزایش ان بکارمیرود
ticks
U
نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
ticked
U
نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
tick
U
نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
esparto
U
یکجورجگن دراسپانیاکه برای بافندگی وکاغذسازی بکارمیرود
ballast
U
سنگینی شن و خرده سنگی که درراه اهن بکارمیرود
knick knack
U
چیزقشنگ وکم بهاکه بیشتربرای ارایش بکارمیرود
metonym
U
لغت وکلمهای که بصورت کنایه یا مجاز بکارمیرود
jacob's staff
U
چوبی که نوک اهنی داردودرزمین پیمایی بکارمیرود
law french
U
اصطلاحات امیخته با فرانسه که در زبان حقوقی بکارمیرود
kieselguhr
U
سنگ چخماق ته نشسته درساختن دینامیت بکارمیرود
tape line
U
تسمه فلزی وباریک که برای اندازه گیری بکارمیرود
forth
U
این کلمه بصورت پیشوند نیزبامعانی فوق بکارمیرود
amulet
U
دوا یا چیزی که برای شکستن جادو و طلسم بکارمیرود
tallow
U
پیه نهنگ وغیره که برای شمع سازی بکارمیرود
forrel
U
یکجور پوست که برای جلدکردن دفترهای حساب بکارمیرود
forel
U
یکجور پوست که برای جلدکردن دفترهای حساب بکارمیرود
mops
U
چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
fearnought
U
یکجورپارچه کلفت پشمی که برای جامه ملوانان بکارمیرود
mopping
U
چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
mopped
U
چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
mop
U
چوبی که سر ان را پارچه می پیچند و برای تمیز کردن بکارمیرود
sprag
U
قطعه چوب یا الواری که بعنوان شمع درمعدن بکارمیرود
herbicides
U
عاملی که برای از بین بردن علف ها وگیاهان بکارمیرود
herbicide
U
عاملی که برای از بین بردن علف ها وگیاهان بکارمیرود
line drawings
U
خطوط جامدی که برای خط کشی در صفحه چاپی بکارمیرود
line drawing
U
خطوط جامدی که برای خط کشی در صفحه چاپی بکارمیرود
amulets
U
دوا یا چیزی که برای شکستن جادو و طلسم بکارمیرود
noughts and crosses
U
یکجور دوز بازی که نشانهای صفرو چلیپادران بکارمیرود
kino
U
شیره یکجورگیاه که ماننداست بکات هندی ودرداروسازی و....بکارمیرود
hep
U
حرف ندا که برای دستور یاامریه به نظامیان بکارمیرود
ack
U
علامتی در ارتباطات و بی سیم و تلفن که بجای حرف A بکارمیرود
gimbals
U
اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نماوچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
palmyra
U
یکجور نخل درهندو سیلان که برگ ان برای بوریابافی بکارمیرود
eudiometer
U
اسبابی که جهت اندازه گیری حجمی و تجزیه گازها بکارمیرود
catgut
U
روده گربه وغیره که برای بخیه زدن درجراحی بکارمیرود
fumigant
U
ماده فراری که بعنوان ضدعفونی برای دفع افات بکارمیرود
macedoine
U
مخلوطی ازسبزیجات پخته که در سالاد یاروی لرزانک وامثال ان بکارمیرود
catapulting
U
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapults
U
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
catapult
U
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
palmitic
U
اسیدی که در روغن خرماوبرخی روغنهای دیگریافت میشود درشمع سازی بکارمیرود
gimbal ring
U
اسبابی که برای ترازنگاهداشتن قطب نما وچیزهای دیگر در دریا بکارمیرود
puncheon
U
ستونی کوتاه که بجای تحمل بار تیر در بین دو پایه بکارمیرود
catapulted
U
هرجسمی که دارای خاصیت فنری بوده وبرای پرتاب اجسام بکارمیرود
cellulose nitrate
U
ترموپلاستیکی متشکل ازسلولز و اسیداستیک که درمواد منفجره دوپها وپلاستیکهای ساختمانی بکارمیرود
marking ink
U
مداد رنگی پاک نشدنی که برای رنگ زنی و نشان گذاری بکارمیرود
parcel paper
U
یکجور کاغذ خرمایی رنگ ومخکم که برای پیچیدن بستههای پستی بکارمیرود
milk of magnesia
U
مایع شیری رنگی که هیدرکسید منیزیم است وبعنوان ضد اسید وملین بکارمیرود
tie
U
بند پارچهای جلیقه نجات بند
ties
U
بند پارچهای جلیقه نجات بند
bulb angle
U
جزء ساختمانی که معمولابعنوان ستون یا پایه بکارمیرود و به شکل دایرهای یاچند وجهی میباشد
velure
U
پارچه مخملی ماهوت پاک کن پارچهای باماهوت پاک کن پاک کردن
crocus cloth
U
پارچه زبری که اکسید فریک قرمزرنگ فریف و ریزسایندهای روی سطح ان قرارگرفته و برای جلا دادن فلزات بکارمیرود
burgers
U
تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burger
U
تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
lazy tongs
U
چنگ کهای زبانه دار یا قلاب دار که بزرگ وکوچک میشودوبرای اویختن لباس وغیره بکارمیرود
liftjet
U
توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
sennet
U
علف صاف یا حصیریا پوست درخت یا برگ خرماکه برای ساختن کلاه حصیری وخانههای حصیری بکارمیرود
sennit
U
علف صاف یا حصیریا پوست درخت یا برگ خرماکه برای ساختن کلاه حصیری وخانههای حصیری بکارمیرود
blueprint
U
نوعی چاپ عکاسی که زمینه ان ابی ونقش ان سفید است چاپ اوزالیدکه برای کپیه نقشه ورسمهای فنی بکارمیرود
blueprints
U
نوعی چاپ عکاسی که زمینه ان ابی ونقش ان سفید است چاپ اوزالیدکه برای کپیه نقشه ورسمهای فنی بکارمیرود
linecut
U
صفحه چاپی که فقط روی ان خط کشی شده باشدوبرای خط کشی کاغذ وغیره بکارمیرود و block lineوengraving line نیز نامیده میشود
moments
U
هنگام
night-time
U
هنگام شب
night season
U
هنگام شب
term
U
هنگام
night season
U
شب هنگام
night tide
U
هنگام شب
nighttide
U
شب هنگام
moment
U
هنگام
oestrum
U
هنگام
during
U
هنگام
at night
U
شب هنگام
at dark
U
هنگام شب
nightfall
U
شب هنگام
termed
U
هنگام
time
U
هنگام
at the same moment
U
در آن هنگام
at nightfall
U
شب هنگام
seasoned
U
هنگام
times
U
هنگام
season
U
هنگام
seasons
U
هنگام
night time
U
هنگام شب
terming
U
هنگام
timed
U
هنگام
gamut
U
هنگام
on occasion
U
هنگام لزوم
hexachord
U
هنگام شش بردهای
in case of emergency
U
هنگام اضطرار
inprocess
U
هنگام کار
dusk
U
هنگام غروب
on seeing him
U
هنگام دیدن او
here's to you
U
هنگام نوشیدن
execution time
U
هنگام اجرا
translate time
U
هنگام ترجمه
spring time
U
هنگام بهار
meal time
U
هنگام غذاخوری
binding time
U
هنگام انقیاد
compile time
U
هنگام همگردانی
at noon
U
هنگام فهر
at one's leisure
U
هنگام فراغت
at mess
U
هنگام خوردن
hard times
U
هنگام تنگدستی
to die in harness
U
هنگام کار
on arrival
U
هنگام ورود
playtime
U
هنگام بازی
update
U
به هنگام دراوردن
updated
U
به هنگام دراوردن
updates
U
به هنگام دراوردن
daytime
U
هنگام روز
daytide
U
هنگام روز
summertime
U
هنگام تابستان
when entering
U
هنگام ورود
in-
U
درفرف هنگام
teatime
U
هنگام چای
wintertime
U
هنگام زمستان
in
U
درفرف هنگام
hard-bitten
U
سخت هنگام جنگ
d. wish
U
خواهش هنگام مردن
landing weight
U
وزن با هنگام تخلیه
cash on delivery
U
پرداخت هنگام تحویل
chevy
U
فریاد هنگام شکار
red handed
U
هنگام ارتکاب جنایت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com