English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
maximum permissible voltage U ولتاژ مجاز حداکثر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
maximum prr ermissible U مجاز حداکثر
maximum allowable concentration U حداکثر غلظت مجاز
peak strenght U حداکثر استعداد مجاز
maximum permissible load U بار مجاز حداکثر
maximum safe temperature U درجه حرارت مجاز حداکثر
peak voltage U ولتاژ حداکثر
maximum operating voltage U ولتاژ کار حداکثر
maximum output voltage U ولتاژ خروجی حداکثر
maximum reverse r.m.s. voltage U ولتاژ سد موثر حداکثر
maximum gate trigger voltage U ولتاژ احتراق حداکثر
maximum permissible temperature rise U حداکثر مقدار افزایش درجه حرارت مجاز
maximum powerpoint voltage U ولتاژ در نقطه توان حداکثر
debt limit U حداکثر مبلغی که یک واحددولتی میتواند مدیون گردد وبیش از ان مجاز نیست
line voltage U ولتاژ خطی ولتاژ زنجیرشده ولتاژ خط
piggyback U دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
piggybacks U دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
transmissions U که پاس ولتاژ و ولتاژ صفر توسط اعداد دو دویی نشان داده می شوند
unipolar U که پاس ولتاژ مثبت و ولتاژ صفر با اعداد دودویی نشان داده می شوند
transmission U که پاس ولتاژ و ولتاژ صفر توسط اعداد دو دویی نشان داده می شوند
legit U نمایش مجاز تاتر مجاز
voltage regulator U تنظیم کننده ولتاژ نافم ولتاژ
non return to zero U سیستم ارسال سیگنال که ولتاژ مثبت نشان دهنده یک عدد دودویی و ولتاژ منفی عدد دیگر باشد. نمایش عدد دودویی که سیگنال در آن وقتی وضعیت داده تغییر میکند تغییر کند و پس از هر بیت داده به ولتاژ صفر برنگردد
surge U یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surges U یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surged U یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
visiting correspondent U نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
voltage balance U موازنه ولتاژ تعادل ولتاژ
electrically U قطعه حافظه فقط خواندنی که مختوای آن با اعمال ولتاژ خاص به سوزن نوشتن فایل برنامه ریزی است و توسط نور یا ولتاژ مخصوص قابل پاک شدن است
max min system U سیستم حداکثر و حداقل سیستم انبارداری که در ان حداقل و حداکثر موجودی تعیین میگردد
maximal aerobic power U بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
maximal oxygen consumption U حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal oxygen uptake U حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
capacity cost U هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
piezoelectric U ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
negative true logic U سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
positive U سیسم منط قی که در آن یک منط قی با سطح ولتاژ مثبت و صفر منط قی با سطح ولتاژ صفر یا منفی نشان داده میشود
authorized level of organization U سطح مجاز پرسنل سازمانی سطح مجاز سازمانی
peak U حداکثر
peaks U حداکثر
outside U حداکثر
endurance U حداکثر
outsides U حداکثر
peaking U حداکثر
uttermost U حداکثر
maximal U حداکثر
maximum U حداکثر
permitted U مجاز
allowed U مجاز
tropologic U مجاز
licensable U مجاز
admittable U مجاز
toluene U حد مجاز
legal U مجاز
authorrized U مجاز
rated U مجاز
allowable U مجاز
certified U مجاز
authorized U مجاز
permissive U مجاز
admissibll U مجاز
at liberty U مجاز
lawful U مجاز
admissible U مجاز
authorised U مجاز
commissioned U مجاز
licensed U مجاز
metonymy U مجاز
permissible U مجاز
maximum current U جریان حداکثر
maximum amplitude U دامنه حداکثر
maximization U به حداکثر رسانیدن
maximum available powere U توان حداکثر
peaks U حداکثر کاکل
maximum deviation U انحراف حداکثر
maximum duration U زمان حداکثر
maximal U وابسته به حداکثر
maximum demand U بار حداکثر
peak current U جریان حداکثر
maximum density U حداکثر تراکم
maximum thermometer U گرماسنج حداکثر
maximum capacity U فرفیت حداکثر
maximum detector U اشکارساز حداکثر
price ceilings U حداکثر قیمت
supercharge U خرج حداکثر
maximum load U بار حداکثر
maximum moment U حداکثر لنگر
full bore U حداکثر تلاش
full speed U حداکثر سرعت
global maximum U حداکثر مطلق
maximum work U کار حداکثر
maximum value U مقدار حداکثر
maximum speed U حداکثر سرعت
maximum slope U حداکثر شیب
maximum of intensity U حداکثر شدت
maximum output U خروجی حداکثر
maximum ratings U مقدار حداکثر
maximum performance U عملکرد حداکثر
maximum profit U حداکثر سود
maximum price U حداکثر بها
maximum performance U کارایی حداکثر
maximum limited stress U تنش حداکثر
flat out U حداکثر سرعت
submaximal U زیر حداکثر
maximum energy U انرژی حداکثر
flank speed U حداکثر سرعت
relative maximum U حداکثر نسبی
maximum efficiency U حداکثر کارائی
maximum efficiency U راندمان حداکثر
maximum deflection U انحراف حداکثر
maximum frequency U فرکانس حداکثر
peak speed U حداکثر سرعت
peak output U حداکثر تولید
peak load U بار حداکثر
peak load U حداکثر بار
peak demand U حداکثر تقاضا
maximum gain U تقویت حداکثر
optimum height U حداکثر ارتفاع
intensity maximum U حداکثر شدت
maximum power demand U مصرف حداکثر
peaking U حداکثر کاکل
payload U حداکثر بار
high tides U حداکثر مد دریا
payloads U حداکثر بار
high tide U حداکثر مد دریا
peak U حداکثر کاکل
wage ceiling U حداکثر دستمزد
licensing hours زمان مجاز
unauthorized U غیر مجاز
bona fide holder U دارنده مجاز
complement U حد مجاز مکمل
authorized program U برنامه مجاز
idiographic U وابسته به مجاز
complemented U حد مجاز مکمل
revocable contract U عقد مجاز
contraband U غیر مجاز
dosing U مقدار مجاز
doses U مقدار مجاز
licit U روا مجاز
circuit allocated use U مدارچانلهای مجاز
dosed U مقدار مجاز
height clearance U ارتفاع مجاز
permissible dosage U دوز مجاز
prescribed load U بار مجاز
justifiability U مجاز بودنی
legitimizing U مجاز کردن
dose U مقدار مجاز
complementing U حد مجاز مکمل
safe load U بار مجاز
authorized allowance U سهمیه مجاز
authorised clerk U واسطه مجاز
authorise U مجاز نمودن
admitance U روا مجاز
allowed vibrations U ارتعاشهای مجاز
allowable cargo load U بار مجاز
impermissible U غیر مجاز
allowable level U تراز مجاز
allowable load U بار مجاز
allowable stress U تنش مجاز
authorized bank U بانک مجاز
speed limits U سرعت مجاز
figuratively U بطور مجاز
ban item U غیر مجاز
bag limit U حد مجاز صید
complements U حد مجاز مکمل
allowance U میزان مجاز
on the house <idiom> U مجاز درکاری
authorized strength U استعداد مجاز
authorized manpower U استعدادپرسنلی مجاز
allowances U میزان مجاز
speed limit U سرعت مجاز
working stress U تنش مجاز
free U مجاز منفصل
tolerance U خطای مجاز
legitimises U مجاز کردن
allowable cargo load U حداکثربار مجاز
legitimised U مجاز کردن
fair game U شکار مجاز
permit U مجاز کردن
freeing U مجاز منفصل
troplogy U مجاز گوئی
legitimize U مجاز کردن
tolerance U تفاوت مجاز
lawfully U به طور مجاز
legitimized U مجاز کردن
tolerances U تفاوت مجاز
freed U مجاز منفصل
tolerances U خطای مجاز
legitimization U مجاز کردن
metonym U مجاز مرسل
legitimising U مجاز کردن
trope U مجاز استعاره
accredited U مجاز معتبر
permitting U مجاز کردن
tolerance limit U خطای مجاز
working load U بار مجاز
setting U شدت مجاز
settings U شدت مجاز
not allowed U غیر مجاز
permissible velocity U تندی مجاز
legitimizes U مجاز کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com