English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
external interrupt U وقفه خارجی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
interrupt U اتصال به واحد پردازش مرکزی از خارج سیستم که به رسانههای خارجی امکان استفاده از امکانات وقفه CPU را میدهد
interrupting U اتصال به واحد پردازش مرکزی از خارج سیستم که به رسانههای خارجی امکان استفاده از امکانات وقفه CPU را میدهد
interrupts U اتصال به واحد پردازش مرکزی از خارج سیستم که به رسانههای خارجی امکان استفاده از امکانات وقفه CPU را میدهد
Other Matches
positive externalities U صرفه جوئیهای خارجی عوارض خارجی مثبت پی امدهای خارجی مثبت
interrupts U خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupt U خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
interrupting U خط وقفه که میتواند ناتوان شود یا با استفاده از ماسک وقفه نادیده گرفته شود
transparently U مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
transparent U مودمی که در صورت بروز وقفه , تمام وضعیت برنامه و ماشین را حفظ میکند. وقفه سرویس داده میشود و سیستم به وضعیت قبلی برمی گردد
exterior angle U زاویهء خارجی کثیرالاضلاع زوایای خارجی حاصله ازتقاطع یک خط بادوخط موازی
external symbol dictionary U فهرست علائم خارجی فرهنگ لغات نمادهای خارجی
impurity U جزء تشکیل دهنده خارجی ناخالصی ماده خارجی
outwork U استحکامات خارجی دژ سنگرهای خارجی
foreign exchange U پول خارجی ارز خارجی
wilson U پرش از لبه خارجی یک اسکیت و چرخش کامل در هوا وبازگشت روی لبه خارجی اسکیت دیگر
external diseconomies U عوامل زیان اور خارجی عوامل نامطلوب خارجی
exchanged stabilization fund U مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
suspension U وقفه
stound U وقفه
hoid up U وقفه
station U وقفه
stationed U وقفه
stations U وقفه
hiatus U وقفه
pause U وقفه
break U وقفه
paused U وقفه
pauses U وقفه
hold back U وقفه
pausing U وقفه
gap U وقفه
gaps U وقفه
ceases U وقفه
standstil U وقفه
arrests U وقفه
jibs U وقفه
stick U وقفه
blocks U وقفه
deadlock U وقفه
standstill U وقفه
uninterrupted U بی وقفه
blocking U وقفه
block U وقفه
arrested U وقفه
arrest U وقفه
breaks U وقفه
ceasing U وقفه
ceased U وقفه
cease U وقفه
jib U وقفه
jibbed U وقفه
jibbing U وقفه
interval U وقفه
blocked U وقفه
suspensions U وقفه
at a stretch U بی وقفه
down time U وقفه
abeyance or adeyancy U وقفه
chasms U وقفه
chasm U وقفه
abeyance U وقفه
interrupts U وقفه
unabated <adj.> U بی وقفه
interrupting U وقفه
interrupt U وقفه
discontinuance U وقفه
dead lock U وقفه
interruption U وقفه
desuetude U وقفه
interruptions U وقفه
paralysis U وقفه
machine interupption U وقفه ماشین
priority interrupt U وقفه اولویت
program interrupt U وقفه برنامه
unceasing U بدون وقفه
massed learning U یادگیری بی وقفه
nerve block U وقفه عصبی
caesura U وقفه ایست
continous cycle U دوره بی وقفه
blocking period U دوره وقفه
massed practice U تمرین بی وقفه
affect block U وقفه عاطفه
betweentimes U درمدت وقفه
automatic interrupt U وقفه خودکار
run on U بدون وقفه
vectored interrupt U وقفه برداری
wind rocked out U وقفه تنفسی
sticking voltage U ولتاژ وقفه
time out U وقفه فاصله
system interrupt U وقفه سیستم
uninterrupted duty U کار بی وقفه
work stoppage U وقفه در کار
flashbacks U وقفه زمانی
full stops U وقفه کامل
full stop U وقفه کامل
flashback U وقفه زمانی
interval U ایست وقفه
interrupt driven U وقفه گرا
interrupt handler U گرداننده وقفه
interrupt vector U بردار وقفه
interrupting U ناتوان کردن وقفه
ups U تامین برق بی وقفه
interrupting U حرکت دادن وقفه
arm U خط وط وقفه فعال شده .
machine check interrupt U وقفه مقابله ماشین
clock interrupt U وقفه زمان سنجی
machine check interrupt U وقفه بررسی ماشین
fall into abeyance U درحال وقفه افتادن
interrupt serrice routine U روال سرویس وقفه
disarms U ثیرات وقفه شدن
disarmed U ثیرات وقفه شدن
interrupt U حرکت دادن وقفه
disarm U ثیرات وقفه شدن
interrupts U ناتوان کردن وقفه
interrupt U ناتوان کردن وقفه
interrupts U حرکت دادن وقفه
insolvency U وقفه در پرداخت دیون
short time rating U کار کردن با وقفه
parabiosis U وقفه رسانش عصبی
scanned interrupt U وقفه پویش شده
uninterruptable power supply U منبع تغذیه وقفه ناپذیر
interrupting U خط وقفه که فعال شده است
uniterruptable power supply U سیستم تامین برق بی وقفه
interrupting U ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
interrupt U انجام عملی پس از تشخیص وقفه
interrupts U خط وقفه که فعال شده است
continous U متصل متوالی بدون وقفه
interrupting U انجام عملی پس از تشخیص وقفه
interrupts U ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
tenuis U علامت مکث و وقفه در یونانی
interrupts U انجام عملی پس از تشخیص وقفه
NMI U وقفه غیرقابل چشم پوشی
continous type furnace U کوره نوع بدون وقفه
interrupt U خط وقفه که فعال شده است
interrupt U ای که در پاسخ به یک وقفه کار میکند
shut up U باعث وقفه در تکلم شدن
interrupt U حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
interrupts U حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
interrupting U حق تقدم منتسب به وقفه از وسیله جانبی
suspended animation U وقفه موقت فعالیتهای حیاتی وغیره
caesura U وقفه یاسکوت شعردرانتهای کلمه یا وتد
station break U وقفه برنامه فرستنده رادیویی وتلویزیونی
interrupt U تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
handler U یک فایل یا تسهیلات وقفه را بعهده دارد دستگذار
handlers U یک فایل یا تسهیلات وقفه را بعهده دارد دستگذار
interrupt U ذخیره سازی وقفه ها در صف و پردازش طبق اولویت
attention U کلیدی در ترمینال که به پردازنده سیگنال وقفه می فرستد
burst U انتقال دستهای از داده در یک باس بدون وقفه
attention U سیگنال وقفه که نیاز به توجه پردازنده دارد
bursts U انتقال دستهای از داده در یک باس بدون وقفه
interrupts U ذخیره سازی وقفه ها در صف و پردازش طبق اولویت
interrupting U ذخیره سازی وقفه ها در صف و پردازش طبق اولویت
attentions U کلیدی در ترمینال که به پردازنده سیگنال وقفه می فرستد
interrupting U تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
attentions U سیگنال وقفه که نیاز به توجه پردازنده دارد
interrupts U تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
back berm U سکوی پایه خارجی خاکریز سکوی شیببر پایه خارجی خاکریز
disabling U دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
interrupting U سیگنال وقفه که با روش polling تشخیص داده میشود
disable U دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
interrupts U سیگنال وقفه که با روش polling تشخیص داده میشود
interrupt U سیگنال وقفه که با روش polling تشخیص داده میشود
Dont let the grass grow under your feet. U نگذار وسط اینکار باد بخورد ( وقفه بیافتد )
maskable U سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیشود غیرفعال میشود
daisy chain U خط ی که تمام خروجیهای وقفه وسایل را به CPU متصل میکند
disables U دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
external U سیگنال وقفه از رسانه جانبی برای بیان توجه لازم
disarm U وضعیت وقفه که ناتوان شده است ونمیتواند سیگنال بپذیرد
vectored interrupt U سیگنال وقفه که پردازنده را به یک تابع در آدرس مشخص هدایت میکند
externals U سیگنال وقفه از رسانه جانبی برای بیان توجه لازم
disarmed U وضعیت وقفه که ناتوان شده است ونمیتواند سیگنال بپذیرد
polls U سیگنال وقفه که توسط وسایل polling تشخیص داده میشود
disarms U وضعیت وقفه که ناتوان شده است ونمیتواند سیگنال بپذیرد
polled U سیگنال وقفه که توسط وسایل polling تشخیص داده میشود
maskable U وقفهای که توسط ماسک وقفه قابل فعال شدن است
poll U سیگنال وقفه که توسط وسایل polling تشخیص داده میشود
interrupt U نرم افزاری که سیگنالهای وقفه را می پذیرد و روی آنها کار میکند.
interrupts U سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
priority U لیست وسایل جانبی و اولویت آنها هنگام ارسال سیگنال وقفه .
interrupting U نرم افزاری که سیگنالهای وقفه را می پذیرد و روی آنها کار میکند.
priorities U لیست وسایل جانبی و اولویت آنها هنگام ارسال سیگنال وقفه .
trap U نرم افزاری که سیگنال وقفه را می پذیرد و روی آنها کار میکند.
interrupts U نرم افزاری که سیگنالهای وقفه را می پذیرد و روی آنها کار میکند.
interrupting U سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
daisy chain interrupt U یک سیستم وقفه که در ان دستگاههای جانبی از طریق گذرگاه به کامپیوتر وصل می شوند
interrupt U سیگنال وقفه با تقدم بالا که نمیتواند پس از سایر دستورات انجام شود
interrupting U لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند.
interrupt U حالتی که در آن در صورتی که وقفه رخ دهد تمام وضعیتهای ماشین و برنامه حفظ می شوند
interrupt U لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند.
interrupting U حالتی که در آن در صورتی که وقفه رخ دهد تمام وضعیتهای ماشین و برنامه حفظ می شوند
interrupts U لیستی از وسایل جانبی و خصوصیات آنها وقتی که سیگنال وقفه صادر می کنند.
infarct U ناحیهای که در اثر وقفه گردش خون دررگ بافتهای ان مرده باشد دچارانفارکتوس
interrupts U حالتی که در آن در صورتی که وقفه رخ دهد تمام وضعیتهای ماشین و برنامه حفظ می شوند
outer U خارجی
exteriors U خارجی
gringo U خارجی
foreign U خارجی
oversea U خارجی
exterior U خارجی
extraneous U خارجی
extra- U خارجی
outboard U خارجی
external U خارجی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com