Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
lad der
U
وسیله پیشرفت یارسیدن به مقصود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
object code
U
خروجی یک کامپایلر یا اسمبلرکه خود کد ماشینی قابل اجرابوده یا برای پردازش بیشتربه منظور تولید چنین کدی مناسب است کد مقصود برنامه مقصود
object code
U
برنامه مقصود دستورالعملهای مقصود
object module
U
واحد مقصود ماژول مقصود
chains
U
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chain
U
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
sensor
U
وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
fet
U
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
design
U
مقصود
designs
U
مقصود
no offences was meant
U
مقصود
purposelessly
U
مقصود
innuendo
U
مقصود
objects
U
مقصود
objecting
U
مقصود
objected
U
مقصود
indirect objects
U
مقصود
direct objects
U
مقصود
innuendos
U
مقصود
innuendoes
U
مقصود
object
U
مقصود
point
U
مقصود
objectless
U
بی مقصود
significance
U
مقصود
meanings
U
مقصود
objective
U
مقصود
objectives
U
مقصود
meaning
U
مقصود
misconstrues
U
در فهمیدن مقصود
to what end?
U
برای چه مقصود
misconstrued
U
در فهمیدن مقصود
misconstruing
U
در فهمیدن مقصود
misconstrue
U
در فهمیدن مقصود
ideas
U
مقصود معنی
purposes
U
هدف مقصود
he has an a. to grind
U
مقصود دارد
target language
U
زبان مقصود
target program
U
برنامه مقصود
idea
U
مقصود معنی
sentiment
U
نیت مقصود
purpose
U
هدف مقصود
objective language
U
زبان مقصود
object code
U
دستورالعمل مقصود
object computer
U
کامپیوتر مقصود
object language
U
زبان مقصود
object program
U
برنامه مقصود
object machine
U
ماشین مقصود
object routin
U
روال مقصود
target disk
U
دیسک مقصود
purposive
U
متضمن مقصود
inexpressive
U
نرساننده مقصود
purposes
U
غرض مقصود
object module
U
واحد مقصود
purpose
U
غرض مقصود
nonce
U
مقصود فعلی
purposefully
U
با داشتن مقصود
propositions
U
مقصود قیاس منطقی
propositioned
U
مقصود قیاس منطقی
And exactly what do you mean by that ?
U
مقصود ؟( درمقام اعتراض )
propositioning
U
مقصود قیاس منطقی
for the nonce
U
برای مقصود فعلی
proposition
U
مقصود قیاس منطقی
i misapprehended him
U
مقصود او را درست نفهمیدم
now what did you mean by it
U
مقصود شماچه بود
drifting
U
مقصود جریان اهسته
drifted
U
مقصود جریان اهسته
drift
U
مقصود جریان اهسته
drifts
U
مقصود جریان اهسته
object deck
U
دسته کارت مقصود
To achieve ones object ( aim ) .
U
به مقصود خود رسیدن
object oriented programming
U
برنامه نویسی مقصود گرا
do you see what i mean?
U
ایا میفهمید مقصود من چیست
what is the purpose of thislaw
U
مقصود از این قانون چیست
crawler
U
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
asynchronous
U
داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند
crawlers
U
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
peripheral
U
مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
loops
U
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
contentions
U
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
looped
U
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
contention
U
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
loop
U
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
connectivity
U
توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
much little
U
هنگامی که درجه کمتری مقصود باشد
what do you meant
U
مقصود شما چیست چه مراددارید چه می خواهید
devices
U
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
built-in
U
نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است
device
U
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
tie down
U
وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن
simulating
U
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
daisy chain
U
روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر
simulates
U
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulate
U
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
that is i. to this purpose
U
برای این مقصود مناسب یاکافی نیست
dedicated
U
کامپیوتری که فقط برای مقصود خاصی است
The moral point of this story is that…
U
مقصود از این کتاب داستان درواقع اینست که ...
trainer
U
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
immersion proof
U
وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب
trainers
U
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
daisy chain
U
باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت
communication
U
مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود
laser
U
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
lasers
U
وسیله تولید نور با طول موج یکسان در یک اشعه باریک به وسیله برانگیختن یک ماده به حدی که فوتونهای نورانی منتشر کند
plotters
U
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
plotter
U
وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
output
U
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
outputs
U
اطلاع یا دادهای که از CPU یا حافظه اصلی به وسیله دیگر منتقل شود و مثل صفحه نمایش یا چاپگر و وسیله ذخیره سازی جانبی
areas
U
بخشی از حافظه یا کد که برای مقصود خاصی در نظر گرفته شده است
area
U
بخشی از حافظه یا کد که برای مقصود خاصی در نظر گرفته شده است
device
U
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
devices
U
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
feather bedding
U
مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
feather-bedding
U
مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
progresses
U
پیشرفت
achievement age
U
سن پیشرفت
progress
U
پیشرفت
going
U
پیشرفت
improvement
U
پیشرفت
improvements
U
پیشرفت
progressed
U
پیشرفت
promotions
U
پیشرفت
undeveloed
U
بی پیشرفت
improvement
U
پیشرفت
head way
U
پیشرفت
lifts
U
پیشرفت
lifting
U
پیشرفت
lifted
U
پیشرفت
advance
U
پیشرفت
advances
U
پیشرفت
promotion
U
پیشرفت
headway
U
پیشرفت
development
U
پیشرفت
developments
U
پیشرفت
advancing
U
پیشرفت
lift
U
پیشرفت
underdeveloped
U
کم پیشرفت
growths
U
پیشرفت
furtherance
U
پیشرفت
advancement
U
پیشرفت
progression
U
پیشرفت
attainments
U
پیشرفت
attainment
U
پیشرفت
progressions
U
پیشرفت
growth
U
پیشرفت
advance
U
پیشرفت
accomplishment
U
پیشرفت
proceedings
U
پیشرفت ها
advances
U
پیشرفت ها
advancing
<adj.>
U
پیشرفت
advance
U
پیشرفت
achievements
U
پیشرفت
achievement
U
پیشرفت
progress
U
پیشرفت
progression
U
پیشرفت
progressing
U
پیشرفت
communication
U
بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
dual capable
U
جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد
astigmatizer
U
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
from pillar to post
U
ازیک وسیله به وسیله دیگر
handshakes
U
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshake
U
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshaking
U
سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
interserviceable
U
قابل استفاده به وسیله چندقسمت یا چند نوع یکان وسیله چند یکانی
further
U
پیشرفت کردن
furthering
U
پیشرفت کردن
progresses
U
پیشرفت کار
furthers
U
پیشرفت کردن
improvement curve
U
منحنی پیشرفت
blooming
U
پیشرفت کننده
reaction progress
U
پیشرفت واکنش
technological improvement
U
پیشرفت فنی
furthered
U
پیشرفت کردن
progressivist
U
پیشرفت گرای
rise
U
پیشرفت ترقی
obstructionist
U
از پیشرفت کارمجلس را از
rises
U
پیشرفت ترقی
progress chaser
U
نافر پیشرفت
technical progress
U
پیشرفت فنی
advance
U
پیشرفت پیشروی
the a of the army
U
پیشرفت ارتش
proceeding
U
پیشرفت طرز
development
U
رشد پیشرفت
progressed
U
پیشرفت کردن
to make progress
U
پیشرفت کردن
beats
U
پیشرفت زنش
progressing
U
پیشرفت کار
progressing
U
پیشرفت کردن
progress
U
پیشرفت کردن
progress
U
پیشرفت پیشروی
progressed
U
پیشرفت پیشروی
advancing
U
پیشرفت پیشروی
progressed
U
پیشرفت کار
accession
U
دخول پیشرفت
progresses
U
پیشرفت کردن
advances
U
: پیشروی پیشرفت
beat
U
پیشرفت زنش
developments
U
رشد پیشرفت
progressing
U
پیشرفت پیشروی
progresses
U
پیشرفت پیشروی
advances
U
پیشرفت پیشروی
progress
U
پیشرفت کار
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com