English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
delay release sinker U وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lohmannizing U غوطه ور ساختن فلز درنمکهای ملقمه کننده و سپس روکش کردن انها توسط دو یاچند الیاژ پوشاننده محافظ
sinkers U غوطه ور کننده مین شناورکننده مین
sinker U غوطه ور کننده مین شناورکننده مین
astigmatizer U وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
delay equalizer U متعادل کننده تاخیری
delay arming U مسلح کننده تاخیری
delayed action U وسیله با عمل تاخیری تاخیری
sensor U وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
soak U غوطه
adrift <adj.> U غوطه ور
plunge U غوطه
ducker U غوطه زن
plunges U غوطه
plunged U غوطه
floating U غوطه ور
dips U غوطه
soaks U غوطه
dip U غوطه
peripheral U مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
overwhelm U غوطه ورساختن
dunked U غوطه دادن
suspended load U مواد غوطه ور
submerged U غوطه ورساختن
float into position U غوطه ور شدن
immersion heaters U گرمکن غوطه ور
immerses U غوطه دادن
overwhelmed U غوطه ورساختن
immersion U غوطه وری
submerge U غوطه ورساختن
immersion U غوطه ور شدن
immersion heaters U اب گرم کن غوطه ور
plunges U غوطه ور شدن
plunged U غوطه ور شدن
plunged U غوطه خوردن
submerse U غوطه دادن
submers U غوطه ورساختن
plunge U غوطه ور شدن
submergible U غوطه ور کردنی
plunge U غوطه خوردن
plunges U غوطه خوردن
submerges U غوطه ورساختن
immersion heater U گرمکن غوطه ور
submerging U غوطه ورساختن
dived U غوطه خوردن
immersion heater U اب گرم کن غوطه ور
dive U غوطه خوردن
buoyant mine U مین غوطه ور
submergence U غوطه وری
dips U غوطه دادن
soaks U غوطه دادن
immergence U غوطه ورسازی
soak U غوطه وری
dunking U غوطه دادن
soak U غوطه دادن
dunks U غوطه دادن
immersion vibrator U لرزاننده غوطه ور
immersion thermometer U دماسنج غوطه ور
immerse U غوطه دادن
immersed U غوطه دادن
dunk U غوطه دادن
immerge U غوطه دادن
overwhelms U غوطه ورساختن
immersing U غوطه دادن
soaks U غوطه وری
dip U غوطه دادن
skirter U غوطه زدن
plunger U شناور کاربوراتور غوطه ور
submersible U قابل غوطه وری
plungers U شناور کاربوراتور غوطه ور
wallows U در گل و لای غوطه خوردن
wallowed U در گل و لای غوطه خوردن
wallow U در گل و لای غوطه خوردن
submerged arc welding U جوش قوسی غوطه ور
duck U اردک ماده غوطه
duckings U اردک ماده غوطه
abyss U غوطه ورساختن مغاک
ducked U اردک ماده غوطه
abysses U غوطه ورساختن مغاک
bouquet mine U مین سطلی غوطه ور
dipneedle circuit U مدارمغناطیسی مین غوطه ور
dap U غوطه دادن شستشودادن
souse U دراب غوطه ورشدن
snagline mine U مین باشاخک غوطه ور
submersible U غوطه ور شناور زیرابی
overwhelmed with reflection U غوطه وردر فکر
ducks U اردک ماده غوطه
abysm U غوطه ورساختن مغاک
wallowing U در گل و لای غوطه خوردن
engulfed U غرق کردن در غوطه ورساختن
engulfs U غرق کردن در غوطه ورساختن
immersing U غوطه ور کردن شناور نمودن
immersed U غوطه ور کردن شناور نمودن
engulf U غرق کردن در غوطه ورساختن
recollecting U در بحر تفکر غوطه ورشدن
immerses U غوطه ور کردن شناور نمودن
recollects U در بحر تفکر غوطه ورشدن
recollected U در بحر تفکر غوطه ورشدن
pensiveness U تفکر غوطه وری دراندیشه
immerse U غوطه ور کردن شناور نمودن
to go a mucker on or over U در کاری یا چیزی غوطه ورشدن
to bathe in blood U درخون غوطه خوردن یا اغشتن
engulfing U غرق کردن در غوطه ورساختن
to overload someone [with something] U کسی را [با چیزی] غوطه ورساختن
dip U تعمید دادن غوطه ور شدن
ducker U غوطه خور مرغابی گیر
dips U تعمید دادن غوطه ور شدن
To wallow in vice . U درمنجلاب فساد غوطه ور بودن
demerse U زیراب کردن غوطه دادن
recollect U در بحر تفکر غوطه ورشدن
plotters U وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
plotter U وسیله ناوبری وسیله رسم کننده
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
dip U فروبردن و دراوردن از مایع غوطه ور شدن
pickling U غوطه ور ساختن در محلول رقیق اسید
dips U فروبردن و دراوردن از مایع غوطه ور شدن
answer U زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
answered U زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
answering U زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
answers U زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
immersed density U وزن مخصوص جسم در حال غوطه وری
vapor degreasing U غوطه ور ساختن قطعات دربخار حلالات داغ
plunge U غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
plunges U غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
plunged U غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
ducking stool U کرسی ای که زنان بدکاررابدان بسته ودراب پرت کرده غوطه میدادند
exerciser U آزمایش کننده یک وسیله
blasting machine U وسیله منفجر کننده
wet stowage U نوعی روش بارگیر مهمات درخودروها با غوطه ور کردن انها در مایعات ضد شعله
reserve buoyancy U جرم اضافی برای غوطه ورساختن کامل شناورها یابدنه هواپیمای دریایی
dormant U وسیله تاخیری
smokey the bear U وسیله تولید کننده دود
conductors U وسیله هادی اجرا کننده
cleanser U وسیله یا ماده تمیز کننده
conductor U وسیله هادی اجرا کننده
launcher U حمله کننده وسیله پرتاب
cleansers U وسیله یا ماده تمیز کننده
cyaniding U سخت گردانی سطح قطعات فولادی با غوطه ورسازی انهادر حمام نمکهای سیانید
ejector U وسیله پرتاب کننده پوکه به خارج
external U ساعت یا سیگنال یکسان کننده در خارج یک وسیله
gyroscope U وسیله تعیین کننده گرای نجومی بطورخودکار
gyroscopes U وسیله تعیین کننده گرای نجومی بطورخودکار
externals U ساعت یا سیگنال یکسان کننده در خارج یک وسیله
tracked vehicle U وسیله نقلیه بکسل کننده وسیله نقلیه یدک کش
addition U زمانی که طول می کشد تا جمع کننده عمل جمع را انجام دهد
additions U زمانی که طول می کشد تا جمع کننده عمل جمع را انجام دهد
timed U زمانی که جمع کننده عمل جمع را انجام میدهد
times U زمانی که جمع کننده عمل جمع را انجام میدهد
time U زمانی که جمع کننده عمل جمع را انجام میدهد
parkerizing U عملیاتی که در ان فلز درمحلولی از اسید فسفریک ودی اکسید منگنز داغ شده وسپس در روغن غوطه ورمیگردد تا از خوردگی فلزجلوگیری گردد
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
swimming capability U قابلیت شناوری یا غوطه وری در اب قابلیت عبور از اب
flotation U قابلیت شناوری یک خودرو قابلیت غوطه وری در اب
continous immersion test U ازمایش فروبری دائمی ازمایش غوطه وری
kites U کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
kite U کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network U یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
distractive U گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
detonator U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
steam fitter U نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
detonators U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptors U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
changer U دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
vasomotor U اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
interceptor U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
device U کلمه اختصار بیان کننده یک پورت یا وسیله ورودی / خروجی مثل COM برای پورتهای سری
devices U کلمه اختصار بیان کننده یک پورت یا وسیله ورودی / خروجی مثل COM برای پورتهای سری
delayed contact U چاشنی با تماس تاخیری سیستم پیش تنظیم تاخیری
floated U غوطه ور شدن پر شدن تا انتهی سر ریز شدن کالای اضافه برفرفیت انبار
float U غوطه ور شدن پر شدن تا انتهی سر ریز شدن کالای اضافه برفرفیت انبار
floats U غوطه ور شدن پر شدن تا انتهی سر ریز شدن کالای اضافه برفرفیت انبار
expostulator U سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
suppressive U خنثی کننده اتش سرکوب کننده
padding U پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
prepossessing U مجذوب کننده جلب توجه کننده
sprining charge U خرج چال کننده یا گود کننده
claqueur U تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
delay line storage U یک دستگاه ذخیره که شامل یک خط تاخیری و وسیلهای برای درج مجدد اطلاعات بدرون خط تاخیری میباشد
texts U وسیله الکترونیکی که از همان کننده صوت برای تولید صدایی معادل متن وارد شده استفاده میکند
text U وسیله الکترونیکی که از همان کننده صوت برای تولید صدایی معادل متن وارد شده استفاده میکند
shelf life U مدت زمانی که کالا از تولید تاتوزیع به مصرف کننده درقسمتهای مختلف می ماند مدت گردش کالا در انبارها
dormant U عامل تاخیری مین دریایی چاشنی تاخیری
dips U اندازه گیر زاویه انحنا عمق غوطه وری مین عمق شناوری ازاد مین نیم افراشتن پرچم
dip U اندازه گیر زاویه انحنا عمق غوطه وری مین عمق شناوری ازاد مین نیم افراشتن پرچم
plunge U غوطه ور شدن شناور شدن
plunged U غوطه ور شدن شناور شدن
plunges U غوطه ور شدن شناور شدن
beach marker U علامت یا وسیله مشخص کننده ساحل یا تاسیسات ساحلی شاخص خط ساحل
confusion reflector U وسیله پخش امواج فریبنده سیستم انعکاس امواج گیج کننده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com