Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
adder
U
وسیلهای که میتواند جمع و تفریق کند
adders
U
وسیلهای که میتواند جمع و تفریق کند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
detectors
U
وسیلهای که میتواند تشخیص دهد
detector
U
وسیلهای که میتواند تشخیص دهد
chips
U
وسیلهای که میتواند صدا تولید کند
chip
U
وسیلهای که میتواند صدا تولید کند
optical
U
وسیلهای که میتواند نشانه ها یا خط وط به فرم خاص را تشخیص میدهد.
parametric
U
وسیلهای که میتواند سط وح فرکانس خاص را پیشبرد یا کاهش دهدار یک سیگنال صوتی
capacitor
U
وسیلهای با فرفیت خیلی بالا و کوچک که میتواند برای قط عات RAM فرار
phototypesetter
U
وسیلهای که میتواند متن با rendution بالا روی کاغذ یا فیلم حساس به نور ایجاد کند
storage
U
هر وسیلهای که میتواند داده ذخیره کند و در صورت نیاز بازیابی کند
papered
U
وسیلهای که نوار کاغذ پانج شده را می پذیرد و اطلاعات پانج شده و ذخیره شده روی آن را به سیگنال هایی تبدیل میکند که کامپیوتر میتواند پردازش کند
paper
U
وسیلهای که نوار کاغذ پانج شده را می پذیرد و اطلاعات پانج شده و ذخیره شده روی آن را به سیگنال هایی تبدیل میکند که کامپیوتر میتواند پردازش کند
papering
U
وسیلهای که نوار کاغذ پانج شده را می پذیرد و اطلاعات پانج شده و ذخیره شده روی آن را به سیگنال هایی تبدیل میکند که کامپیوتر میتواند پردازش کند
papers
U
وسیلهای که نوار کاغذ پانج شده را می پذیرد و اطلاعات پانج شده و ذخیره شده روی آن را به سیگنال هایی تبدیل میکند که کامپیوتر میتواند پردازش کند
adders
U
مدار جمع دودویی که میتواند مجموع در ورودی را حساب کند و نیز میتواند ورودی یا خروجی به صورت وام شده را بپذیرد
adder
U
مدار جمع دودویی که میتواند مجموع در ورودی را حساب کند و نیز میتواند ورودی یا خروجی به صورت وام شده را بپذیرد
subrtraction
U
تفریق
separation
U
تفریق
subtraction
U
تفریق
separations
U
تفریق
subraction
U
تفریق
subtracts
U
تفریق کردن
deduce
U
تفریق کردن
deduces
U
تفریق کردن
deduction
U
کاهش تفریق
subtracting
U
تفریق کردن
deduced
U
تفریق کردن
subtracted
U
تفریق کردن
subtract
U
تفریق کردن
subtracter
U
تفریق کننده
deducing
U
تفریق کردن
flip-flops
U
قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flopped
U
قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flopping
U
قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flop
U
قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
subduct
U
ربودن تفریق کردن
subtractive
U
کاهنده دارای علامت تفریق
subtracts
U
تفریق شدن منها کردن
subtracting
U
تفریق شدن منها کردن
subtracted
U
تفریق شدن منها کردن
subtract
U
تفریق شدن منها کردن
minus signs
U
برای تفریق یا مقدار منفی
minus
U
برای تفریق یا مقدار منفی
minus sign
U
برای تفریق یا مقدار منفی
negative
U
عددی که تعداد تفریق از صفر را نشان میدهد
subtrahend
U
در عمل تفریق , عددی که از عدد دیگر کم شود
negatives
U
عددی که تعداد تفریق از صفر را نشان میدهد
flag
U
نشانه وقوع عدد نقلی ناشی از تفریق یا جمع
flags
U
نشانه وقوع عدد نقلی ناشی از تفریق یا جمع
borrows
U
عملیات در برخی فرآیندهای ریاضی از قبیل تفریق از عدد کوچکتر
arithmetic
U
مربوط به توابع ریاضی از قبیل جمع و تفریق و تقسیم و ضرب
borrow
U
عملیات در برخی فرآیندهای ریاضی از قبیل تفریق از عدد کوچکتر
borrowed
U
عملیات در برخی فرآیندهای ریاضی از قبیل تفریق از عدد کوچکتر
complemented
U
1-تبدیل یک رقم دودویی 2-نتیجه ناشی از تفریق یک عدد از یکی کمتر از پایه
arithmetic
U
محاسباتی که روی اعداد انجام می شوند از قبیل جمع و تفریق و ضرب و تقسیم
complements
U
1-تبدیل یک رقم دودویی 2-نتیجه ناشی از تفریق یک عدد از یکی کمتر از پایه
complementing
U
1-تبدیل یک رقم دودویی 2-نتیجه ناشی از تفریق یک عدد از یکی کمتر از پایه
complement
U
1-تبدیل یک رقم دودویی 2-نتیجه ناشی از تفریق یک عدد از یکی کمتر از پایه
draw off
U
کسر کردن تفریق کردن
achievable
U
قابل وصول قابل تفریق
implemental
U
وسیلهای
PID
U
وسیلهای
personal
U
وسیلهای
output
U
وسیلهای که
outputs
U
وسیلهای که
instrumental
U
وسیلهای
literate
U
که میتواند بخواند
non volatile
U
ما میتواند اطلاعات را برگرداند.
isolator
U
وسیلهای که قط ع میکند
smokers
U
وسیلهای که تولیددودکند
smoker
U
وسیلهای که تولیددودکند
application years
U
مدتی که یک دستگاه میتواند کارکند
rising mine
U
مینی که میتواند به سطح اب بیاید
NVRAM
U
ما میتواند اطلاعات را نگه دارد
instrumental conditioning
U
شرطی شدن وسیلهای
idles
U
ماشین یا خط تلفن یا وسیلهای
magnetic tapes
U
وسیلهای با نوک مغناطیسی
idled
U
ماشین یا خط تلفن یا وسیلهای
magnetic tape
U
وسیلهای با نوک مغناطیسی
idle
U
ماشین یا خط تلفن یا وسیلهای
idlest
U
ماشین یا خط تلفن یا وسیلهای
states
U
وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد
source
U
کامپیوتری که میتواند منبع را کامپایل کند
dynamically
U
مراجعه به دادهای که میتواند تغییر کند
machined
U
کامپیوتری که میتواند کد اصلی با کامپایل کند
doubled up
U
دیسکی که میتواند اطلاعات را در هر دو سو ذخیره کند
doubled
U
دیسکی که میتواند اطلاعات را در هر دو سو ذخیره کند
double
U
دیسکی که میتواند اطلاعات را در هر دو سو ذخیره کند
dynamic
U
مراجعه به دادهای که میتواند تغییر کند
answer/originate
U
که میتواند داده دریافت یا ارسال کند
state
U
وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد
state-
U
وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد
hydro airplane
U
هواپیمایی که میتواند روی اب فرود اید
field
U
تعداد حروف که در یک فیلد میتواند باشد
fielded
U
تعداد حروف که در یک فیلد میتواند باشد
fields
U
تعداد حروف که در یک فیلد میتواند باشد
stated
U
وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد
stating
U
وضعیتی که در آن عمل رخ میدهد یا میتواند رخ دهد
machines
U
کامپیوتری که میتواند کد اصلی با کامپایل کند
world is one's oyster
<idiom>
U
هرکس هرچیزی را میتواند بدست بیاورد
machine
U
کامپیوتری که میتواند کد اصلی با کامپایل کند
synthesisers
U
وسیلهای که چیزی تولید میکند
compensator
U
وسیلهای برای کاستن لگداسلحه
synthesizer
U
وسیلهای که چیزی تولید میکند
boomerang
U
وسیلهای برای رسیدن بهدفی یا
boomeranged
U
وسیلهای برای رسیدن بهدفی یا
boomeranging
U
وسیلهای برای رسیدن بهدفی یا
boomerangs
U
وسیلهای برای رسیدن بهدفی یا
fire lit
U
وسیلهای که با اتش روشن شود
cushioned
U
وسیلهای که شبیه تشک باشد
cushioning
U
وسیلهای که شبیه تشک باشد
cushions
U
وسیلهای که شبیه تشک باشد
synthesizers
U
وسیلهای که چیزی تولید میکند
suppressor
U
وسیلهای که مانع را حذف میکند
waterspout
U
لوله یا وسیلهای که از ان اب فوران میکند
waterspouts
U
لوله یا وسیلهای که از ان اب فوران میکند
steering wheel puller
U
وسیلهای که غربالک رابیرون میکشد
enclosures
U
پوشش محافظ برای وسیلهای
cushion
U
وسیلهای که شبیه تشک باشد
enclosure
U
پوشش محافظ برای وسیلهای
readout
U
وسیلهای که امکان نمایش اطلاعات
bi fuel
U
موتور حرارتی که میتواند بادو نوع سوخت
smarts
U
ترمینال شبکه که میتواند اطلاعات را پردازش کند
smart
U
ترمینال شبکه که میتواند اطلاعات را پردازش کند
alternatives
U
چیزی که میتواند جای چیز دیگر را بگیرد
smarting
U
ترمینال شبکه که میتواند اطلاعات را پردازش کند
alternative
U
چیزی که میتواند جای چیز دیگر را بگیرد
smarted
U
ترمینال شبکه که میتواند اطلاعات را پردازش کند
scope
U
محدوده مقادیر که یک متغیر میتواند شامل شود
counter check
U
چکی که فقط کشنده چک میتواند ان را از بانک بگیرد
smarter
U
ترمینال شبکه که میتواند اطلاعات را پردازش کند
an economist of time
U
کسی که میتواند در وقت صرفه جویی کند
burn through range
U
مسافتی که رادار در ان میتواند هدفها را کشف کند
smartest
U
ترمینال شبکه که میتواند اطلاعات را پردازش کند
lured
U
وسیلهای برای ماهیگیری باچند قلاب
meaner
U
متوسط زمان که وسیلهای عمل میکند
meanest
U
متوسط زمان که وسیلهای عمل میکند
continuous
U
وسیلهای که مرتب به چاپگر کار می فرستد
coder
U
وسیلهای که یک سیگنال را رمز گذاری میکند
lure
U
وسیلهای برای ماهیگیری باچند قلاب
lures
U
وسیلهای برای ماهیگیری باچند قلاب
luring
U
وسیلهای برای ماهیگیری باچند قلاب
viscosimeter
U
وسیلهای برای اندازه گیری ویسکوزیته
burners
U
وسیلهای که برنامه ها را در قطعه PROM می سوزاند
burner
U
وسیلهای که برنامه ها را در قطعه PROM می سوزاند
loggers
U
وسیلهای که مجموعه عملیات را ضبط میکند
loggers
U
وسیلهای که تماسهای تلفنی را ضبط میکند
logger
U
وسیلهای که مجموعه عملیات را ضبط میکند
logger
U
وسیلهای که تماسهای تلفنی را ضبط میکند
barcropper
U
وسیلهای که میل گرد را قطع میکند
mean
U
متوسط زمان که وسیلهای عمل میکند
displays
U
وسیلهای که اطلاعات و تصاویر را نمایش میدهد
displaying
U
وسیلهای که اطلاعات و تصاویر را نمایش میدهد
displayed
U
وسیلهای که اطلاعات و تصاویر را نمایش میدهد
transient
U
وسیلهای که ولتاژ موقت را تحمل میکند
carrier
U
وسیلهای که بخشی از میکروفیلم را نگه می دارد
display
U
وسیلهای که اطلاعات و تصاویر را نمایش میدهد
transients
U
وسیلهای که ولتاژ موقت را تحمل میکند
omr
U
وسیلهای که علامتها و خط وط خاص را تشخیص میدهد
erasers
U
وسیلهای محتوای چیزی را پاک میکند.
stabilisers
U
وسیلهای که از نوسانات وتکان جلوگیری میکند
stabilizer
U
وسیلهای که از نوسانات وتکان جلوگیری میکند
carriers
U
وسیلهای که بخشی از میکروفیلم را نگه می دارد
eraser
U
وسیلهای محتوای چیزی را پاک میکند.
telescopes
U
وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
telescope
U
وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
failure
U
متوسط زمان که یک وسیله بین دو قط عی میتواند کار کند
wryneck
U
یکجور دارکوب که میتواند سرخود را دور شانه بگرداند
pickup field
U
زمین باز بدون مانعی که هواپیما میتواند در ان فروداید
failures
U
متوسط زمان که یک وسیله بین دو قط عی میتواند کار کند
capacitor
U
عنصر الکترونیکی که میتواند بار الکتریکی ذخیره کند
microscopist
U
کسیکه میتواند با ریز بین ازمایش هایی بکند
bucket
U
فضایی در حافظه که داده میتواند نادیده گرفته شود
buckets
U
فضایی در حافظه که داده میتواند نادیده گرفته شود
T link
U
که میتواند داده تا چند مگابیت در ثانیه منتقل کند
real income
U
مقدار کالا وجنسی که خریدار با درامدمحدودش میتواند بخرد
bi directional
U
داده یا خط کنترلی که میتواند سیگنال ها را در دو جهت ارسال کند
originate answer
U
مدمی که میتواند هم پیامهارا تولید کرده و هم به انهاجواب دهد
asr
U
وسیله یا ترمینالی که میتواند اطلاعات را ارسال و دریافت کند
CB
U
رادیوی موج کوتاه که میتواند این امواج را بگیرد
bounds
U
محدودیت یا فضایی که کسی میتواند عمل انجام دهد
feed
U
وسیلهای که ایستگاههای مختلف را وارد کامپیوتر میکند
simulators
U
وسیلهای که سیستم دیگر را شبیه سازی میکند
paralleled
U
وسیلهای که داده موازی را می پذیرد و ارسال میکند
burners
U
وسیلهای برای ترکیب سوخت با جریان هوا
attachment
U
وسیلهای که به دلیل خاصی به ماشین وصل است
dte
U
وسیلهای که از آن مسیر ارتباط آغاز یا به آن ختم میشود
simulator
U
وسیلهای که سیستم دیگر را شبیه سازی میکند
burner
U
وسیلهای برای ترکیب سوخت با جریان هوا
multi disk
U
وسیلهای که از اندازههای مختلف و قالبهای دیسک می خواند
parallelled
U
وسیلهای که داده موازی را می پذیرد و ارسال میکند
compliant
U
وسیلهای که به مجموعهای از استانداردهای مشخص تط بیق میشود
paralleling
U
وسیلهای که داده موازی را می پذیرد و ارسال میکند
changer
U
وسیلهای که چیزی را با چیز دیگر جابجا میکند
encoder
U
وسیلهای که داده را از یک فرمت به دیگری تبدیل میکند
parallel
U
وسیلهای که داده موازی را می پذیرد و ارسال میکند
feed
U
وسیلهای که در هر لحظه یک ورق وارد چاپگر میکند
gyro
U
وسیلهای که از اندازه حرکت زاویهای یک جرم دوار
transmitters
U
وسیلهای که سیگنال ورودی را می گیرد , پردازش میکند
parallelling
U
وسیلهای که داده موازی را می پذیرد و ارسال میکند
transmitter
U
وسیلهای که سیگنال ورودی را می گیرد , پردازش میکند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com