Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 182 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
ministry education
U
وزارت فرهنگ
ministry of education
U
وزارت فرهنگ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
onomasticon
U
فرهنگ نامهای خاص فرهنگ اسامی مردم
judge advocate general
U
رئیس دادرسی ارتش مشاور حقوقی وزارت جنگ یا وزارت دفاع مشاور حقوقی ارتش
ministries
U
وزارت
portfolios
U
وزارت
portfolio
U
وزارت
ministry
U
وزارت
department
U
وزارت
ministration
U
وزارت
departments
U
وزارت
viziership
U
مقام وزارت
vizierate
U
مقام وزارت
the foreign office
U
وزارت خارجه
portejeuille
U
کیف وزارت
department of defense
U
وزارت دفاع
department of defense
U
وزارت جنگ
department of state
U
وزارت خارجه
Home Office
U
وزارت کشور
Home Office
U
وزارت داخله
ministry of the interior
U
وزارت کشور
departments
U
وزارت خانه
department
U
وزارت خانه
Ministry of Information .
U
وزارت اطلاعات
interior ministry
U
وزارت داخله
war department
U
وزارت دفاع
war department
U
وزارت جنگ
ministry of the interior
U
وزارت داخله
finance ministry
U
وزارت دارایی
department of the enterior
U
وزارت کشور
department of the navy
U
وزارت دریاداری
ministry of justice
U
وزارت دادگستری
finance ministry
U
وزارت دارائی
ministry of information
U
وزارت اطلاعات
india office
U
وزارت هند
interior ministry
U
وزارت کشور
board of trade
U
وزارت بازرگانی
department of war
U
وزارت جنگ
ministry of war
U
وزارت جنگ
war office
U
وزارت جنگ
ministry of f.
U
وزارت دارایی
under-secretaries
U
معاون وزارت
under-secretary
U
معاون وزارت
ministry of justice
U
وزارت عدلیه
The foreign ministry. the ministry of foreign affairs.
U
وزارت امور خارجه
affiliation with the department of defen
U
زیرامر وزارت جنگ
minisity of roads and highways
U
وزارت راه وشاهراه
minisity of roads and highways
U
وزارت طرق وشوارع
ministry of foreign affairs
U
وزارت امور خارجه
departmental intelligence
U
اطلاعات وزارت خانهای
ministry of national economy
U
وزارت اقتصاد ملی
ministry of national defence
U
وزارت پدافند ملی
ministry of national defence
U
وزارت دفاع ملی
ministry of industry
U
وزارت پیشه و هنر
State Department
U
وزارت امور خارجه
board of trade
U
وزارت اقتصاد وبازرگانی
State Department
U
وزارت برون مرز
affiliation with the department of defen
U
مامور به وزارت جنگ
Home Office
[British E]
U
دفتر وزارت داخله
Department of the Interior
[American E]
U
دفتر وزارت داخله
Foreign Office
U
وزارت امور خارجه
Home Office
[British E]
U
دفتر وزارت کشور
Department of the Interior
[American E]
U
دفتر وزارت کشور
department of the army
U
وزارت نیروی زمینی
The ministry of economic affairs and finance
U
وزارت امور اقتصاد و دارایی
ministerialist
U
هواه خواه وزارت وقت
Ministry of Labor and Social Affairs .
U
وزارت کار ؟ امور اجتماعی
legations
U
ایلچی گری وزارت مختار
legation
U
ایلچی گری وزارت مختار
culture
U
فرهنگ
dictionary
U
فرهنگ
dictionaries
U
فرهنگ
lowbrow
U
بی فرهنگ
kultur
U
فرهنگ
cultures
U
فرهنگ
lexicon
U
فرهنگ
lexicons
U
فرهنگ
culturing
U
فرهنگ
department of state
U
وزارت خارجه ایالات متحده امریکا
defense subsistence supply center
U
مرکز اماد زیستی وزارت دفاع
patent medicines
U
داروی دارای جواز وزارت بهداری
patent medicine
U
داروی دارای جواز وزارت بهداری
word book
U
فرهنگ لغات
wordbook
U
فرهنگ لغات
lexicon
[dictionary]
U
فرهنگ لغات
dictionary
U
فرهنگ لغات
national culture
U
فرهنگ ملی
glossary
U
فرهنگ لغات
walking dictionary
U
فرهنگ متحرک
rhyming dictionary
U
فرهنگ قوافی
data dictionary
U
فرهنگ داده ها
thesauruses
U
فرهنگ جامع
urbiculture
U
شهر فرهنگ
vocabularies
U
فرهنگ لغات
educative
U
فرهنگ بخش
folklore
U
فرهنگ قومی
abclution
U
فرهنگ ناپذیری
acculturate
U
فرهنگ پذیرفتن
acculturation
U
فرهنگ پذیری
lexicography
U
فرهنگ نویسی
an a to a dictionary
U
ضمیمه فرهنگ
armenian
U
فرهنگ ارمنی
class culture
U
فرهنگ طبقهای
deculturation
U
فرهنگ زدایی
vocabulary
U
فرهنگ لغات
dictionaries
U
فرهنگ لغات
dictionary
U
فرهنگ لغات
subculture
U
فرهنگ فرعی
subcultures
U
خرده فرهنگ
subcultures
U
فرهنگ فرعی
Arabic
U
فرهنگ عربی
thesaurus
U
فرهنگ جامع
deculturation
U
فرهنگ باختگی
graecism
U
فرهنگ یونانی
iranism
U
فرهنگ ایرانی
subculture
U
خرده فرهنگ
enculturation
U
فرهنگ اموزی
encyclopaedia
U
فرهنگ جامع
gazetteer
U
فرهنگ جغرافیایی
etymologicon
U
فرهنگ مشتقات
gradus
U
فرهنگ عروضی
chancery
U
مقام وزارت دارایی دفتر مهردار سلطنتی
f.b.i
U
یکی از ادارات وزارت دادگستری ایالات متحده
lexical
U
وابسته به فرهنگ لغات
an a to a dictionary
U
ذیل یاملحقات فرهنگ
lexical
U
وابسته به فرهنگ نویسی
dictionary program
U
برنامه فرهنگ لغات
glossary
U
فرهنگ لغات دشوار
chung shin sooyak
U
فرهنگ اخلاقی تکواندو
glossaries
U
فرهنگ لغات دشوار
hellenist
U
متخصص فرهنگ یونان
eeglish persian dictionary
U
فرهنگ انگلیسی به فارسی
culture free tests
U
ازمونهای فرهنگ- نابسته
culture fair tests
U
ازمونهای فرهنگ- نابسته
culture bound tests
U
ازمونهای فرهنگ- بسته
americanist
U
متخصص زبان یا فرهنگ امریکایی
lexicography
U
فرهنگ نویسی واژه نگاری
glossary
U
فرهنگ لغات فنی سفرنگ
glossaries
U
فرهنگ لغات فنی سفرنگ
germanist
U
دانشمند فرهنگ و زبان المانی
Brahmins
U
آدم با فرهنگ از طبقات بالا
slavist
U
محقق در فرهنگ وزبان اسلاوی
it is ministerial to culture
U
وسیله ترقی فرهنگ است
Brahmin
U
آدم با فرهنگ از طبقات بالا
vocabular
U
مربوط به فرهنگ لغات زبان
occidentalism
U
پیروی از فرهنگ و تمدن باختری
slavicist
U
محقق در فرهنگ وزبان اسلاوی
intercultural
U
وابسته به فرهنگ دو کشور بین فرهنگی
culturist
U
فرهنگ خواه هواخواه تهذیب وپرورش
A dictionary tell you what words mean .
U
فرهنگ زبان معنی کلمات را میدهد
philistine
U
ادم بی فرهنگ وبی ذوق ومادی
philistines
U
ادم بی فرهنگ وبی ذوق ومادی
philistia
U
ادم بی فرهنگ وبی ذوق ومادی
Don't touch me!; Don't you touch me!
U
به من خیلی نزدیک نشو !
[یک متر در فرهنگ باختر]
Indian style
U
[سبک معماری هندی متاثر از فرهنگ غربی]
This dictionary has many examples of how idioms are used .
U
این فرهنگ مثالهای زیادی از کاربرد اصطلاحات دارد
humanism
U
مسلک نوع پرستی و انسان دوستی ادبیات و فرهنگ
acculturate
نقل و انتقال دادن فرهنگ یک جامعه به جامعهء دیگر
Don't touch me!; Don't you touch me!
U
وارد منطقه شخصی من نشو !
[یک متر در فرهنگ باختر]
minister resident
U
صاحبمنصب عالیرتبهای که به منظورخاص و جهت امر معینی باعنوان وزارت در کشورخارجی اقامت می گزیند
This dictionary is published(printed) in three volumes.
U
این فرهنگ زبان درسه جلد منتشر گردیده است
occidentalist
U
کسیکه فرهنگ و اداب باختریان را جستجو میکند باختر شناس
ticket of leave
U
سند ازادی مشروط زندانی محکوم به حبس ابد که ازطرف وزارت کشور صادر میشود
gradus
U
فرهنگ نظم ونثر لاتین و یونانی که سابقادر انگلستان تدریس میشده
lore
U
فرهنگ نژادی افسانه هاوروایات قومی فاصله بین چشم ومنقار
synonymize
U
الفاظ مترادف بکار بردن فرهنگ لغات هم معنی راتالیف کردن
homestay
U
خانواده مهمان دار
[کسی که برای آموزش زبان یا فرهنگ در آن کشور می گذراند]
blue book
U
کتابی است که وزارت امور خارجه هرکشور هر چند سال یک مرتبه منتشر و مسائل سیاسی عنوان شده در طی ان چندسال را تجزیه و تحلیل وروشن میکند
sinologist
U
چین شناس ویژه گر فرهنگ وادبیات وتاریخ چین
external symbol dictionary
U
فهرست علائم خارجی فرهنگ لغات نمادهای خارجی
sinologue
U
چین شناس ویژه گر فرهنگ وادبیات وتاریخ چین
Japonaiserie
U
[از بعد از نیمه قرن نوزدهم میلادی طراحی ژاپنی متاثر از فرهنگ غرب بویژه در صنایع دستی و زیبایی شناسی بوجود آمد.]
lexicographic
U
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
defense classification
U
طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
nsfnet
U
یک شبکه گسترده تهیه شده توسط دفتر محاسبات علمی پیشرفته در موسسه ملی علوم برای انجام عملیات غیرنظامی طراحی وزارت دفاع طراحی شد که بخاطردلایل امنیتی در دسترس عمومی نمیباشد
grecism
U
طرز یونانی فرهنگ یونانی
tribial rugs
U
فرش های عشایری
[فرش های ایلی]
[اینگونه فرش ها ریشه در آداب و رسوم و فرهنگ هر منطقه داشته و تابلوئی از زندگی ایشان را به نقش می کشد.]
transshipment activity
U
سیستم حمل و نقل سطح مملکتی سازمان حمل و نقل در سطح وزارت دفاع
defense
U
دفاع وزارت دفاع
atlases
U
فرهنگ جهان نما نقشه جهان نما
atlas
U
فرهنگ جهان نما نقشه جهان نما
floral design
U
طرح گل و بته
[قدیمی ترین فرش بافته شده با این طرح مربوط به قرن هجدهم میلادی در منطقه قفقاز روسیه می باشد. این طرح به گونه های مختلف بافته شده و ریشه در فرهنگ کشور دارد مثل گل لاله در فرش ترکیه.]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com