English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
government department U وزارتخانه دولت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
identic notes U منظوریادداشتهایی با مضمون واحداست که چند دولت به یک دولت می دهند . چون این یادداشتها جداگانه تسلیم میشود عمل هر دولت فاهرا"مستقل از عمل دولت دیگراست تسلیم این یادداشتهاعمل غیردوستانه تلقی میشود
retorsion U عملی است که یک دولت در مقابل عمل دولت دیگری انجام میدهد وعمل اخیر کاملا" مشابه رفتاری است که از دولت اولی سر زده بوده است
open market operation U عملیات دولت در بازار ازاد خرید و فروشهایی که دولت از طریق خزانه داری کل میکند
unfriendly act هر نوع عملی که از یک دولت سر بزند و دولت دیگر در آن ضرری نسبت به منافع خود مشاهده کند
dependent state U دولت تابع و وابسته به دولت یا قدرت دیگر
ministry U وزارتخانه
ministries U وزارتخانه
undersecretary U معاون وزارتخانه
ministry U دستوری وزارتخانه
acting minister U کفیل وزارتخانه
ministries U دستوری وزارتخانه
federal state U دولت متحده یا دولت اتحادی
Department of Homeland Security [DHS] U وزارتخانه امنیت کشور
administrations U تقسیمات جزء وزارتخانه ها درشهرها
administration U تقسیمات جزء وزارتخانه ها درشهرها
real will U مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
pay as you go principle U اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
social contract U اعتقاد به این مسئله که تفویض قدرت به دولتها ناشی از نوعی قرارداد است که ضمن ان فردقسمتی از حقوق خود را به دولت تفویض میکند ومتقابلا" از وجود دولت برخوردار میشود
authoritarainism U نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
exchange control U نظارت دولت بر مبادله ارز کنترل مبادله ارز توسط دولت
interdepartmental U مبادلات بین وزارتخانهای ما بین دو وزارتخانه
respublica U دولت
mammon U دولت
government U دولت
governments U دولت
stated U دولت
state- U دولت
states U دولت
state U دولت
power U دولت
stating U دولت
powered U دولت
powering U دولت
powers U دولت
state government U دولت مرکزی
state property U دارائی دولت
nation state U دولت ملی
nation-state U دولت ملی
nation-states U دولت ملی
state budget U بودجه دولت
forfeit to the state U ضبط دولت
government budget U بودجه دولت
government expenditures U هزینههای دولت
Kremlin U دولت شوروی
quirinal U دولت ایتالیا
government stock U سهام دولت
puppet government U دولت پوشالی
national state U دولت ملی
military government U دولت نظامی
mandatary U دولت قیم
lese majestyodhkj &odhkj fvqn U پادشاه یا دولت
independent state U دولت مستقل
enemy state U دولت دشمن
chief of state U رئیس دولت
head of the state U رئیس دولت
buffer state U دولت حایل
Ottawa U دولت کانادا
pillars of the state U ارکان دولت
government treasury U خزانه دولت
public debt U بدهی دولت
public servant U مستخدم دولت
money bag U دارایی دولت
territory of state U قلمرو دولت
official U کارمند دولت
cabinet U هیات دولت
cabinets U هیات دولت
stateless U بی دولت بی وطن
officer U کارمند دولت
public officer [American E] U کارمند دولت
state U دولت استان
state- U دولت استان
stated U دولت استان
states U دولت استان
stating U دولت استان
civil servant [British E] U کارمند دولت
govt U government دولت
Whitehall U دولت انگلیس
the body politic U ملت و دولت
ambassador U ماموررسمی یک دولت
ambassadors U ماموررسمی یک دولت
Warsaw U دولت لهستان
mafias U دولت ستیزی
war state U دولت جنگی
mafia U دولت ستیزی
vassal atate U دولت پوشالی
office-holder U کارمند دولت
Downing Street U دولت انگلیس
office-holders U کارمند دولت
the policy of the government U رویه دولت
loyalist U دولت دوست
loyalists U دولت دوست
the policy of the government U سیاست دولت
totaliarian state U دولت توتالیتر
stratocracy U حکومت یا دولت نظامی
vassal atate U دولت دست نشانده
secret service money U اعتبار سری دولت
government transfer payments U پرداختهای انتقالی دولت
interpellate U استیضاح کردن دولت
land grant U زمین اعطایی دولت
plateform U اعلامیه سیاست دولت
He rose against the regime. U بر ضد دولت قیام کرد
office-holders U صاحب منصب دولت
non serverign acts U اعمال تصدی دولت
office-holder U صاحب منصب دولت
mandatory powers U اختیارات دولت قیم
protected state U دولت تحت الحمایه
colonial government U دولت یا حکومت مستعمراتی
welfare state U دولت بهبود بخش
cabinets U کابینه هیئت دولت
civil servant U مستخدم یا کارمند دولت
dependent state U دولت غیر مستقل
peculation U دستبرد در مال دولت
civil servants U مستخدم یا کارمند دولت
secret service U دستگاه محرمانه دولت
secret services U دستگاه محرمانه دولت
federalism U اصل دولت ائتلافی
cabinet U کابینه هیئت دولت
most favoured nation U دولت کامله الوداد
federalist U طرفدار دولت فدرال
family allowances U کمک دولت به خانوارها
federal authorities U قدرت دولت متحده
subsidy U کمک بلاعوض دولت
bounties U کمک اقتصادی دولت
federal council U مجلس دولت متحده
commissioner U مامور عالی رتبه دولت
confedration of states U دولت جدیدی تشکیل نمیشود
porte U باب عالی دولت عثمانی
the sublime porte U باب عالی دولت عثمانی
mafias U سازمان سری دولت ستیز
commissioners U مامور عالی رتبه دولت
mafia U سازمان سری دولت ستیز
To accord recognition to a new government. U دولت جدیدی را برسمیت شناختن
confiscation U مصادره و ضبط توسط دولت
war state U دولت نظامی declaration preventivetotal
subject to the british rule U تحت تسلط دولت انگلیس
export incentive U تشویق دولت در جهت صادرات
subsidies U مکهای مالی دولت , سوبسید
hand-out <idiom> U پاداش ،معمولا از طرف دولت
federal constitution U قانون اساسی دولت متحده
sovereigns U دولت مستقل و دارای اعتبار والامرتبه
residents U نماینده سیاسی دولت استعمارگر در کشورمستعمره
state midicine U سیستم پزشکی تحت نظارت دولت
price support U قیمت حمایت شده از طرف دولت
resident U نماینده سیاسی دولت استعمارگر در کشورمستعمره
coats of arms U نشان یا علامت دولت یاخانواده وامثال ان
quota U کمیت تعیین شده توسط دولت
coat of arms U نشان یا علامت دولت یاخانواده وامثال ان
Utopia U دولت یا کشور کامل و ایده الی
Utopias U دولت یا کشور کامل و ایده الی
quotas U کمیت تعیین شده توسط دولت
statism U تمرکز قدرت اقتصادی در دولت مرکزی
purge U تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
government U فرمانداری طرز حکومت هیئت دولت
jacobin U عضو فرقه مذهبی مخالف دولت
bank holiday U ایامی که به دستور دولت بانکها بستهاند
hall mark U دولت روی سیمینه وزرینه میگذارن
guild socialism U اعتقاد به انحصار صنایع ازطرف دولت
purges U تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
purged U تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
White Papers U گزارش هیئت دولت نامه سفید
bank annuities U سهام قرضه دولت بریتانیا که کنسول
White Paper U گزارش هیئت دولت نامه سفید
governments U فرمانداری طرز حکومت هیئت دولت
bounties U تشویق صنایع و بازرگانی به وسیله دولت
sovereign U دولت مستقل و دارای اعتبار والامرتبه
monetization U پرداخت بدهی دولت از طریق انتشارپول
eminent domain U مالکیت مطلق دولت یا پادشاه یا رئیس مملکت
state aid U کمک دولت به موسسات عام المنفعه وغیره
residency U محل اقامت نماینده دولت استعمارگر در کشورمستعمره
state to which one belongs U دولت متبوعه siege-neutralized-neutral-buffer
subvention U اعانه نقدی دولت به بنگاه عام المنفعه
regie U اداره کردن مالیات مستقیم توسطخود دولت
conscription of wealth U مصادره اموال در زمان جنگ به وسیله دولت
libertarian U طرفدارآزادی [جدا از حکم دولت] فردی [فلسفه] [سیاست]
Uncle Sam U لقب دولت ایالات متحده امریکا عمو سام
Solicitors General U مشاور حقوقی دولت که دررتبه پایین تر از دادستان است
Solicitor General U مشاور حقوقی دولت که دررتبه پایین تر از دادستان است
state's attorney U نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
price support U تثبیت قیمت توسط دولت برای حمایت کالا
active fiscal policy U منظوردخالت فعالانه دولت درارتباط با تغییر مالیاتها ومخارج
concert of europe U اتفاق دولت بزرگ اروپا نسبت به مسائل سیاسی
state attorney U نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
functional finance U سیاست مالی دولت برای تثبیت وضع اقتصادی
food stamp program U برنامه کمک مواد غذائی ازطرف دولت به نیازمندان
rescous U مقاومت در برابر قانون تمرد نسبت به مامورین دولت
interventionism U سیستم مداخله دولت درامور اقتصادی و عدم وجودازادی درتجارت
mandatory power U دولتی که قیم و سرپرست دولت یا حکومت یا سرزمین دیگری باشد
smart money U غرامت پولی که دولت بسربازان وملوانان زخمی ومصدوم میدهد
embassies U سفارت کبری نماینده ویژهای که نزد دولت خارجی فرستاده شود
good offices U عبارت است ازدخالت دولت ثالث به منظورپایان دادن به اختلافات دودولت
privateer U کشتی تجارتی که هنگام جنگ توسط دولت مصادره ومسلح میشود
embassy U سفارت کبری نماینده ویژهای که نزد دولت خارجی فرستاده شود
service U منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
jingo U کسی که به عنوان میهن پرستی از سیاست جنگجویانه و تجاوزکارانه دولت خودطرفداری میکند
serviced U منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
deodand U چیزیکه دولت برای استفاده عموم ضبط میکردزیرامایه مرگ کسی شده
legion ofholour U نشان افتخارکه دولت فرانسه درازای خدمات برجسته لشکری یاکشوری میدهد
GOSIP U استاندارد دولت آمریکا برای اطمینان از کار همزمان کامپیوترها و سیستمهای ارتباطی
sheriffs U نماینده رسمی دولت در یک ناحیه که ماموراجرای قوانین و انجام امورقضایی و نظارت بر انتخابات است
capital levy U مالیات بر سرمایه افرادحقیقی قسمتی از ثروت کشورکه جبرا" توسط دولت اخذ میشود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com