English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (597 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
grant U واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
granted U واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
grants U واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tasking U سازمان بندی برای عملیات واگذار کردن ماموریت به یکانها واگذاری ماموریت تعیین ماموریت
subscribing U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribe U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribes U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
augmentation U تکمیل کردن واگذار کردن وسایل یا نفرات اضافی یا تقویتی
cession U صرفنظر کردن از چیزی وواگذار کردن ان واگذاری
transfers U واگذار کردن نقل کردن انتقال
transferring U واگذار کردن نقل کردن انتقال
transfer U واگذار کردن نقل کردن انتقال
warrants U اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warranting U اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warranted U اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warrant U اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
pre engage U ازپیش برای خود تهیه کردن تعهد قبلی کردن
give over U ترک کردن واگذار کردن
entrusting U واگذار کردن تفویض کردن
entrust U واگذار کردن تفویض کردن
entrusts U واگذار کردن تفویض کردن
assigning U واگذار کردن
transfers U واگذار کردن
assigned U واگذار کردن
surrender U واگذار کردن
ceding U واگذار کردن
infeoff U واگذار کردن
transferring U واگذار کردن
assign U واگذار کردن
authorisations U واگذار کردن
release U واگذار کردن
releases U واگذار کردن
abdicate U واگذار کردن
assigns U واگذار کردن
to turn over U واگذار کردن
relegating U واگذار کردن
relegates U واگذار کردن
cedes U واگذار کردن
relegate U واگذار کردن
cede U واگذار کردن
authorization U واگذار کردن
remise U واگذار کردن
abdicating U واگذار کردن
to make over U واگذار کردن
abdicates U واگذار کردن
abdicated U واگذار کردن
surrendered U واگذار کردن
conceding U واگذار کردن
concedes U واگذار کردن
demise U واگذار کردن
transfer U واگذار کردن
giving U واگذار کردن
allocation U واگذار کردن
surrenders U واگذار کردن
entrusts U واگذار کردن
released U واگذار کردن
allocations U واگذار کردن
entrust U واگذار کردن
entrusting U واگذار کردن
relegated U واگذار کردن
gives U واگذار کردن
conceded U واگذار کردن
concede U واگذار کردن
to deliver over U واگذار کردن
give U واگذار کردن
assignment U واگذار کردن
assignments U واگذار کردن
bequeaths U بکسی واگذار کردن
bequeath U بکسی واگذار کردن
bequeathed U بکسی واگذار کردن
assignment of tasks U واگذار کردن وفایف
jus disponendi U حق واگذار کردن اموال
award a contract U قراردادی را واگذار کردن
retrocede U دوباره واگذار کردن
bequeathing U بکسی واگذار کردن
reallocation U مجددا واگذار کردن
vest a property in someone U ملکی را به کسی واگذار کردن
deed U سند باقباله واگذار کردن
quitclaim U چشم پوشیدن از واگذار کردن
deeds U سند باقباله واگذار کردن
to bargain a way U درازای چیزی واگذار کردن
to sell out U بدیگری واگذار کردن ورفتن
cession of territory U واگذار کردن اراضی مملکت
submitted U واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
appropriation U اختصاص دادن اعتبار واگذار کردن
submitting U واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
submits U واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
submit U واگذار یا تفویض کردن ارائه دادن
to give place to U جای خودرابه شخص یا چیزدیگر واگذار کردن
atto U معنای پیشوندی با معنای یک تریلیونم یا بیلیونیوم یک بیلیون
covenant U تعهد کردن
covenants U تعهد کردن
undertakes U تعهد کردن
take on U تعهد کردن
underwrote U تعهد کردن
to take on U تعهد کردن
underwrites U تعهد کردن
undertake U تعهد کردن
underwriting U تعهد کردن
underwritten U تعهد کردن
undertaken U تعهد کردن
underwrite U تعهد کردن
pick up U واگذار کردن مسئولیت مهاریک بازیگر ازاد به کسی
disposal U انهدام اسناد و مدارک یا وسایل مصرف واگذار کردن
honoured U ایفای تعهد کردن
honored U ایفای تعهد کردن
honoring U ایفای تعهد کردن
honours U ایفای تعهد کردن
honouring U ایفای تعهد کردن
honors U ایفای تعهد کردن
honour U ایفای تعهد کردن
smiley U فاهری که با حروف متن ایجاد میشود که به پیام پست الکترونیکی معنای واقعی دهد مثلاگ به معنای خنده و - غیگین است
guaranty U تضمین ضمانت یا تعهد کردن
sign off U از زیر بار تعهد یامشارکتی شانه خالی کردن
transferring U واگذاری سند انتقال و واگذاری حواله
transfers U واگذاری سند انتقال و واگذاری حواله
transfer U واگذاری سند انتقال و واگذاری حواله
duty assignment U واگذار کردن وفیفه گماردن به خدمت تعیین محل خدمت شغل دادن
cls U در -MS DOS دستور سیستم به معنای پاک کردن صفحه نمایش و قرار دادن نشانه گر در بالای صفحه گوشه سمت چپ
contract U پیمان مقاطعه عقد و پیمان بستن تعهد کردن مقاطعه کردن
considerations U وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین
consideration U وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین
warranties U تضمین تعهد تعهد قانونی
warranty U تضمین تعهد تعهد قانونی
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
mono- U در معنای تک یا یک
non- U در معنای نه
negative U به معنای
negatives U به معنای
implication U معنای ضمنی
denotation U معنای صریح
anti- U به معنای "مخالف "
pre- U در معنای پیش از
connotation U معنای ضمنی
connotations U معنای ضمنی
pre U در معنای پیش از
n U در معنای نانو
sub- U در معنای کمتر
implications U معنای ضمنی
kilo U در معنای یک هزار
mini- U در معنای کوچک
kilos U در معنای یک هزار
inter- U در معنای بین
positive U در معنای بله
tera U پیشوندی به معنای یک تریلیونیم
significance U معنای مخصوص دارد
suffixix U لفظ معنای الحاقی
ampersand U علامت چاپی & به معنای "و"
g U در معنای یک هزار میلیون
ultra- U در معنای بسیار بزرگ
semi- U در معنای نصف یا بخش
hecto U پیشوندی به معنای یکصد
atto U پیشوندی به معنای 01 به توان 81-
nimbuses U وندی به معنای باران زا
nimbus U وندی به معنای باران زا
micro- U در معنای یک میلیونیوم واحد
quad U در معنای چهار بار
micro- U در معنای خیلی کوچک
nano U پیشوندی به معنای 01 به توان 9-
quads U در معنای چهار بار
nano U پیشوندی به معنای یک بیلیونیم
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
counter- U پیشوندی به معنای مخالف یاضد
ambiguous U آنچه دو معنای ممکن دارد
significant U آنچه معنای مخصوصی دارد
significantly U آنچه معنای مخصوصی دارد
multi U در معنای زیاد یا بیشتر از یکی
multi- U در معنای زیاد یا بیشتر از یکی
semantics U معنای کلمات یا نشانها در برنامه ها
super- U در معنای خیلی خوب یا قدرتمند
a word with a pejorative connotation U واژه ای با معنای ضمنی منفی
pico U پیشوندی به معنای 01 به توان منفی 21
grantor U واگذار کننده
renunciant U واگذار کننده
vested U واگذار شده
transferred U واگذار شده
alienor U واگذار کننده
assignor U واگذار کننده
ceder U واگذار کننده
ceded U واگذار شده
N.A U مخفف به معنای غیر قابل اجرا
null U حرفی که معنای هیچ چیز میدهد.
kara U به معنای رنگ سیاه [در زبان ترکی]
m U علامت اختصاری مگا به معنای یک میلیون
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
condescension U واگذاری
surrendering U واگذاری
bailment U واگذاری
abandoment U واگذاری
transter U واگذاری
cession U واگذاری
consignation U واگذاری
devolution U واگذاری
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com