Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (42 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
capsize
U
واژگون کردن کشتی واژگون شدن
capsized
U
واژگون کردن کشتی واژگون شدن
capsizes
U
واژگون کردن کشتی واژگون شدن
capsizing
U
واژگون کردن کشتی واژگون شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ballast
U
هرچیز سنگینی چون شن و ماسه که در ته کشتی میریزند تا از واژگون شدنش جلوگیری کند
upsetting
U
واژگون کردن
rock the boat
<idiom>
U
واژگون کردن
to keel over
U
واژگون کردن
overturned
U
واژگون کردن
upset
U
واژگون کردن
overturns
U
واژگون کردن
upsets
U
واژگون کردن
overturn
U
واژگون کردن
overturned
U
واژگون کردن برانداختن
capsizing
U
واژگون کردن قایق
capsized
U
واژگون کردن قایق
capsizes
U
واژگون کردن قایق
overturns
U
واژگون کردن برانداختن
overturn
U
واژگون کردن برانداختن
capsize
U
واژگون کردن قایق
topples
U
برگشتن واژگون کردن
toppled
U
برگشتن واژگون کردن
topple
U
برگشتن واژگون کردن
toppling
U
برگشتن واژگون کردن
subverts
U
درون واژگون سازی کردن
subverting
U
درون واژگون سازی کردن
subvert
U
درون واژگون سازی کردن
to turn over
U
واژگون کردن کارکردن دراوردن
subverted
U
درون واژگون سازی کردن
topsy-turvy
U
واژگون
upside down
U
واژگون
overturning
U
واژگون
subversive
U
واژگون
topsy turvy
U
واژگون
subversives
U
واژگون
purl
U
واژگون شدن
conversing
U
واژگون وارونه
subverts
U
واژگون ساختن
purling
U
واژگون شدن
overturns
U
واژگون سازی
converses
U
واژگون وارونه
eversion
U
واژگون سازی
purls
U
واژگون شدن
upsetter
U
واژگون کننده
to turn turtle
U
واژگون شدن
overturn
U
واژگون سازی
overturned
U
واژگون سازی
conversed
U
واژگون وارونه
converse
U
واژگون وارونه
overset
U
واژگون ساختن
subverted
U
واژگون ساختن
turn over
U
واژگون شدگی
eversible
U
واژگون شدنی
purled
U
واژگون شدن
subverting
U
واژگون ساختن
subvert
U
واژگون ساختن
invert
U
انحراف سخن واژگون
inverting
U
انحراف سخن واژگون
inverts
U
انحراف سخن واژگون
reversal
U
واژگون سازی واژگونی
keels
U
واژگون شدن افتادن
keel
U
واژگون شدن افتادن
reversals
U
واژگون سازی واژگونی
reversed
U
نقض کردن واژگون کردن
reverse
U
نقض کردن واژگون کردن
reverses
U
نقض کردن واژگون کردن
reversing
U
نقض کردن واژگون کردن
turn turtle
U
واژگون شدن ناو یا قایق
upset _
U
واژگونی واژگون سازی اشفتگی اضطراب
inside out
<idiom>
U
داخل به خارج برگشتن ،واژگون شدن
irreversibly
U
چنانکه نتوان دگرگون یا واژگون ساخت یا لغو نمود
tipper
U
کج کننده واژگون کننده
keel
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
keels
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
topgallant
U
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
scuppering
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
ship's manifest
U
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
load line
U
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
respondentia
U
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
hawse
U
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
carry ship
U
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
supercargo
U
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
gunroom
U
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
waterline
U
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
lazar housek
U
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
dan runner
U
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
embarkation
U
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
bill of health
U
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima
U
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout
U
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
launch
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launched
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launches
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launching
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
letter of marque
U
پروانه دستگیر کردن کشتی بازرگانی دشمن و غارت کردن اتباع ایشان
windjammer
U
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
to take ship
U
با کشتی حمل کردن
sail
U
با کشتی حمل کردن
sailed
U
با کشتی حمل کردن
imbark
U
در کشتی سوار کردن
sailings
U
با کشتی حمل کردن
to take ship
U
در کشتی سوار کردن
commissioning the ship
U
فعال کردن کشتی
quarterdecks
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdeck
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yaw
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboats
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard
U
از کشتی بدریا روی کشتی
sailboat
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
ship
U
با کشتی حمل کردن فرستادن
commissioning the ship
U
وارد خدمت کردن کشتی
ships
U
با کشتی حمل کردن فرستادن
to outgo
U
حرکت کردن
[به مقصدی]
[کشتی]
cargo documentation
U
بارنامههای کشتی بارنامه کردن
to go for a sail
U
با کشتی بادی سفریاگردش کردن
to lay one on a ship
U
کشتی را در بندر توقیف کردن
time charter
U
کرایه کردن موقت کشتی
so strike one's flag
U
کشتی یادژی رابدشمن تسلیم کردن
plundrage
U
غارت کردن کالا ازعرشه کشتی
circumnavigate
U
دورتادورگیتی یا اقلیمی کشتی رانی کردن
stowage
U
حق انبارداری انبار کردن کالا در کشتی
to sail
[for]
U
با کشتی بادی آغاز به سفر کردن
[به]
piracy
U
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship
U
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
wrecks
U
لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
to take off one
U
رفع توقیف از ورود و خروج کشتی کردن
poop
U
گوزیدن باعقب کشتی تصادم کردن فریفتن
ballast
U
سنگ و شن در ته کشتی یا بالون ریختن سنگین کردن
wreck
U
لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
keel
U
حمال کشتی وارونه شدن یا کردن خط کف ناو
keels
U
حمال کشتی وارونه شدن یا کردن خط کف ناو
wrecking
U
لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
poops
U
گوزیدن باعقب کشتی تصادم کردن فریفتن
free on boand
U
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
salute
U
سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
jetsam
U
کالایی که برای سبک کردن کشتی بدریا می ریزند
saluted
U
سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
salutes
U
سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
saluting
U
سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
jetsam
U
کالایی که برای سبک کردن کشتی به دریا می ریزند
stages
U
سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
stage
U
سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
poops
U
قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
poop
U
قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
to heave a ship down
U
کشتی رابرای پاک کردن بیک سوکشیدن یایک برکردن
kentledge
U
چدن یااهن ریخته مخصوص سنگین کردن ته کشتی یابالون
double leg pick up
U
زیر و عوض کردن دست و افت کامل حریف کشتی
graving dock
U
اسکله مخصوص تمیز کردن ویا تعمیر نمودن کشتی
interchanges
U
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanging
U
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanged
U
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchange
U
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
transfer loader
U
دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما
orthodromics
U
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromy
U
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
semi naufragium
U
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
langrel
U
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
staging base
U
پایگاه تجدید سوخت یابارگیری مجدد یا جابجا کردن کالاها در کشتی یا هواپیما
langridge
U
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langrage
U
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
prows
U
کشتی عرشه کشتی
prow
U
کشتی عرشه کشتی
keelage
U
حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
beach gear
U
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
hunter track
U
مسیر اکتشافی کشتی مین یاب یا مامور کشف و خنثی کردن مین
balancing
U
حفظ عمق کشتی متعادل کردن عمق زیردریایی
reship
U
دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
light ship
U
کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
dock receipt
U
قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
innocent passage
U
مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
skag
U
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skeg
U
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
ships
U
کشتی
collier
U
کشتی
puppis
U
کشتی دم
ship haven
U
یک کش کشتی
vessels
U
کشتی
vessel
U
کشتی
foreship
U
سر کشتی
sail ho!
U
کشتی !کشتی !
on shipboard
U
در کشتی
carina
U
کشتی
bottom
U
کشتی
on the sea
U
در کشتی
on the water
U
در کشتی
bottoms
U
کشتی
carinae
U
کشتی
wrestling
U
کشتی
ship
کشتی
on board a ship
U
در کشتی
afloat
U
در کشتی
flat
U
پل کشتی
hulk
U
کشتی
bilge
U
اب ته کشتی
decked
U
پل کشتی
catch
U
کشتی کج
deck
U
پل کشتی
ark
U
کشتی
boarded
U
کشتی
decks
U
پل کشتی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com