Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
logogram
U
واژه یا علامت یا حرفی که مخفف کلمات یا کلمهای باشد
logograph
U
واژه یا علامت یا حرفی که مخفف کلمات یا کلمهای باشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
floating
U
غیر ثابت . حرفی که جدا از حرفی است که باید به آن وصل باشد
teragram
U
واژه چهار حرفی
wordage
U
کلمات واژه بندی
VIPs
U
مخفف کلمات
VIP
U
مخفف کلمات
shan't
U
مخفف کلمات not shall
thesauruses
U
فایلی که حاوی کلمات هم معنی با کلمهای است که در متن در صورت دیکته غلط جایگزین شود
thesaurus
U
فایلی که حاوی کلمات هم معنی با کلمهای است که در متن در صورت دیکته غلط جایگزین شود
she'd
U
مخفف کلمات had sheوwould she
awol
U
مخفف کلمات leave absentwithout
SOS
U
مخفف کلمات ship our save
exponent
U
کلمهای که حاوی علامت و توان یک عدد باینری است
exponents
U
کلمهای که حاوی علامت و توان یک عدد باینری است
kpsi
U
[واژه مخفف معادل تعداد گره در هر اینچ مربع]
status
U
کلمهای حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت وسیله جانبی باشد
introductory word
U
کلمهای که در اغازجملهای بکاربرده شودو معنی ویژهای نداشته باشد
trigraph
U
سه حرفی که مجموعانمایشگر یک صوت باشد
homonym
U
کلمهای که تلفظ ان با کلمه دیگر یکسان ولی معنی ان دگرگون باشد
homograph
U
کلمهای که املای ان باکلمه دیگر یکسان ولی معنی ان مختلف باشد
escape character
U
حرفی که نشان دهنده کد espace باشد
id
U
کلمه رمز یا کلمهای کاربری را مشخص میکند تا به سیستم دستیابی داشته باشد
dactyl
U
کلمهای دارای سه هجا که هجای اول بلند و دو هجای بعدی ان کوتاه باشد
acronym
کلمه ای که از حرف اول کلمات دیگری ترکیب شده باشد
hypermedia
U
متن با کلمات کلیدی خاص که قادر به نمایش تصویر و صوت باشد
acronyms
U
کلمه ایکه از حرف اول کلمات دیگری ترکیب شده باشد
snd
U
مشخصه سه حرفی نام فایل برای فایل که حاوی داده صوتی دیجیتال باشد
keyword
U
1-کلمه دستور در زبان برنامه نویسی برای انجام عملی . 2-کلمه مهم در عنوان یا متنی که محتوای آن را می نویسد. 3-کلمهای که در رابط ه با متنی باشد
mafrash
U
مفرش
[واژه عربی به معنی خوابگاه و یا کیسه خواب می باشد و حالت تزئینی داشته، اطراف تشک خواب و یا جای استراحت را می پوشاند.]
speeches
U
بررسی کلمات صحبت به طوری که کامپیوتر کلمات و دستورات را تشخیص دهد
speech
U
بررسی کلمات صحبت به طوری که کامپیوتر کلمات و دستورات را تشخیص دهد
semantics
U
1-بخشی از زبان که مربوط به معنای کلمات بخشهای کلمات یا ترکیبات آنهاست . 2-
slice
U
ساخت CPU با کلمات با اندازه بزرگ با ترکیب کردن بلاکهای با کلمات کوچکتر
slices
U
ساخت CPU با کلمات با اندازه بزرگ با ترکیب کردن بلاکهای با کلمات کوچکتر
mikes
U
مخفف اسم خاص میکائیل مخفف کلمه میکروفون
mike
U
مخفف اسم خاص میکائیل مخفف کلمه میکروفون
spelling checker
U
لغت نامه کلمات ای که درست نوشته شده اند در کامپیوتر که برای بررسی صحت نوشتن کلمات متن به کار می رود
spellchecker
U
لغت نامه کلمات ای که درست نوشته شده اند در کامپیوتر که برای بررسی صحت نوشتن کلمات متن به کار می رود
marker
U
دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
markers
U
دو علامت در ابتدا و انتهای بخشی از داده یا متن برای نشان دادن بلاک خاص که قابل حرکت یا حذف یا کپی به عنوان سیگنال واحد باشد
kikalak design
U
طرح قوچ
[در ترکی این واژه به معنای شاخ قوچ می باشد. این طرح در فرش های ترکیه بکار رفته و بصورت قرینه در چهار طرف نقطه مرکزی بافته می شود.]
portmanteau
U
واژه مرکب از دو واژه
portmanteaus
U
واژه مرکب از دو واژه
portmanteaux
U
واژه مرکب از دو واژه
dictionary
U
1-بلاکی که کلمات و معنای آنها را لیست میکند. 2-ساختار مدیرت داده که امکان مراجعه و ذخیره سازی فایلها را فراهم میکند. 3-بخشی از برنامه آزمایش دیکته :لیست کلمات صحیح برای بررسی متن وجود دارند
dictionaries
U
1-بلاکی که کلمات و معنای آنها را لیست میکند. 2-ساختار مدیرت داده که امکان مراجعه و ذخیره سازی فایلها را فراهم میکند. 3-بخشی از برنامه آزمایش دیکته :لیست کلمات صحیح برای بررسی متن وجود دارند
lexical
U
کلمهای
symbol
U
اختصار علامت اختصاری علامت تجسمی
etymologize
U
وجه اشتقاق کلمهای راپیداکردن
look (something) up
<idiom>
U
به دنبال کلمهای (دردیکشنری)گشتن
descriptions
U
کلمهای که مشاخصات چیزی را بیان میکند
identifier
U
کلمهای که معرف بلاک یا فایل است
barytone
U
کلمهای که اخران بی تکیه است میانه
phoneme
U
که ممکن است کلمهای را ایجاد کند
description
U
کلمهای که مشاخصات چیزی را بیان میکند
dyad
U
کلمهای که از دو بیت تشکیل شده است
doublets
U
کلمهای که از دو بیت تشکیل شده است
doublet
U
کلمهای که از دو بیت تشکیل شده است
jaw breaker
U
سنگ شکن کلمهای که تلفظ ان دشواراست
symbol
U
علامت ترسیمی علامت فرمولی
characters
U
نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
character
U
نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
buzzword
U
کلمهای که بین گروهی از افراد معروف است
a closed mouth catches no flies
<proverb>
U
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine
U
مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
overflows
U
بیت در کلمهای که یک میشود تاگر سرریز ریاضی رخ دهد
overflowed
U
بیت در کلمهای که یک میشود تاگر سرریز ریاضی رخ دهد
operators
U
حرف یا نشانه یا کلمهای که یک تابع یا عملیات را بیان کند
overflow
U
بیت در کلمهای که یک میشود تاگر سرریز ریاضی رخ دهد
operator
U
حرف یا نشانه یا کلمهای که یک تابع یا عملیات را بیان کند
aspirating
U
حرف H اول کلمهای را بطور حلقی تلفظ کردن
aspirates
U
حرف H اول کلمهای را بطور حلقی تلفظ کردن
aspirate
U
حرف H اول کلمهای را بطور حلقی تلفظ کردن
input/output
U
کلمهای که بیتهایش وضعیت رسانه جانبی را شرح میدهد.
hot
U
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter
U
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest
U
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
acronym
U
حالت خلاصه چندین حرف که کلمهای خوانا را ایجاد می کنند
acronyms
U
حالت خلاصه چندین حرف که کلمهای خوانا را ایجاد می کنند
heteronym
U
کلمهای که املای ان باکلمه دیگریکسان ولی معنی وتلفظ ان دگرگون
lettered
U
حرفی
uniliteral
U
یک حرفی
incommunicatively
U
با کم حرفی
incommunicativeness
U
کم حرفی
garrulity
U
پر حرفی
lexical
U
حرفی
reviling
U
بد حرفی
taciturnity
U
کم حرفی
pauciloquy
U
کم حرفی
long tongue
U
پر حرفی
monomial
U
تک حرفی
triliteral
U
سه حرفی
escutcheon
U
سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
who said so?
U
که چنین حرفی زد
letter quality
U
کیفیت حرفی
literal
U
حرفی لفظی
four-letter word
U
واژهیچهار حرفی
triliteralism
U
حالت سه حرفی
what have you to say?
U
چه حرفی دارید
pass a remark
U
حرفی زدن
four-letter words
U
واژهیچهار حرفی
palaver
U
پر حرفی کردن
triliteral
U
کلمه سه حرفی
routing identifier
U
نوعی رمز سه کلمهای که برای شناسایی سیستمهای توزیع و تدارکات به کار می رود
hotbed
U
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbeds
U
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
To tald someones head off.
U
سر کسی را بردن ( با پ؟ حرفی )
trigram
U
هجای بی معنی سه حرفی
To take offence at something . To take something to heart .
U
حرفی را بدل گرلتن
slip of the tongue
<idiom>
U
حرفی رانسنجیده زدن
bingo
U
علامت رمز برای اعلام حداقل سوخت برای فرود علامت رمزابلاغ فرود در فرودگاه یدکی
imperfect competition
U
حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
macro
U
کلمهای که برای بیان تعدادی دستور یا ساده کردن نوشتن برنامه به کار می رود
Suit the action to the word.
U
حرفی را فورا" عملی کردن
That is fine by me if you agree.
U
اگر موافقی من هم حرفی ندارم
to insert a letter in a word
U
حرفی را در میان واژهای جادادن
epenthesis
U
الحاق حرفی درمیان کلمه
speak a word
U
چیزی بگویید حرفی بزنید
spirant
U
حرفی که بااصطکاک نفس اداگردد
to gain any ones ear
U
کسیرا اماده شنیدن حرفی
labialize
U
حرفی را بصورت شفوی اداکردن
null
U
رشتهای که هیچ حرفی ندارد
processor
U
کلمهای که حاوی تعدادی بیت وضعیت مثل پرچم رقم نقلی , صفر و سرریز است
instruction
U
کلمهای در زبان برنامه نویسی که قابل فهم برای کامپیوتر است تا عملی را انجام دهد
instructions
U
کلمهای در زبان برنامه نویسی که قابل فهم برای کامپیوتر است تا عملی را انجام دهد
emptiest
U
هر متغیری که حاوی هیچ حرفی نیست
to make a remark
U
حرفی زدن افهار نظری کردن
emptied
U
هر متغیری که حاوی هیچ حرفی نیست
emptier
U
هر متغیری که حاوی هیچ حرفی نیست
empties
U
هر متغیری که حاوی هیچ حرفی نیست
empty
U
هر متغیری که حاوی هیچ حرفی نیست
null
U
حرفی که معنای هیچ چیز میدهد.
But no one was ever talking about that!
U
اما هیچکس در آن مورد حرفی نزد!
open back
U
[نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
erase character
U
حرفی که به معنای انجام هیچ کار است
ascii
U
حرفی که در لیست ASCII حروف قرار دارد
slide
U
تبدیل تلفظ حرفی به حرف دیگری لغزنده
slides
U
تبدیل تلفظ حرفی به حرف دیگری لغزنده
d. letter
U
حرفی که درسالنامه دلالت برروز یک شنبه میکند
new
U
حرفی که نشانه گر یا نوک چاپ را به اول خط بعدی می برد
newer
U
حرفی که نشانه گر یا نوک چاپ را به اول خط بعدی می برد
newest
U
حرفی که نشانه گر یا نوک چاپ را به اول خط بعدی می برد
new-
U
حرفی که نشانه گر یا نوک چاپ را به اول خط بعدی می برد
laptop
U
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
lapheld
U
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
fills
U
پر کردن حروف با جای خالی به طوری که هیچ حرفی جا نماند
numeric
U
حرفی که در برخی حالت برای نشان دادن یک عدد است .
fill
U
پر کردن حروف با جای خالی به طوری که هیچ حرفی جا نماند
ended
U
عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
LIST chunk
U
که چهار حرفی LIST که حاوی مجموعهای از زیر عضو است
ends
U
عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
end
U
عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
logical
U
حرف یا کلمهای که عمل منط قی که انجام میدهد را شرح میدهد.
wellŠsuppose it is so
U
خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
termed
U
واژه
mosul
U
واژه
worded
U
واژه
neologisms
U
نو واژه
neologism
U
نو واژه
terming
U
واژه
word
U
واژه
term
U
واژه
nundinal letter
U
حرفی برای نامیدن هریک ازهشت روز بازار بکار میرفت
codepages
U
تعریف حرفی که توسط کلیدی از صفحه کلید ایجاد شده است
addressed
U
قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
addresses
U
قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
address
U
قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
tetragraph
U
کلمه رمز چهار حرفی برای اسم گذاری و مشخص کردن وسایل
punctuation for reference
U
زیر واژه
synonyms
U
واژه هم معنی
neologism
U
واژه جدید
worded
U
واژه سخن
buzz word
U
رمز واژه
buzz words
U
رمز واژه
philologist
U
واژه شناس
dissylable
U
واژه دوهجائی
lexicon
[dictionary]
U
واژه نامه
score out that word
U
ان واژه را خط بزنید
synonyms
U
واژه مترادف
dictionary
U
واژه نامه
lexicology
U
واژه شناسی
neologisms
U
واژه تراشی
paronym
U
واژه هم ریشه
glossary
U
واژه نامه
synonym
U
واژه مترادف
synonym
U
واژه هم معنی
neologisms
U
واژه جدید
word
U
واژه سخن
neologism
U
واژه تراشی
stimulus word
U
واژه محرک
intercalation
U
واژه افزایی
word deafness
U
واژه کری
word count
U
واژه شماری
word-blindness
U
واژه کوری
word blindness
U
واژه کوری
cognate
U
واژه هم ریشه
loanword
U
واژه عاریه
neolalia
U
واژه تراشی
loanword
U
واژه بیگانه
pejorative
U
واژه تحقیری
word order
U
ترتیب واژه ها
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com