Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 73 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
homographs
U
واژههای همسان نوشت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
homonyms
U
واژههای هم اوا
stereo
U
مخفف واژههای
neologize
U
واژههای نو ساختن
imitative words
U
واژههای تقلیدی
stereos
U
مخفف واژههای
headwords
U
واژههای هسته
headword
U
واژههای هسته
synonym antonym test
U
ازمون واژههای مترادف-متضاد
neologist
U
طرفدارواژههای یا بکار بردن واژههای نو
synonymy
U
فهرست واژههای هم معنی هم معنایی
to pad a sentence
U
جمله را با واژههای زیادی دراز کردن
obsoletism
U
بکار بردن واژههای کهنه یامهجور
foot note
U
پی نوشت
recommendatory note
U
پی نوشت
alpha privative
U
الف سالبه که در سر برخی واژههای انگلیسی نیز درمی اید
stationery
U
نوشت افزار
over write
U
جای نوشت
overwrite
U
جای نوشت
papeteries
U
نوشت افزار
attested copy
U
رو نوشت مصدق
ballpoint
U
خودکار
[نوشت افزار]
ball pen
U
خودکار
[نوشت افزار]
papetrie
U
جعبه نوشت افزار
ballpoint pen
U
خودکار
[نوشت افزار]
biro
[British]
U
خودکار
[نوشت افزار]
holocausts
U
وصیتنامه خود نوشت
ballpen
U
خودکار
[نوشت افزار]
holocaust
U
وصیتنامه خود نوشت
stationers
U
نوشت افزار فروش
stationer
U
نوشت افزار فروش
ball pen
U
روان نویس
[نوشت افزار]
ballpoint
U
روان نویس
[نوشت افزار]
ballpoint pen
U
روان نویس
[نوشت افزار]
ballpen
U
روان نویس
[نوشت افزار]
isotope
U
همسان
uniforms
U
همسان
standard
U
همسان
standards
U
همسان
consistent
U
همسان
uniform
U
همسان
similar
<adj.>
U
همسان
alike
<adj.>
U
همسان
akin
<adj.>
U
همسان
related
<adj.>
U
همسان
like
<adj.>
U
همسان
homologous
U
همسان
coherent
U
همسان
isotopes
U
همسان
i wrote as neatly as he did
U
من همان اندازه پاکیزه هستم که او نوشت
he wrote himself out
U
ازبس نوشت دیگرچیزی نداشت که بنویسد
similar
U
همسان همانند
identifying
U
همسان ساختن
homeopathy
U
همسان درمانی
identify
U
همسان ساختن
identifies
U
همسان ساختن
identified
U
همسان ساختن
sister ship
U
کشتی همسان
homological
U
همسان همانند
homoeopathy
[British]
U
همسان درمانی
metamers
U
رنگهای همسان نما
homologize
U
همسان شدن یا کردن
locks
U
همسان کردن ساعت درونی با سیگنال دریافتی
lock
U
همسان کردن ساعت درونی با سیگنال دریافتی
edges
U
سیگنال ساعت و نه خود سطح همسان میشود
edge
U
سیگنال ساعت و نه خود سطح همسان میشود
asynchronous
U
مداری که به کامپیوتر اجازه میدهد که دادههای سریال را به کمک دستیابی غیر همسان دریافت و ارسال کند
laser
U
هر روش تابش نور کوهرنت یا همسان توسط انرژی ذخیره شده در سیستم مولکولی یااتمی هنگام تحریک با سیگنال ورودی
lasers
U
هر روش تابش نور کوهرنت یا همسان توسط انرژی ذخیره شده در سیستم مولکولی یااتمی هنگام تحریک با سیگنال ورودی
queues
U
روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queueing
U
روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queued
U
روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
queue
U
روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com