English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 167 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
real estate broker U واسطه املاک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
estate U املاک
estates U املاک
latifundia U املاک وسیع
men of property U صاحبان املاک
seisin U تصرف املاک
latifundia U املاک زیاد
land register U ثبت املاک
baronage U املاک بارون
seizin U تصرف املاک
estate tax U مالیات بر املاک
real estate U املاک و مستغلات
real estate U املاک و ساختمان
domains U املاک خالصه
domain U املاک خالصه
real account U حساب خرید املاک
property tax U مالیات بر املاک و مستغلات
cadastral U مربوط به املاک مزروعی
real estate agency U بنگاه معاملات املاک
indiction U مالیات پانزده ساله املاک
land office U اداره املاک وثبت اراضی
private nuisance U هتک حرمت منازل و املاک
registration of documents and lands U اداره ثبت اسناد و املاک
property income U درامد ناشی از املاک ومستغلات
landfalls U دیدار خشکی املاک واراضی موروثی
landfall U دیدار خشکی املاک واراضی موروثی
notice to quit U لغو [فسخ] قرارداد [املاک و مستغلات]
toll traverse U وجهی که برای عبور از املاک خصوصی پرداخت میشود
cadastre U مامور ثبت وممیزی املاک مزروعی وغیر منقول
Industrial Park U [طراحی املاک برای استفاده صنعتی در قرن نوزدهم در منچستر]
jobber U واسطه
agent U واسطه
commissioners U واسطه
intermediary U واسطه
intermediator U واسطه
instrumentality U واسطه
agents U واسطه
inductor U واسطه
mediator U واسطه
go between U واسطه
by reason of U واسطه
intermediate exchange U واسطه
intermediaries U واسطه
interagent U واسطه
intermedium U واسطه
mediators U واسطه
commissioner U واسطه
broker U واسطه
middleman U واسطه
intermediate U واسطه
immediate U بی واسطه
brokers U واسطه
agencies U واسطه
brokering U واسطه
brokered U واسطه
agency U واسطه
middlemen U واسطه
mediums U واسطه
medium U واسطه
insurance broker U واسطه بیمه
intermediate grid U شبکه واسطه
intermediate field U میدان واسطه
intermediate contact U کنتاکت واسطه
standard interface U واسطه استاندارد
intermediate coupling U پیوست واسطه
intermediate compound U ترکیب واسطه
intermediate goods U کالاهای واسطه
intermediate complex U کمپلکس واسطه
direct <adj.> U بدون واسطه
intermediate layer U قشر واسطه
intermediate objective U هدف واسطه
post transition metals U فلزات پس واسطه
panderer U واسطه کار بد
owing to the fact that U به واسطه اینکه
onthat account U بان واسطه
relay station U ایستگاه واسطه
mediation U واسطه گری
mean proportional U واسطه هندسی
tumble gear U چرخ واسطه
tumbler lever U اهرم واسطه
jobber U بازرگان واسطه
rug dealer U واسطه فرش
intermediate transmitter U فرستنده واسطه
intermediate reaction U واکنش واسطه
intermediate product U فراورده واسطه
intermediate product U محصول واسطه
shipbroker U واسطه حمل
shells U برنامه واسطه
mediums U میانجی واسطه
mediums U واسطه دلال
customs agent U واسطه گمرک
pander U واسطه کار بد
commodity broker U واسطه کالا
chapman U واسطه سیار
bill broker U واسطه تنزیل
pandered U واسطه کار بد
pandering U واسطه کار بد
authorised clerk U واسطه مجاز
panders U واسطه کار بد
agent U واسطه عامل
immediately U بدون واسطه
agents U واسطه عامل
shelling U برنامه واسطه
jobbing U واسطه بازرگانی
medium U واسطه دلال
medium U میانجی واسطه
immediateness U عدم واسطه
media U واسطه ها وسیله ها
media U رسانه ها واسطه ها
shell U برنامه واسطه
inductor U واسطه القاء
financial intermediary U واسطه مالی
inermediate frequency U بسامد واسطه
transition element U عنصر واسطه
forwarding agent U واسطه حمل و نقل
direct support U تکیه گاه بی واسطه
broker U واسطه معاملات بازرگانی
brokered U واسطه معاملات بازرگانی
virgin medium U واسطه دست نخورده
brokering U واسطه معاملات بازرگانی
tumble gear U چرخ دنده واسطه
brokers U واسطه معاملات بازرگانی
transition series U گروه عناصر واسطه
immediacy U مستقیم و بی واسطه بودن
mediately U یا واسطه بطور ناراسته
customs broker U واسطه امور گمرکی
intermediate frequency amplifier U فزونساز بسامد واسطه
financial intermediary U موسسه مالی واسطه
intermediate contour U میزان منحنی واسطه
customs agent U واسطه کارهای گمرکی
psychic U واسطه پدیده روحی
indirect support U تکیه گاه بی واسطه
intermediate frequency transformer U مبدل بسامد واسطه
jobbing U عمل واسطه گری
interceder U شفاعت کننده واسطه
inner transition elements U عناصر واسطه داخلی
lead U سیم واسطه زاویه پیشگیری
leads U سیم واسطه زاویه پیشگیری
freight forwarder U واسطه حمل و نقل کالا
relay U ایستگاه واسطه مخابراتی رله
relayed U ایستگاه واسطه مخابراتی رله
relays U ایستگاه واسطه مخابراتی رله
fix someone up with someone <idiom> U واسطه برای قرار ملاقات دونفر
To meciate . To intervene . U پا درمیانی کردن ( واسطه یا میانجی شدن )
elapsation U ازدست رفتن حق به واسطه مرور زمان
diastase U دیاستاز واسطه پدیده های حیاتی
way station U ایستگاه واسطه مخابراتی تله تایپ و تلگرافی
mediatrix U زنی که واسطه بین خدا وخلق باشد
leachate U مایعی که بوسله شستشو ازخاک یا واسطه دیگری بگذرد
confirming house U موسسه تجارتی واسطه میان خریدار و صادر کننده
forbidden fruit U چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
forbidden fruits U چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
intermediate area U منطقه واسطه دیدبانی رادار منطقهای به عمق 2 تا 01هزار متر در جلوی لشگر
wraparound U توسعه و بسط اتوماتیک خطی از یک متن به دو خط یا بیشتر به واسطه محدودیت ناحیهای از صفحه نمایش
relateral tell U مبادله پیام بین دو ایستگاه بااستفاده از ایستگاه واسطه
auto cat U هواپیمای رله کننده هواپیمای واسطه مخابراتی
to join in [on] a conversation U واسطه شدن [میانجی شدن] در مذاکره ای
bear U کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bears U کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
picker U دلال و واسطه فرش [بصورت جزئی از خانه ها و حراجی ها فرش را خریداری کرده و بصورت عمده می فروشد.]
cladding U واسطه شفافی که هسته یک فیبر نوری را احاطه میکند دومین لایه واحد فیبر نوری
relay post U پست رابط پست واسطه
organum U واسطه فکر راهنمای فکر
cut out U وسیله ارتباط بااعضای سازمانهای زیرزمینی رابط یا واسطه ارتباط باسازمانهای زیرزمینی
separation zone U منطقه واسطه حد فاصل یکانها منطقه جداسازی یکانها
option dealer U واسطه معاملات اختیاری دلال معاملات اختیاری
auxiliary contours U خطوط میزان منحنی واسطه خطوط میزان منحنی تکمیلی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com