Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
endocardial
U
وابسته به پرده درونی دلhypoblast
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
endoderm
U
پرده درونی
endocardium
U
پرده درونی دل
endometrium
U
پرده درونی زهدان
interoceptive
U
وابسته به انگیزش وتحریک درونی
internal furnace
U
کوره درونی بوته درونی اشتعال درونی
hymenopteral or terous
U
وابسته به پرده بالان
dynamic
U
نیروی فعاله درونی فعالیت درونی
dynamically
U
نیروی فعاله درونی فعالیت درونی
membranaceous
U
دارای غشاء پرده پرده غشایی
tone and semitone
U
پرده ونیم پرده
tringle
U
چوب پرده میل پرده چوب دیرک
phallic
U
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
bureaucratic
U
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
syzygial
U
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
olympian
U
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
subglacial
U
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
telepathic
U
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
dialectological
U
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
choral
U
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
phylar
U
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
vehicular
U
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
puritanical
U
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
rectal
U
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
lexicographic
U
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
sothic
U
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
subjective
U
درونی
endogenous
U
درونی
civil
U
درونی
infelt
U
درونی
inmost
U
درونی
internal
U
درونی
interior
U
درونی
interiors
U
درونی
in-
U
درونی
in-
U
:درونی
in
U
درونی
in
U
:درونی
innermost
U
درونی
inner
U
درونی
insides
U
درونی
intestine
U
درونی
intestines
U
درونی
tumble home
U
خم درونی
intrinsic
U
درونی
inside
U
درونی
inward
U
درونی
indoor
U
درونی
interiors
U
درونی درون
internal conversion
U
تبدیل درونی
internality
U
درونی بودن
the inner layer
U
لایه درونی
inner speech
U
گفتار درونی
intercorrelation
U
وابستگی درونی
interflow
U
جریان اب درونی
inherent viscosity
U
گرانروی درونی
archivolt
U
قوس درونی
internalization
U
درونی ساختن
logarithmic viscosity number
U
گرانروی درونی
internal vibrator
U
لرزاننده درونی
inner shell electron
U
الکترون درونی
subjectivity
U
درونی بودن
pore pressure
U
فشار درونی
internal font
U
فونت درونی
internal temperature
U
دمای درونی
inner loop
U
حلقه درونی
esoteric
U
رمزی درونی
internal energy
U
انرژی درونی
interior affairs
U
کارهای درونی
interior
U
درونی درون
loggia
U
ایوان درونی
dynamically
U
نیروی درونی
internal inhibition
U
بازداری درونی
dynamic
U
نیروی درونی
aula
U
حیاط درونی
internal phase
U
فاز درونی
internal pressure
U
فشار درونی
internal friction
U
اصطکاک درونی
internal force
U
نیروی درونی
ductless gland
U
غده درونی
enteroceptor
U
گیرنده درونی
the inner layer
U
چینه درونی
internal reflection
U
انعکاس درونی
internal command
U
فرمان درونی
interiority
U
درونی بودن
internal secretion
U
ترشح درونی
internal friction
U
سایش درونی
cooptation
U
انتخاب درونی
internalized
U
درونی کردن
internalizes
U
درونی کردن
inmost thoughts
U
اندیشههای درونی
internalizing
U
درونی کردن
innate
U
درونی چسبنده
endogenous event
U
رویداد درونی
intrados
U
قوس درونی
intrados springing line
U
پاطاق درونی
spring of intrados
U
پاطاق درونی
springing of soffit
U
پاطاق درونی
in-fighting
U
کشمکش درونی
endophasia
U
تکلم درونی
intrinsic motivation
U
انگیزش درونی
indoor
U
درونی داخلی
internalize
U
درونی کردن
internalising
U
درونی کردن
internalises
U
درونی کردن
interpolations
U
براورد درونی
interoceptor
U
گیرنده درونی
interpolation
U
براورد درونی
internal consistency
U
هماهنگی درونی
pectoral
U
صدری درونی
entophyte
U
انگل درونی
inflow
U
ریزش درونی
ingrowth
U
رویش درونی
bal badak
U
تیغ درونی پا
intrinsic approach
U
رهیافت درونی
indravgnt
U
جریان درونی
internal work
U
کار درونی
pectorals
U
صدری درونی
internalised
U
درونی کردن
supervisory
U
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
kinetic
U
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
cliquey
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquy
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
monarchic
U
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
erotic
U
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
sacrp
U
دیوار درونی خندق
inside berm
U
سکوی شیببر درونی
autotelic
U
دارای قصد درونی
inner work function
U
انرژی خروج درونی
psychogenesis
U
پیدایش نیروی درونی
inherent
[in]
<adj.>
U
درونی
[ماندگار]
[ذاتی]
scarp
U
دیوار درونی خندق
internal resisting moment
U
لنگر مقاوم درونی
internal consistency coefficient
U
ضریب همسانی درونی
mesophyll
U
بافت درونی برگ
midland
U
بین الارضین درونی
enostosis
U
اماس درونی استخوان
internalization
U
درونی یا باطنی کردن
endocarp
U
حلقه درونی میوه
internal torque
U
گشتاور نیروی درونی
inwarness
U
بطون درونی بودن
endocrane
U
سطح درونی جمجمه
endometritis
U
اماس درونی زهدان
endospore
U
غشاء درونی تخم
internist
U
متخصص داروهای درونی
endosporium
U
غشاء درونی تخم
endocarditis
U
اماس غشاء درونی دل
Internal energy
U
انرژی درونی
[فیزیک]
endo arterities
U
اماس درونی شریان
internal hard disk
U
دیسک سخت درونی
thermionic arc
U
قوس گرمیونایی درونی
dynamic pressure
U
فشار محرکه درونی
internal sort
U
مرتب کردن درونی
internal evidence
U
مدارک یاگواه درونی
endosarc
U
قسمت درونی سفیده سلول
endoskeleton
U
استخوان بندی درونی حیوان
internal friction
U
مالش درونی سایش داخلی
extruded corner
U
[پیش آمدگی گوشه درونی]
inside
U
نزدیک به مرکز بخش درونی
internal ophthalmia
U
اماس درونی تخم چشم
insides
U
نزدیک به مرکز بخش درونی
internal modem
U
تلفیق و تفکیک کننده درونی
escarp
U
سرازیری درونی خندق یاخاکریز
field glass
U
عدسی درونی دوربین یاذره بین
intramural
U
واقع در این سوی دیوارها درونی
to protect home industry
U
صنایع درونی را حفظ وتشویق کردن
auscultator
U
گوش کننده صداهای درونی بدن
integrated
U
مودمی که بخش درونی سیستم باشد
entoptics
U
شناسایی وفایف اجزای درونی چشم
zygose
U
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
lithic
U
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
sister services
U
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
frontal
U
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
lock
U
همسان کردن ساعت درونی با سیگنال دریافتی
locks
U
همسان کردن ساعت درونی با سیگنال دریافتی
intima
U
درونی ترین غشاء پوششی رگها و سایررباطهای بدن
smoke consumer
U
اسباب استفاده از دود برای مصرف درونی ماشین
gutters
U
فضای خالی یا حاشیه درونی بین در صفحه مقابل
gutter
U
فضای خالی یا حاشیه درونی بین در صفحه مقابل
proprioceptive
U
تحریک شده در اثر تحریکات درونی عضو موجود زنده
The way the robbery was committed speaks of inside knowledge.
U
روشی که سرقت مرتکب شده بود منجر از آگاهی درونی می شود .
epicanthus
U
لایه کوچکی از پوست که گاهی گوشه درونی چشم رامی پوشاند
psychogenesis
U
ایجاددر اثر فعل وانفعالات درونی منشافعالیت ذهنی روان زایش
morphic
U
وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
Neanderthal
U
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
hermitical
U
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
blunt
U
بی پرده
veil
U
پرده
franked
U
بی پرده
bluntest
U
بی پرده
door curtain
U
پرده در
franker
U
بی پرده
blunting
U
بی پرده
free spoken
U
بی پرده
door curtain
U
پرده
blunts
U
بی پرده
blunter
U
بی پرده
blunted
U
بی پرده
palled
U
پرده
smokescreen
U
پرده
straightforward
U
بی پرده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com