English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
year-end U وابسته به پایان سال
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
grallatorial U وابسته به دراز پایان
neozoic U وابسته بعهد زمین شناسی که از پایان دوره مسوزوئیک تا امروزه است
rhizopod U وابسته به تیره ریشه پایان
teleologic U وابسته به پایان شناسی
thetic U وابسته به یا شامل پایان نامه
thetical U وابسته به یا شامل پایان نامه
Other Matches
eol U پایان خط پرچمی که بیان کننده پایان یک خط داده میباشد
terminated U پایان دادن پایان یافتن
terminates U پایان دادن پایان یافتن
terminate U پایان دادن پایان یافتن
phallic U وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
syzygial U وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
bureaucratic U وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian U اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
choral U وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
dialectological U وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
subglacial U وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
telepathic U وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
puritanical U وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
vehicular U وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
sothic U وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
lexicographic U وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
phylar U وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
rectal U وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
kinetic U وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
supervisory U وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
cliquey U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
erotic U وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
cliquy U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
monarchic U وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
sister services U یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
frontal U وابسته به پیشانی وابسته بجلو
lithic U وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
zygose U وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
interminate U بی پایان
eternity U بی پایان
end line U خط پایان
endless U بی پایان
windup U پایان
finality U پایان
eternities U بی پایان
initiator terminator U پایان ده
eternity U بی پایان
finish line U خط پایان
conclusion U پایان
foreverness U بی پایان
immortality U بی پایان
eternality U بی پایان
finallist U پایان رس
perpetuity U بی پایان
sempiternity U بی پایان
to sit out U تا پایان
endings U پایان
ending U پایان
decapoda U ده پایان
infinite time U بی پایان
forever U بی پایان
conclusions U پایان
end all U پایان
never ending U بی پایان
never-ending U بی پایان
limit U پایان
unending U بی پایان
inconclusive U بی پایان
unfinished U بی پایان
incessant U پی در پی بی پایان
aeon U بی پایان
issue [outcome] U پایان
abysm U بی پایان
illmitable U بی پایان
termination U پایان
fruition U پایان
period U پایان
finishes U پایان
ended U پایان
end U پایان
point U پایان
illimitable U بی پایان
out <adv.> U پایان
cessation U پایان
abysses U بی پایان
ends U پایان
abyss U بی پایان
periods U پایان
finis U پایان
bourne U پایان
finish U پایان
closest U پایان
closes U پایان
closer U پایان
close U پایان
unbound U بی پایان
hexapod U شش پایان
time out <idiom> U پایان وقت
do away with <idiom> U به پایان رساندن
to see through U به پایان رساندن
terminating U پایان بخش
turn out <idiom> U نتیجه ،پایان
terminating U پایان دار
end U پایان یک دور
ended U پایان یک دور
fineless U بی پایان کردن
to see out U به پایان رساندن
interminableness U پایان ناپذیری
year-end سال پایان
ends U پایان یک دور
run out (of something) <idiom> U به پایان رساندن
It's over. U به پایان رسید.
endless loop U حلقه بی پایان
endless U بدون پایان
end of block U پایان یک بلوک
unceasing U پایان ناپذیر
end mark U علامت بی پایان
inexhaustibility U پایان نا پذیری
thesis U پایان نامه
atrocious U با شرارت بی پایان
termination U پایان دهی
eoj U پایان کارob
eof U پایان فایل
eob U پایان یک بلوک
placing judge U داور خط پایان
termination U پایان یابی
endnote U پایان مدرک
Over and out! U پایان خبر !
myriapoda U هزار پایان
follow through <idiom> U به پایان رساندن
Over and out! U پایان اعلان !
theses U پایان نامه
wind up U پایان یافتن
past U پایان یافته
jikan U پایان وقت
finish U پایان مسابقه
rhizopod U ریشه پایان
Finifugal <adj.> U تنفر از پایان
gastropod U شکم پایان
wind up U پایان دادن
sequels U نتیجه پایان
tape U نوار خط پایان
sequel U نتیجه پایان
taped U نوار خط پایان
tapes U نوار خط پایان
normal termination U پایان عادی
sustainable energy U انرژی بی پایان
abend U پایان غیرعادی
subjunction U افزایش در پایان
ominscience U دانش بی پایان
omniscience U دانش بی پایان
over- U پایان یافتن
over U پایان یافتن
on side U پایان بازی
last a U دم اخر پایان
eternal U بی پایان دائمی
get through U به پایان رساندن
finishes U پایان مسابقه
get done with U به پایان رساندن
to get oven U به پایان رساندن
to go through with U به پایان رساندن
get over U به پایان رساندن
harvest home U پایان درو
godspeed U پایان انجام
sign off U پایان دادن به
dissertations U پایان نامه
terminuse ad quem U نقطه پایان
come off U پایان مسابقه
to turn out U به پایان رسیدن
termination date U تاریخ پایان
finitude U پایان پذیری
terminable U پایان یافتنی
teleology U پایان شناسی
year-end U پایان سال
interminable U پایان ناپذیر
conclusion U پایان یک چیز
to come to a end U به پایان رسیدن
dissertation U پایان نامه
conclusions U پایان یک چیز
buzzers U زنگ پایان
to bring to an end U به پایان رساندن
surcease U پایان استراحت
irredeemable U پایان ناپذیر
teleologist U پایان شناس
buzzer U زنگ پایان
hermitical U وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
Neanderthal U وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
morphic U وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
wires U خط اغاز یا پایان مسابقه
period U نقطه پایان جمله
crashing U پایان عملیات کامپیوتر
final whistle U سوت پایان [ورزش]
d. certificate U ورقه پایان خدمت
and there an end. U و پایان وجود دارد.
sit out U تا پایان چیزی نشستن
raw deal <idiom> U آخر خط ،پایان هستی
exit interview U مصاحبه پایان خدمت
crashes U پایان عملیات کامپیوتر
finish yarn U نوار پایان مسابقه
make short work of something <idiom> [به سرعت به پایان رساندن]
postseason U بعد از پایان فصل
finish tape U نوار پایان مسابقه
i am through with my work U کارم به پایان رسید
crash U پایان عملیات کامپیوتر
crashed U پایان عملیات کامپیوتر
periods U نقطه پایان جمله
to sing out U با اوازبه پایان رساندن
get through U به پایان رساندن گذراندن
dash off <idiom> U سریعا به پایان رساندن
continuous U بدون پایان یابدون قط عی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com