English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
crapulent U وابسته به هرزه خوری و زیاده روی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
gullibility U گول خوری فریب خوری
fulsomely U زیاده از حد
kow-towed U زیاده
overly U زیاده
supernumerary U زیاده
de trop U زیاده
distemperate U زیاده رو
excess U زیاده از حد
kow-tow U زیاده
more and more U زیاده و زیاده
kow-towing U زیاده
overmuch U زیاده از حد
infrugal U زیاده رو
intemperate U زیاده رو
indulgent U زیاده رو
excesses U زیاده از حد
kow-tows U زیاده
extorsion U زیاده ستانی
exorbitance U زیاده روی
excess clearance U تولرانس زیاده از حد
extortion U زیاده ستانی
extorter U زیاده ستان
avarice U زیاده جویی
ultraism U زیاده روی
self indulgence U زیاده روی
inordinateness U زیاده روی
avaricious U طماع زیاده جو
extortionate U زیاده ستان
immoderation U زیاده روی
to pieces <idiom> U خیلی زیاده
hyperpragia U زیاده اندیشی
hyperaesthetic U زیاده از حد حساس
inordinacy U زیاده روی
acquisitive U زیاده طلب
surfeit U زیاده روی
intemperance U زیاده روی
hairsplitting U موشکافی زیاده از حد
extortionary U زیاده ستان
austerity U ریاضت سادگی زیاده از حد
indulgences U زیاده روی افراط
rich U زیاده چرب یا شیرین
richer U زیاده چرب یا شیرین
exceeding U زیاده روی زیادتی
indulgence U زیاده روی افراط
richest U زیاده چرب یا شیرین
insobriety U زیاده روی در میگساری
superheat U زیاده از حد گرم کردن
extravagance U زیاده روی بی اعتدالی
extravagances U زیاده روی بی اعتدالی
inexpressibly U بیش از اندازه زیاده از حد
phallic U وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
hypercriticize U زیاده خرده گیری کردن
crapulence U زیاده روی درخوردونوش بی اعتدالی
intemperately U ازروی افراط با زیاده روی
He is too clever(smart,shrewd). U زیاده از حد زرنگ (نا قلا) است
lay it on thick <idiom> U زیاده حداز کسی تمجیدکردن
supererogation U زیاده روی درکار خوش خدمتی
To go too far . U شور کاری را درآوردن ( زیاده روی )
over U پیشوندی بمعنی زیادو زیاده و بیش
over- U پیشوندی بمعنی زیادو زیاده و بیش
geophagism U گل خوری
voraciousness U پر خوری
gastronomy U پر خوری
slopping U اشغال خوری
fidgeting U لول خوری
gutting U احشاء پر خوری
drinking was his ruin U نوشابه خوری
guts U احشاء پر خوری
gut U احشاء پر خوری
weldabikity U جوش خوری
weldability U جوش خوری
milk jug U شیر خوری
fruitarianism U میوه خوری
geophagy U خاک خوری
eleemosynary U صدقه خوری
gorges U پر خوری کردن
gorged U پر خوری کردن
gorge U پر خوری کردن
swirl U چرخ خوری
gorging U پر خوری کردن
swirled U چرخ خوری
swirling U چرخ خوری
swirls U چرخ خوری
malleation U چکش خوری
geophagism U خاک خوری
porringer U کاسه اش خوری
lap n U بازبان خوری
fidgets U لول خوری
soakage U خیس خوری
slop U اشغال خوری
slopped U اشغال خوری
fidgeted U لول خوری
fidget U لول خوری
ichthyophagy U ماهی خوری
flunkeyism U جیفه خوری
to push your luck [British English] to press your luck [American English] U زیاده روی کردن [شورکاری را در آوردن] [اصطلاح مجازی]
sauce-boats U فرف چاشنی خوری
dining room U اطاق ناهار خوری
dining rooms U اطاق ناهار خوری
tureens U قدح سوپ خوری
tureens U فرف سوپ خوری
tepoy U میز چای خوری
refectories U سالن ناهار خوری
tureen U قدح سوپ خوری
sauce-boats U فزف سوس خوری
table spoon U قاشق سوپ خوری
sauce boat U فزف سوس خوری
tureen U فرف سوپ خوری
teapoy U میز چای خوری
cafeteria messing U ناهار خوری همگانی
broadside messing U ناهار خوری گروهی
tea cup U فنجان چای خوری
sauce-boat U فرف چاشنی خوری
wineglasful U گیلاس شراب خوری
tea spoon U قاشق چای خوری
omophagia U گوشت خام خوری
lucubration U دود چراغ خوری
tea sets U سرویس چای خوری
refectory U سالن ناهار خوری
tea services U سرویس چای خوری
weatherability U قابلیت هوا خوری
salle a manger U اطاق ناهار خوری
tea service U سرویس چای خوری
teaspoon U قاشق چای خوری
teaspoons U قاشق چای خوری
malty U خو گرفته به ابجو خوری
sauce-boat U فزف سوس خوری
sauce boat U فرف چاشنی خوری
nephalism U پرهیز از نوشابه خوری
tea set U سرویس چای خوری
demitasse U فنجان قهوه خوری
geophagy U گل خوری زمین خواری
airing U هوا خوری بادبان
sinecures U مفت خوری وولگردی
sinecure U مفت خوری وولگردی
serviceability U بکار خوری بدردخوری
glad-rags U لباس پلو خوری
it a day U روزی یک فنجان چای خوری
sycophancy U مفت خوری کاسه لیسی
to be the anvil or the hammer U یا تو سر می زنی یا تو سر می خوری [در زندگی] . [از گوته]
gormand U خوش سلیقگی در خوراک پر خوری
teaspoonfuls U بقدر یک قاشق چای خوری
soaks U عمل خیساندن خیس خوری
soak U عمل خیساندن خیس خوری
dinette U اطاق کوچک ناهار خوری
tablespoonsful U بقدر یک قاشق سوپ خوری
teabowl U فنجان چای خوری بی دسته
tablespoonfuls U بقدر یک قاشق سوپ خوری
teaspoonful U بقدر یک قاشق چای خوری
tablespoonful U بقدر یک قاشق سوپ خوری
teaspoonsful U بقدر یک قاشق چای خوری
packing U قرار دادن حجم زیاده داده در فضاهای ذخیره سازی کوچک
ultraist U کسیکه در مسائل دینی وسیاسی و مانند انها زیاده روی میکند
bureaucratic U وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
syzygial U وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
olympian U اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
minx U زن هرزه
rantipole U هرزه
lubricousor lubricious U هرزه
love alce U هرزه
rammish U هرزه
ribald U هرزه
limmer U زن هرزه
giglot U زن هرزه
giglet U زن هرزه
scabrous U هرزه
sluttish U هرزه
sloven U هرزه
bitch U زن هرزه
bitched U زن هرزه
bitches U زن هرزه
bitching U زن هرزه
rakehelly U هرزه
lascivious U هرزه
rakish U هرزه
harlot U هرزه
salacious U هرزه
sordid U هرزه
licentious U هرزه
harlots U هرزه
libertine U هرزه
jade U زن هرزه
trollop U زن هرزه
lubricious U هرزه
pornerastic U هرزه
dissolute U هرزه
bawdy U هرزه
immoral U هرزه
lewd U هرزه
tart U زن هرزه
tarts U زن هرزه
raking U هرزه
rakes U هرزه
rep U زن هرزه
profligate U هرزه
prurient U هرزه
rake U هرزه
filth U هرزه
libertines U هرزه
foulmouthed U هرزه گو
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com