English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
gastro enteric U وابسته به معده وروده معدی امعائی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
gastro intestinal U معدی امعائی
gastro enteritis U اماس معده وروده
gastroenterologist U متخصص بیماریهای معده وروده
gastro intestinal U وابسته بمعده وروده
gastroscope U اسباب معاینه داخلی معده وسیله مشاهده داخل معده
in wards U دل وروده
viscera U دل وروده وجگر و امثال ان
To take something to pieces. U دل وروده چیزی را در آوردن ( اوراق کردن )
gastrogenous U معدی
gastro hepatic U معدی
gastric U معدی
gastrogenic U معدی
stomachic U معدی
gastrointestinal U معدی رودهای
gastrointestinal U معدی و رودهای
pneumogastric U ریوی- معدی
gastrogenous U دارای منشاء معدی
gastrogenic U دارای منشاء معدی
vagus nerve U عصب ریوی-معدی
nervus vagus U عصب ریوی-معدی
stomaching U معده
stomachs U معده
orifice of the stomack U معده
stomached U معده
stomach U معده
kyte U معده
tummies U معده
tummy U معده
the inner man U معده
foul stomach U معده پر
maw U معده
gastric juice U شیره معده
gastritis U ورم معده
cardialgia U دردفم معده
maw U حفره معده
stomachache U درد معده
gastritis U التهاب معده
antacid U ضداسید معده
gastritis U اماس معده
gastric ulcer U زخم معده
gastrolith U سنگ معده
gastroptosis U سقوط معده
stomach pump U تنقیهی معده
pyrosis U سوزش معده
gastroscopy U معاینه معده
stomach pumps U تنقیهی معده
collywobbles U درد معده
epigastrium U روی معده
heartburn U سوزش معده
rot gut U معده خراب کن
cramp of stomach U درد معده
saburra U اخلاط معده
f.of the stomach U ته یاقعر معده
craw U معده جانور
pneumogastric nerve U پی با عصب شش و معده
antacid U دوای ضد ترشی معده
gastroptosis U پایین افتادن معده
stomach pain U معده درد [پزشکی]
ascarid U کرم معده اسکاریس
gastroenteritis U ورم معده و رودهها
indigestion U ناراحتی معده [پزشکی]
abdominal pain U معده درد [پزشکی]
stomach upset U ناراحتی معده [پزشکی]
gastrointestinal U مربوط به معده و روده
upset stomach U ناراحتی معده [پزشکی]
breadbasket U معده ناحیه حاصلخیز
dyspepsy U ناراحتی معده [پزشکی]
psalterium U معده سوم نشخوارکنندگان
tummy upset [coll.] U ناراحتی معده [پزشکی]
polygastric U دارای چندین معده
phallic U وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
gastroenterology U مطالعه معده و روزده وبیماریهای ان
gastric fever U تب معدهای یارودهای حمای معده
gastroenteritis U التهاب معده و رودهی باریک
mesogaster U معده بند ناحیه ناف
peptic gland U دژ پبهی که شیره معده از ان تراوش میکند
solar plexus U شبکه عصبی ناحیه زیر معده
gastrectomy U عمل برداشتن تمام یا قسمتی از معده
ingestion U قورت دادن داخل معده کردن
achlorhydria U فقدان اسید کلریدریک درشیرهء معده
mesogaster U پردهای که معده رابدیوارعقبی شکم می پیوند د
gastrin U هورمونی که موجب ترشح شیره معده میگردد
pepsin U پپسین انزیم گوارنده پروتئین درشیره معده
pepsine U پپسین انزیم گوارنده پروتئین درشیره معده
lavage U انجدان رومی شستشوی معده یازخم شستشو دادن
bureaucratic U وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
syzygial U وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
olympian U اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
dialectological U وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
subglacial U وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
choral U وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
telepathic U وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
vehicular U وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
rectal U وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
puritanical U وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
phylar U وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
sothic U وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
lexicographic U وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
erotic U وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
cliquey U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
kinetic U وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
monarchic U وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
cliquy U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
supervisory U وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
zygose U وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
frontal U وابسته به پیشانی وابسته بجلو
lithic U وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
sister services U یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
ulcer U زخم معده قرحه دار کردن یا شدن ریش کردن
ulcers U زخم معده قرحه دار کردن یا شدن ریش کردن
morphic U وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
hermitical U وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
Neanderthal U وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
associates U وابسته وابسته کردن
associate U وابسته وابسته کردن
associating U وابسته وابسته کردن
associated U وابسته وابسته کردن
popliteal U وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
epistemologycal U وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
physico chemical U وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
poplitaeal U وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
life cycle hypothesis U فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
germane U وابسته
pertaining U وابسته
interdependent U وابسته
elfin U وابسته به جن
adjectives U وابسته
federate U وابسته
federated U وابسته
adjective U وابسته
federates U وابسته
dependent U وابسته
cephalic U وابسته به سر
pyretic U وابسته به تب
comprador U وابسته
akin U وابسته
pertianing U وابسته
belonging U وابسته ها
commissarial U وابسته به
syncop U وابسته به غش
hanger on U وابسته
diphtheric U وابسته به
attendant U وابسته
israelitish U وابسته به
riverrine U وابسته به
attendants U وابسته
febile U وابسته به تب
pyrexic U وابسته به تب
relative U وابسته
pyrexial U وابسته به تب
congenerous U وابسته
federating U وابسته
contingents U وابسته
correspondents U وابسته
correspondent U وابسته
related U وابسته
affiliate U وابسته
affiliated U وابسته
relevant U وابسته
affiliates U وابسته
attributable U وابسته به
affiliating U وابسته
attache U وابسته
subordinating U وابسته
appurtenant U وابسته
contingent U وابسته
pertinent U وابسته
monitorial U وابسته به
subordinate U وابسته
subordinated U وابسته
subordinates U وابسته
thereof U وابسته به ان
sexual organs U وابسته به
attached U وابسته
aquatic U وابسته به اب
elysian U وابسته به
dependant U وابسته
cantabrigian U وابسته به
of kin U وابسته
thereof=of that U وابسته به ان
tuitionary U وابسته به
messianic U وابسته به
plantar U وابسته به کف پا
levitical U وابسته به
wedded U وابسته
carpal U وابسته به مچ
dependants U وابسته
dependent variable U متغیر وابسته
diphtheritic U وابسته به خناق
diaconal U وابسته بشماس
facultative U وابسته به faculty
device dependent U وابسته به دستگاه
eponymic U وابسته به سرخاندان
dependant variable U متغیر وابسته
dermatic U وابسته به زیرپوست
dramaturgic U وابسته به فن نمایش
stimulus bound U محرک- وابسته
stomatic U وابسته بدهان
eleemosynary U وابسته به صدقه
diametral U وابسته بقطر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com