Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
peripatetic
U
وابسته به فلسفه ارسطو
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
philosophy of the lyceum
U
فلسفه ارسطو
atistotelian
U
وابسته به ارسطوشاگرد یا پیرو ارسطو
cartesian
U
وابسته به فلسفه دکارت
cosmologic
U
وابسته به فلسفه انتظام گیتی
pythagorean
U
پیرو یا وابسته به فلسفه فیثاغورث
cosmological
U
وابسته به فلسفه انتظام گیتی
kantian
U
وابسته به یا پیرو فلسفه کانت
neoplatonic
U
وابسته به فلسفه افلاطونی جدید
egoism
U
یکی از اصول فلسفه ماکیاولی و عبارت است ازاعتقاد به خودپرستی وخودخواهی انسان که مبنای فلسفه او به نام اگوئیسم جهانی قرار گرفته است
aristotle
U
ارسطو
stagirite
U
در مقدونیه ارسطو
aristotle's illusion
U
خطای ادراکی ارسطو
aristotelianism
U
سیستم فلسفی ارسطو
aristotelian
U
مربوط به عقیده و فلسفهء ارسطو
aristotelean
U
مربوط به عقیده و فلسفهء ارسطو
eudaemonism
U
اخلاقیاتی که منظور ان فراهم کردن خوشی و سعادت است اخلاقیات ارسطو
eudaimonism
U
اخلاقیاتی که منظور ان فراهم کردن خوشی و سعادت است اخلاقیات ارسطو
the ten predicaments
U
مقولات دهگانه ارسطو مقولات عشره
phallic
U
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
organum
U
کتاب منطق منطق ارسطو
philosophies
U
فلسفه
philosophy
U
فلسفه
philosophy of law
U
فلسفه حقوق
philosophist
U
فلسفه باف
philosophism
U
فلسفه بافی
metaphsics
U
فلسفه نظری
personalism
U
فلسفه فردی
utilitarianism
U
فلسفه سودجویی
theory of law
U
فلسفه حقوق
Taoism
U
فلسفه تائو
metagnostics
U
فلسفه ماورا
philosophy of the academy
U
فلسفه فرهنگستان
rationalism
U
فلسفه عقلانی
philosophy of the academy
U
فلسفه افلاطون
determinism
U
فلسفه جبری
dogmatism
U
فلسفه جزمی
objectivism
U
فلسفه حسی
academics
U
فلسفه افلاطون
epicureanism
U
فلسفه اپیکوری
theories of punishment
U
فلسفه مجازات
mysticism
U
فلسفه درویش ها
nominalism
U
فلسفه صوری
logical positivism
U
فلسفه عملی
escapism
U
فلسفه فرار
platonism
U
فلسفه افلاطون
yogic
U
فلسفه جوکی
logical empiricism
U
فلسفه عملی
philosophy of the garden
U
فلسفه باغ
Marxism
U
فلسفه مارکسیست
pragmatism
U
فلسفه عملی
accidentalism
U
فلسفه صدفی
skepsis
U
فلسفه بدبینی
accidentalism
U
فلسفه عرضی
scholasticism
U
فلسفه مدرسی
yoga
U
فلسفه جوکی
stoicism
U
فلسفه رواقیون
pyrrhonism
U
فلسفه یونانی
intellectualism
U
فلسفه عقلیه
irrationalism
U
فلسفه غیرمعقول
philosophy of the porch
U
فلسفه رواق
philosophy of the porch
U
فلسفه زنون
kant
U
فلسفه کانت
jurisprudence
U
فلسفه حقوق
hylozoism
U
فلسفه مادی
philosophy of the lyceum
U
فلسفه مدرسه
predestination
U
فلسفه جبری
platonism
U
فلسفه افلاطونی
philosophy of the garden
U
فلسفه اپیکور
aristotlianism
U
فلسفه ارسطویی
bureaucratic
U
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
syzygial
U
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
olympian
U
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
naturalists
U
معتقد به فلسفه طبیعی
skepsisŠskepticŠetc
U
فلسفه مبنی برتردید
gnosticism
U
فلسفه عرفانی یا روحانی
neo platonism
U
فلسفه افلاطونی نوین
naturalist
U
معتقد به فلسفه طبیعی
optimism
U
فلسفه خوش بینی
scepsis
U
فلسفه مبنی برتردید
zen buddhism
U
فلسفه یا مذهب ذن بوداییسم
rationalist
U
معتقد به فلسفه عقلانی
positivism
U
فلسفه عملی ومثبت
stoical
U
پیرو فلسفه رواقیون
stoic
U
پیرو فلسفه رواقیون
cosmism
U
فلسفه تکامل گیتی
pragmatism
U
فلسفه اصالت عمل
transcendentalism
U
فلسفه ماوراء الطبیعه
individualism
U
فلسفه اصالت فرد
supernaturalism
U
فلسفه ماوراء طبیعه
pragmatist
U
پیرو فلسفه عملی
skepticism
U
فلسفه شکاکی وبدبینی
epicureanism
U
فلسفه عیاشی و خوشگذرانی
humanitarianism
U
فلسفه همنوع دوستی
economic determinism
U
فلسفه جبر اقتصادی
manichaeanism
U
اصول فلسفه مانی
rationalism
U
فلسفه اصالت عقل
good order
U
خوش ترتیب
[فلسفه]
cosmology
U
فلسفه انتظام گیتی
cosmologies
U
فلسفه انتظام گیتی
irrationlism
U
فلسفه غیر عقلی
choral
U
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
subglacial
U
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
dialectological
U
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
telepathic
U
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
relativity
U
فلسفه نسبیه نسبی بودن
platonism
U
فلسفه ایده الی شدن
passivism
U
فلسفه صبر وعدم جنبش
determinism
U
فلسفه تقدیری جبر گرایی
academic
طرفدار حکمت و فلسفه افلاطون
transcendentalism
U
فلسفه خارج جهان مادی
tae guk
U
بالاترین فلسفه ورزشهای رزمی
pessimism
U
بدی مطلق فلسفه بدبینی
natural selection
U
فلسفه انتخاب اصلح در طبیعت
occultism
U
روش یا فلسفه رمز وسر
predestinarianism
U
پیروی از فلسفه قدری وجبری
objectivism
U
عین گرایی فلسفه مادی
vehicular
U
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
phylar
U
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
rectal
U
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
puritanical
U
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
lexicographic
U
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
sothic
U
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
platonize
U
پیرو فلسفه ایده الی شدن
pragmatic
U
فلسفه واقع بینی واقعیت گرایی
propositional calculus
U
حساب گزاره ها
[فلسفه]
[منطق]
[ریاضی]
pragmatics
U
فلسفه واقع بینی واقعیت گرایی
propositional calculus
U
حساب گزاره ای
[فلسفه]
[منطق]
[ریاضی]
neo platonism
U
فلسفه افلاطونی امیخته با تصوف شرقی
naturalism
U
فلسفه یا مذهب طبیعی اصالت طبیعت
supervisory
U
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
cliquey
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquy
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
monarchic
U
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
kinetic
U
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
erotic
U
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
libertarian
U
طرفدارآزادی
[جدا از حکم دولت]
فردی
[فلسفه]
[سیاست]
hedonism
U
فلسفه خوشی پرستی وتمتع ازلذایذ دنیای زودگذر
zygose
U
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
sister services
U
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
lithic
U
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
frontal
U
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
machiavellism
U
اصول عقایدماکیاولی فیلسوف وسیاستمدار ایتالیایی قرن 51که فلسفه استبداد جدید نیزنامیده میشود
Neanderthal
U
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
morphic
U
وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
hermitical
U
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
materialism
U
فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
associating
U
وابسته وابسته کردن
associates
U
وابسته وابسته کردن
associated
U
وابسته وابسته کردن
associate
U
وابسته وابسته کردن
subjective
U
فلسفه مبتنی بر اعتقاد به اصالت ادراکات ذهنی ومحدودیت اگاهی انسان صرفا" به همین ادراکات درون گرایی
popliteal
U
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
poplitaeal
U
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
physico chemical
U
وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
epistemologycal
U
وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
individualism
U
فلسفه اصالت فردیت روش فکری که معتقد به ازاد گذاشتن فرد درجمیع امور و شئون است بدون انکه مصالح جمع این ازادی را محدود کند
fascism
U
نام حزبی است که موسولینی در فاصله دو جنگ عالمگیر در ایتالیا تاسیس کردو اصول عقاید و فلسفه ان رااز سیستمهای سیاسی مختلف اخذ و بر حسب احتیاج تحریف و تفسیر نمود
naturalism
U
فلسفه طبیعی مذهب طبیعی
life cycle hypothesis
U
فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
pragmatism
U
مصلحت گرایی روش فکری منسوب به ویلیام جیمز امریکایی که درمقابل تعریفی که فلسفه مابعدالطبیعه از حقیقت میکند به این شرح " مطابقت ذهن با واقعیت خارجی "تعریف جدیدی وضع نموده است به این شکل " ان چه درعمل مفید افتد حقیقت است "
adjectives
U
وابسته
carpal
U
وابسته به مچ
adjective
U
وابسته
plantar
U
وابسته به کف پا
relative
U
وابسته
attributable
U
وابسته به
diphtheric
U
وابسته به
levitical
U
وابسته به
affiliated
U
وابسته
syncop
U
وابسته به غش
aquatic
U
وابسته به اب
tuitionary
U
وابسته به
interdependent
U
وابسته
cantabrigian
U
وابسته به
akin
U
وابسته
affiliating
U
وابسته
belonging
U
وابسته ها
pertaining
U
وابسته
attache
U
وابسته
cephalic
U
وابسته به سر
elfin
U
وابسته به جن
federate
U
وابسته
thereof
U
وابسته به ان
federated
U
وابسته
thereof=of that
U
وابسته به ان
israelitish
U
وابسته به
federating
U
وابسته
pertianing
U
وابسته
affiliates
U
وابسته
affiliate
U
وابسته
related
U
وابسته
appurtenant
U
وابسته
congenerous
U
وابسته
pertinent
U
وابسته
comprador
U
وابسته
commissarial
U
وابسته به
federates
U
وابسته
germane
U
وابسته
subordinated
U
وابسته
subordinate
U
وابسته
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com