Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
idiosyncratic
U
وابسته به طرزفکر یا شیوه ویژه کسی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
idiosyncrasy
U
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasies
U
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
tactic
U
جنگ فنی وابسته به رزم شیوه
idiosyncratic
U
وابسته به حالت ویژه
cliquish
U
وابسته بیک دسته ویژه
geogonostical
U
وابسته به خارههای ویژه زمین
hydrometric
U
وابسته به سنجش وزن ویژه ابگونه ها
geogonostic
U
وابسته به شناسایی خارههای ویژه زمین
Gigantic Order
U
[شیوه ستون سازی توسکاری همراه با شیوه غول ستونی]
[معماری]
preatorian
U
وابسته به متعلق گارد ویژه سربازی که جزگاردویژه است
mentality
U
طرزفکر
ideas
U
طرزفکر
idea
U
طرزفکر
mentalities
U
طرزفکر
folkway
U
طرزفکر عمومی
zeitgeist
U
روحیه یا طرزفکر یک عصر یادوره
ritualist
U
ویژه گر تشریفات مذهبی وابسته به تشریفات
to watch for certain symptoms
U
توجه کردن به نشانه های ویژه
[علایم ویژه مرض ]
special interest groups
U
گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
specialities
U
کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialty
U
کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
speciality
U
کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
idiocrasy
U
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه
praetorial
U
متعلق به گارد ویژه سربازی که جز گارد ویژه است
phallic
U
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
norm
U
شیوه
habitude
U
شیوه
approaches
U
شیوه
mode
U
شیوه
norms
U
شیوه
idioms
U
شیوه
do
U
شیوه
custom
U
شیوه
idiom
U
شیوه
method
U
شیوه
methods
U
شیوه
methode
U
شیوه
order
U
شیوه
devices
U
شیوه
process
U
شیوه
procedures
U
شیوه ها
processes
U
شیوه
patterns
U
شیوه
styling
U
شیوه
techniques
U
شیوه
practice
U
شیوه
practices
U
شیوه ها
procedure
U
شیوه
styles
U
شیوه
styled
U
شیوه
pattern
U
شیوه
style
U
شیوه
device
U
شیوه
approach
U
شیوه
approached
U
شیوه
modes
U
شیوه
technique
U
شیوه
syzygial
U
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
bureaucratic
U
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian
U
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
dialectological
U
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
telepathic
U
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
choral
U
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
subglacial
U
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
paces
U
شیوه تندی
pace
U
شیوه تندی
orientalizing style
U
شیوه خاورمابی
modus vivendi
U
شیوه زیست
procedure
U
روش شیوه
research method
U
شیوه پژوهش
paced
U
شیوه تندی
cloze technique
U
شیوه بندش
employment practice
U
شیوه استخدامی
flops
U
شیوه فاسبوری
flopping
U
شیوه فاسبوری
flopped
U
شیوه فاسبوری
flop
U
شیوه فاسبوری
technic
U
صناعت شیوه
mode of production
U
شیوه تولید
mode of vibration
U
شیوه ارتعاش
vibrational mode
U
شیوه ارتعاش
oratory
U
شیوه سخنرانی
endorcement procedure
U
شیوه اجرا
pen
U
شیوه نگارش
penned
U
شیوه نگارش
penning
U
شیوه نگارش
pens
U
شیوه نگارش
elocution
U
شیوه سخنوری
method
U
ایین شیوه
shaken
U
موافق شیوه
civics
U
شیوه کشورداری
methods
U
ایین شیوه
mentality
U
شیوه اندیشه
mentalities
U
شیوه اندیشه
modus operandi
U
شیوه کار
tactic
U
رزم شیوه
severe style
U
شیوه جدی
phylar
U
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
vehicular
U
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
puritanical
U
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
sothic
U
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
lexicographic
U
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
rectal
U
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
paced
U
شیوه گام برداشتن
preferred cognitive mode
U
شیوه شناختی مرجح
prototaxic mode
U
شیوه ادراکی ابتدایی
sound practices
U
شیوه های درست
holtzman inkblot technique
U
شیوه لکههای هولتسمان
flooding technique
U
شیوه غرقه سازی
concertina fold
U
شیوه تا کردن کاغذ
assets liabilities technique
U
شیوه محاسن- معایب
iconic mode
U
شیوه تصویرسازی حسی
error choice technique
U
شیوه خطا گزینی
prestressing method
U
شیوه پیش تنیدگی
critical incidents technique
U
شیوه رویدادهای شاخص
gait
U
شیوه راه رفتن
paces
U
شیوه گام برداشتن
lever watch
U
شیوه بکار بردن
modulus operadi
U
شیوه با طرز کار
pace
U
شیوه گام برداشتن
eastern cut off
U
شیوه قیچی پرش ارتفاع
arch order
U
[شیوه ی ستون بندی طاق]
modality
U
روند
[پردازه]
[شیوه]
[روش]
parataxic mode
U
شیوه ادراکی خود- محوری
Giant Order
U
شیوه غول ستونی
[معماری]
leverage
U
شیوه بکار بردن اهرم
flamboyant gothic
U
شیوه گوتیک شعله اسا
impasto
U
شیوه رنگ زنی غلیظ
monarchic
U
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
cliquy
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
erotic
U
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
cliquey
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
supervisory
U
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
kinetic
U
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
copiers
U
مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
copier
U
مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
virgilian
U
به شیوه virgil شاعر نامی روم
orientalize
U
شیوه یا ایین خاوریان راپیروی کردن
The means of payment will appear unchanged.
U
شیوه های پرداخت تغییر نخواهند کرد.
majority rule
U
شیوه رای گیری بر مبنای اکثریت ازاد
latinity
U
شیوه نوشتن یا سخن گفتن بزبان لاتینی
scholasticism
U
شیوه تعلیم وفلسفه مذهبی قرون وسطی
Religion was portrayed in a negative way.
U
دین به شیوه ای منفی توصیف شده بود.
point style
U
شیوه معماری که نشان برجسته ان طاقهای نوک تیزاست
mannerist
U
کسیکه بیک جور انشا یا شیوه خو گرفته است
frontal
U
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
zygose
U
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
sister services
U
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
lithic
U
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
object method of teaching
U
شیوه امزش بانشان دادن چیزهای موضوع درس یاتصویرانها
to take action to prevent
[stop]
such practices
U
اقدام کردن برای اینکه از چنین شیوه هایی جلوگیری شود
eastern roll
U
شیوه قیچی در پرش ارتفاع باغلطیدن پس از عبور از میله و فرود روی پا
megapode
U
یکجور مرغ بزرگ پاکه شیوه اش ساختن پشههای خاک است
pop goes the weasel
U
یکجور رقص روستایی که شیوه ان اینست که رقصنده از زیر دست انهامی گذرد
Neanderthal
U
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
hermitical
U
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
morphic
U
وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
associating
U
وابسته وابسته کردن
associate
U
وابسته وابسته کردن
associates
U
وابسته وابسته کردن
associated
U
وابسته وابسته کردن
Composite Order
U
[شیوه ی ترکیبی ستون سازی رمی با ستون های پیچکی تزئین شده]
prerogative
U
حق ویژه
extra special
U
ویژه
net
U
ویژه
prerogatives
U
حق ویژه
special
<adj.>
U
ویژه
specifics
U
ویژه
specific humidity
U
نم ویژه
particular
U
ویژه
expressing
U
ویژه
expresses
U
ویژه
specialist
U
ویژه گر
expressed
U
ویژه
specialists
U
ویژه گر
special
U
ویژه
specific
U
ویژه
specially
U
ویژه
privilege
U
حق ویژه
paticular
U
ویژه
extra
<adj.>
U
ویژه
expert
U
ویژه گر
nett
U
ویژه
experts
U
ویژه گر
idiocrasy
U
ویژه
nets
U
ویژه
express
U
ویژه
particulars
U
ویژه
priviege
U
حق ویژه
adhoc
U
ویژه
special character
U
ویژه
peculiar
U
ویژه
oil on canvas
[painting technique]
U
رنگ روغنی نقاشی روی کرباس
[شیوه نقاشی]
pointillism
U
شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
box and one
U
دفاع به شیوه چهار جا گیر ویک یار گیر
poplitaeal
U
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
popliteal
U
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
epistemologycal
U
وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
physico chemical
U
وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
special effects
U
جلوههای ویژه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com