English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
psalmodic U وابسته به زبور خوانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
phrenological U وابسته به جمجمه خوانی
solfeggio U نت خوانی سولفش خوانی
solfege U نت خوانی سولفش خوانی
book of psalms U زبور داود
the psalmist U زبور نویس
psalmodize U زبور خواندن
the psalms of david U زبور داود
book of psalms U زبور حضرت داود
psalmodist U زبور خوان مزمورسرا
the psalms of david U زبور حضرت داود
recitative U از بر خوانی
recitations U از بر خوانی
recitation U از بر خوانی
recital U از بر خوانی
solmization U نت خوانی
call in U تو خوانی
lip reading U لب خوانی
sol fa U نت خوانی
lip-reading U لب خوانی
recitals U از بر خوانی
associations U هم خوانی
association U هم خوانی
lamentation U مرثیه خوانی
haranguing U رجز خوانی
phrenology U جمجمه خوانی
harangues U رجز خوانی
psalmody U مزمور خوانی
scatter read U پراکنده خوانی
lamentations U مرثیه خوانی
harangued U رجز خوانی
harangue U رجز خوانی
psalmody U سرود خوانی
solmization U وزن خوانی
catalexia U مکرر خوانی
thought reading U اندیشه خوانی
solmizate U نت خوانی کردن
flyting U رجز خوانی
to stab in the back U ریزه خوانی
silent reading U بیصدا خوانی
mirror reading U وارونه خوانی
palinlexia U وارونه خوانی
illegutimation U حرمزادگی خوانی
map reading U نقشه خوانی
antiphony U تهلیل خوانی
telepathy U اندیشه خوانی
news room U اطاق روزنامه خوانی
proofreads U نمونه خوانی کردن
epigraphy U علم کتیبه خوانی
proofreading U نمونه خوانی کردن
proofread U نمونه خوانی کردن
solo U تک خوانی بطور انفرادی
solos U تک خوانی بطور انفرادی
direct reading instrument U دستگاه مستقیم خوانی
incantations U افسون خوانی جادوگری
orthoepic U مبنی بر درست خوانی
map reading U نقشه خوانی کردن
call statement U حکم فرا خوانی
prayerfulness U عادت نماز خوانی
declaims U رجز خوانی کردن
incantation U افسون خوانی جادوگری
declaiming U رجز خوانی کردن
declaimed U رجز خوانی کردن
nocturn U سحر خوانی شبانه
illegutimation U نادرستی نامشروع خوانی
slip U اشتباه در نقشه خوانی
declaim U رجز خوانی کردن
phallic U وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
kapell meister U رئیس دسته سرود خوانی
recitetion U از حفظ خوانی پس دادن درس
gray oral reading test U ازمون بلند خوانی گری
have one's nose in a book <idiom> U کرم کتاب خوانی داشتن
lipreading U فهم کلمات از راه حرکات لب لب خوانی
recitations U از حفظ خوانی بازگو نمودن درس حفظی شرح
recitation U از حفظ خوانی بازگو نمودن درس حفظی شرح
nowel U کلمه ایست که درسرود خوانی و هلهلههای عید میلادمسیح تکرار میکنند
bureaucratic U وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
syzygial U وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
olympian U اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
telepathic U وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
dialectological U وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
subglacial U وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
choral U وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
sothic U وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
puritanical U وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
phylar U وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
rectal U وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
vehicular U وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
lexicographic U وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
kinetic U وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
cliquey U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquy U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
supervisory U وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
erotic U وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
monarchic U وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
frontal U وابسته به پیشانی وابسته بجلو
sister services U یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
zygose U وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
lithic U وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
Neanderthal U وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
morphic U وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
hermitical U وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
associated U وابسته وابسته کردن
associating U وابسته وابسته کردن
associates U وابسته وابسته کردن
associate U وابسته وابسته کردن
physico chemical U وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
poplitaeal U وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
popliteal U وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
epistemologycal U وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
hymnody U سرود خوانی سرود
war cry U رجز رجز خوانی
life cycle hypothesis U فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
pertaining U وابسته
akin U وابسته
attributable U وابسته به
dependant U وابسته
thereof=of that U وابسته به ان
affiliated U وابسته
dependants U وابسته
comprador U وابسته
commissarial U وابسته به
appurtenant U وابسته
attendant U وابسته
elysian U وابسته به
pertinent U وابسته
attache U وابسته
adjective U وابسته
aquatic U وابسته به اب
adjectives U وابسته
diphtheric U وابسته به
affiliating U وابسته
of kin U وابسته
related U وابسته
affiliate U وابسته
congenerous U وابسته
plantar U وابسته به کف پا
tuitionary U وابسته به
attendants U وابسته
cephalic U وابسته به سر
interdependent U وابسته
affiliates U وابسته
elfin U وابسته به جن
riverrine U وابسته به
wedded U وابسته
levitical U وابسته به
germane U وابسته
messianic U وابسته به
relevant U وابسته
sexual organs U وابسته به
correspondent U وابسته
correspondents U وابسته
contingent U وابسته
israelitish U وابسته به
hanger on U وابسته
pertianing U وابسته
relative U وابسته
pyrexic U وابسته به تب
pyrexial U وابسته به تب
pyretic U وابسته به تب
federates U وابسته
federated U وابسته
federate U وابسته
attached U وابسته
thereof U وابسته به ان
contingents U وابسته
cantabrigian U وابسته به
febile U وابسته به تب
subordinates U وابسته
subordinating U وابسته
belonging U وابسته ها
dependent U وابسته
subordinated U وابسته
monitorial U وابسته به
syncop U وابسته به غش
federating U وابسته
carpal U وابسته به مچ
subordinate U وابسته
bacterial U وابسته به باکتری
balsamic U وابسته به بلسان
piscatorial U وابسته به ماهیگیری
archimedean U وابسته به ارشمیدس
piscatorial U وابسته به صیدماهی
pharisaic U وابسته به فریسی
auditive U وابسته به شنوایی
photic U وابسته به نوروروشنایی
astronautical U وابسته به فضانوردان
army attache U وابسته نظامی
auricular U وابسته بشنوایی
bacchanal U وابسته به باکوس
associated company U شرکت وابسته
attache U وابسته نظامی
pharyngal U وابسته به گلوگاه
photic U وابسته به تولیدنور
avian U وابسته به مرغان
army attache U وابسته زمینی
pharmacologic U وابسته بداروشناسی
petrologic U وابسته به سنگ
piscatory U وابسته به ماهیگیری
rectorial U وابسته به rector
focal U وابسته بکانون
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com