Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
parasympathetic
U
وابسته به دستگاه عصبی نباتی پاراسمپاتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
autonomic nervous system
U
دستگاه عصبی نباتی
vegetative nervous system
U
دستگاه عصبی نباتی
parasympathetic
U
عمل کننده ماننددستگاه عصبی نباتی
neurovegetative system
U
دستگاه اعصاب نباتی
nervous systems
U
دستگاه عصبی
nervous system
U
دستگاه عصبی
conceptual nervous system
U
دستگاه عصبی فرضی
cns
U
دستگاه عصبی مرکزی
sympathetic nervous system
U
دستگاه عصبی سمپاتیک
visceral nervous system
U
دستگاه عصبی احشایی
parasympathetic nervous system
U
دستگاه عصبی پاراسمپاتیک
autonomic nervous system
U
دستگاه عصبی خود مختار
sympathetic nervous system
U
دستگاه عصبی خود کار
ans
U
دستگاه عصبی خود مختار
autonomic
U
منسوب به دستگاه عصبی خودکار
liminal
U
وابسته به مختصرترین تحریک عصبی
preganglionic
U
وابسته به جلو عقده عصبی
neuromuscular
U
وابسته باعصاب و عضلات عصبی و عضلانی
cybernetics
U
مطالعه ومقایسه بین دستگاه عصبی خودکارکه مرکب ازمغز واعصاب میباشدبادستگاه الکتریکی ومکانیکی فرمانشناسی
neuritis
U
التهاب یا اماس وزخم عصبی که دردناک است وسبب ناراحتی عصبی وگاهی فلج میگردد
device dependent
U
وابسته به دستگاه
hiearchic
U
وابسته به دستگاه فرشتگان
genitourinary
U
وابسته به دستگاه اداری تناسلی
nervation
U
ساختمان عصبی شبکه عصبی
neuralgia
U
درد عصبی مرض عصبی
urogenital
U
وابسته به دستگاه ادرارو اعضای تناسلی
vegetative
U
نباتی
vegetable
U
نباتی
vegetal
U
نباتی
humus
U
خاک نباتی
honeydew
U
شهد نباتی
margarin
U
کره نباتی
vegetation
U
نشو و نمای نباتی
the nervous system
U
سلسله پیهای نباتی
peat
U
زغالسنگ نارس خاک نباتی
galenical
U
دوای نباتی داروی جالینوسی
sympathetics
U
سلسله پیهای نباتی باشد
vegetable kingdom
U
جهان گیاهان مولود نباتی
sponge cakes
U
کیکی که با روغن نباتی درست میشود
sponge cake
U
کیکی که با روغن نباتی درست میشود
vegetable oil
U
روغنهای نباتی که تا قبل ازسال 5391 برای روغنکاری بکار میرفته اند
v , series
U
سری عوامل شیمیایی بی بو وبی رنگ عصبی سری عوامل شیمیایی عصبی
phallic
U
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
synchro
U
دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
attitude director indicator
U
دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
meteorograph
U
دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
rawin
U
دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
transponder
U
فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator
U
دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
all mains set
U
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
semaphore
U
دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
prints
U
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
print
U
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
printed
U
دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
ac dc set
U
دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
quad density
U
تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
neurotic
U
عصبی
on pins and needles
<idiom>
U
عصبی
nervous
U
عصبی
neural
U
عصبی
neurogram
U
رد عصبی
keyed up
<idiom>
U
عصبی
abnerval
U
عصبی
engram
U
رد عصبی
nervelessness
U
بی عصبی
twitchy
U
عصبی
uptight
U
عصبی
overwrought
U
عصبی
bureaucratic
U
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian
U
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
syzygial
U
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
subglacial
U
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
telepathic
U
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
choral
U
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
dialectological
U
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
compressor
U
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
pulmotor
U
دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
equilibrator
U
دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
facsimile recorder
U
دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
compressors
U
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
neuralgia
U
درد عصبی
lose temper
<idiom>
U
عصبی شدن
willies
U
حمله عصبی
nerves
U
رشته عصبی
causalgia
U
سوزش عصبی
Relax!
U
عصبی نشو!
sweat bullets/blood
<idiom>
U
عصبی بودن
neural network
U
شبکه عصبی
neurofibril
U
تار عصبی
nerve
U
رشته عصبی
interneural
U
داخل عصبی
nerve deafness
U
کری عصبی
nerve ending
U
پایانه عصبی
neural satiation
U
اشباع عصبی
nerve fibre
U
تار عصبی
nerve impulse
U
تکانه عصبی
nerve path
U
گذرگاه عصبی
neural reverbration
U
ارتعاش عصبی
anorexia nervosa
U
بی اشتهایی عصبی
nerve plexus
U
شبکه عصبی
neuroplexus
U
شبکه عصبی
neural lesion
U
ضایعه عصبی
nerve tissue
U
بافت عصبی
neural induction
U
القای عصبی
neural arc
U
قوس عصبی
neural bond
U
پیوند عصبی
neural circuit
U
مدار عصبی
neural discharge
U
تخلیه عصبی
nerve current
U
جریان عصبی
nerve center
U
مرکز عصبی
interneuron
U
داخل عصبی
shock
U
حمله عصبی
shocked
U
حمله عصبی
neurons
U
یاخته عصبی
neuron
U
یاخته عصبی
ganglion
U
غده عصبی
nervelessly
U
از روی بی عصبی
shocks
U
حمله عصبی
plexus
U
شبکه عصبی
nerve cell
U
سلول عصبی
psychochemical agent
U
گاز عصبی
nerve cell
U
یاخته عصبی
psychochemical agent
U
عامل عصبی
neuritis
U
التهاب عصبی
nerve block
U
وقفه عصبی
neurocyte
U
یاخته عصبی
neural conduction
U
رسانش عصبی
phylar
U
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
puritanical
U
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
vehicular
U
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
lexicographic
U
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
sothic
U
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
rectal
U
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
candies
U
شیرین کردن نباتی کردن
candy
شیرین کردن نباتی کردن
neuropath
U
دچار اختلالات عصبی
neuromuscular coordination
U
هماهنگی عصبی- عضلانی
neuropsychiatric
U
درمان روانی عصبی
neuroptera
U
حشرات عصبی الجناح
neurotransmitter
U
انتقال دهنده عصبی
hysteria
U
هیستری حمله عصبی
neurogenic
U
دارای ریشه عصبی
preganglionic
U
قبل از عقده عصبی
nerve agent
U
عامل شیمیایی عصبی
on edge
<idiom>
U
خیلی عصبی وخشمگین
reciprocal innervation
U
تحریک عصبی تقابلی
discharges
U
شلیک عصبی تخلیه
discharge
U
شلیک عصبی تخلیه
parabiosis
U
وقفه رسانش عصبی
anorexic
U
مبتلا به بی اشتهایی عصبی
unipolar
U
سلولهای عصبی یک قطبی
tract
U
دسته تار عصبی
tracts
U
دسته تار عصبی
neuroblast
U
یاخته رویانی عصبی
jittery
U
وحشت زده و عصبی
commissure
U
بافت عصبی رابط
tensest
U
عصبی وهیجان زده
tense
U
عصبی وهیجان زده
tensing
U
عصبی وهیجان زده
tensed
U
عصبی وهیجان زده
tenser
U
عصبی وهیجان زده
tenses
U
عصبی وهیجان زده
commissural fibres
U
رشتههای عصبی رابط
neurotic
U
دچار اختلال عصبی
bradyarthria
U
کندگویی عصبی- ماهیچه یی
neuropsychiatric
U
مرض روانی و عصبی
cliquey
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquy
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
kinetic
U
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
monarchic
U
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
supervisory
U
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
erotic
U
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
psychoneural parallelism
U
توازی نگری روانی- عصبی
commissurotomy
U
برداشتن بافت عصبی رابط
nervous
U
عصبی مربوط به اعصاب عصبانی
dendrite
U
شاخههای متعدد سلولهای عصبی
neurogenic
U
ایجاد کننده بافت عصبی
neurocirculatory asthenia
U
ضعف عصبی- گردش خونی
tie up in knots
<idiom>
U
کسی را عصبی ونگران کردن
oxime
U
ماده ضد اثرعامل عصبی شیمیایی
peripheral device
U
دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
psychoneurotic
U
مریض مبتلا به ناراحتی عصبی وروانی
solar plexus
U
شبکه عصبی ناحیه زیر معده
gray matter
U
ماده خاکستری بافت عصبی مغز
psychoneurosis
U
ناراحتی روانی در اثر حالت عصبی
magnetometer
U
مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
aeroneurosis
U
اختلالات عصبی فضانوردان در اثر تحریک وهیجان
If you say that to her, you will be stirring up a hornet's nest.
U
اگر این حرف را به او بزنی، عصبی اش می کنی.
nerve fascicle
U
دسته ای از رشته عصبی
[ساختمان استخوان بندی ]
nerve bundle
U
دسته ای از رشته عصبی
[ساختمان استخوان بندی ]
neurons
U
رشته مغزی و ستون فقراتی یاخته عصبی
neuron
U
رشته مغزی و ستون فقراتی یاخته عصبی
cold swaging machine
U
دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
performance factor
U
ضربت عمل کرد دستگاه یابازده دستگاه عامل عمل کرددستگاه
rheostatic
U
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostat
U
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
arresting gear
U
دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
gun slide
U
دستگاه سرسره کشو توپ دستگاه کشوی عاید و دافع توپ
subliminal
U
غیر کافی برای ایجاد تحریک عصبی یا احساس
limen
U
کمترین تحریک عصبی که برای ایجاداحساس لازم است
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com