English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
genitourinary U وابسته به دستگاه اداری تناسلی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
urogenital U وابسته به دستگاه ادرارو اعضای تناسلی
sexual U وابسته به الت تناسلی و جماع
prefectorial U وابسته به اداری
prefectoral U وابسته به اداری
bureaucratic U وابسته به امور اداری
ministerial U وابسته به وزیر یا کشیش اداری
genital U مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
genitalia U اندامهای تناسلی الات تناسلی
bureaucreacy U رعایت تشریفات اداری به حد افراط کاغذ بازی و سیستم حکومتی و اداری مبتنی بر ان
device dependent U وابسته به دستگاه
hiearchic U وابسته به دستگاه فرشتگان
administrative wheeled vehicle fleet U کاروان خودروهای اداری خودروی اداری
parasympathetic U وابسته به دستگاه عصبی نباتی پاراسمپاتی
bureaucracy U تاسیسات اداری حکومت اداری
bureaucracies U تاسیسات اداری حکومت اداری
bureaucrasy U حکومت اداری تاسیسات اداری
workday U ایام کار اداری ساعات کار اداری
workdays U ایام کار اداری ساعات کار اداری
reproductive U تناسلی
copulatory U تناسلی
sexual organs U تناسلی
genital U تناسلی
sexual U تناسلی
genitalia U اندامهای تناسلی
genitals U اندامهای تناسلی
private U اعضاء تناسلی
privates U اعضاء تناسلی
genital organs U الات تناسلی
genital character U منش تناسلی
genital phase U مرحله تناسلی
genital organ U الت تناسلی
genital eroticism U شهوت تناسلی
gonopore U سوراخ تناسلی
genito urinary U تناسلی وبولی
genito urinary U تناسلی بولی
pregenital U پیش تناسلی
genital zone U ناحیه تناسلی
urogenital U ادراری- تناسلی
generative glands U غدههای تناسلی
urinogenital U ادراری- تناسلی
willie U آلت تناسلی بچه
genitourinary U جهاز تناسلی وادراری
genitalic U مربوط به الت تناسلی
body cell U یاخته غیر تناسلی
peter [American English] U آلت تناسلی بچه
willy U آلت تناسلی بچه
genies U مربوط به اندامهای تناسلی
genie U مربوط به اندامهای تناسلی
genies U تولید کننده تناسلی
sexual organ of either sex U الت تناسلی زن یا مرد
penis U الت تناسلی مرد
antheridium U عضو تناسلی نر در نهانزادان
penises U الت تناسلی مرد
genie U تولید کننده تناسلی
phallic U وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
gashed U الت تناسلی زن مقاربت جنسی
gash U الت تناسلی زن مقاربت جنسی
phallus U الت تناسلی مرد کیر
gashes U الت تناسلی زن مقاربت جنسی
gashing U الت تناسلی زن مقاربت جنسی
phalluses U الت تناسلی مرد کیر
phalli U الت تناسلی مرد کیر
adnate U مربوط باعضاء تناسلی توام
priapus U خدای قدرت تناسلی جنس مذکر
anaphrodisia U داروهای فلج کنندهء اعضاء تناسلی
synchro U دستگاه تنظیم تیر خودکارپدافند هوایی دستگاه کنترل اتش سنکرونیزه
meteorograph U دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
attitude director indicator U دستگاه نشان دهنده عملیات دستگاه هدایت زاویه تقرب هواپیما به باند
rawin U دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
fellatio U تحریک الت تناسلی مرد بوسیله زبان
transponder U فرستنده خودکار صوتی دستگاه کمک ناوبری خودکارموشک دستگاه کشف و رمزخودکار مکالمات
directional gyro indicator U دستگاه ژیروسکوپ سمتی دستگاه سمت نمای ژیروسکوپی
apomixis U تکثیر بوسیلهء بافتهای تناسلی ولی بدون لقاح
infibulation U چفت کردن الت تناسلی برای جلوگیری از جماع
print U دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
all mains set U دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
ac dc set U دستگاه جریان دائم و متناوب دستگاه اونیورسال
semaphore U دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
printed U دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
prints U دستگاه زیراکس دستگاه کپی مواد چاپی
quad density U تکنیکی به اندازه چهار برابرچگالی استاندارد یک دستگاه حافظه خاص بر روی هرواحد فضای ان دستگاه اطلاعات ثبت میکند
olympian U اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
syzygial U وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
bureaucratic U وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
telepathic U وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
dialectological U وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
subglacial U وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
choral U وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
equilibrator U دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
compressors U دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
facsimile recorder U دستگاه عکاسی رادیویی دستگاه فاسیمیل
pulmotor U دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
compressor U دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
poeeping tom U ادمی که بانگاه باعضاء تناسلی واعضای برهنه اطفاء شهوت کند
rectal U وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
lexicographic U وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
vehicular U وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
puritanical U وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
sothic U وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
phylar U وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
formal U اداری
bureaucrat U اداری
executory U اداری
bureaucrats U اداری
administrative U اداری
departmental U اداری
official U اداری
administerial U اداری
supervisory U وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
erotic U وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
monarchic U وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
cliquy U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
kinetic U وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
cliquey U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
circular letter U نامه اداری
bureau U هیئت اداری
prefecture U حوزه اداری
service element U عنصر اداری
circular letter U بخشنامه اداری
administration building U ساختمان اداری
administration building U قسمت اداری
administrative approval U موافقتنامه اداری
officially U از طریق اداری
paperwork U تشریفات اداری
bureaucrats U مامور اداری
departmental intelligence U اطلاعات اداری
departmentally U ازلحاظ اداری
officialdom U سیستم اداری
administrative order U دستور اداری
administrative budget U بودجه اداری
business hours U ساعت اداری
administrative movement U حرکت اداری
administrative net U شبکه اداری
bureaus U هیئت اداری
office chair U مبل اداری
office chair U صندلی اداری
administrative law U حقوق اداری
administratively U بطور اداری
administrative publications U نشریات اداری
administrative services U خدمات اداری
administrative services U قسمتهای اداری
a white collar job U کار اداری
unofficial U غیر اداری
bureaucrat U مامور اداری
bureaucreat U گماشته اداری
administrative capacity U فرفیت اداری
administrative channels U مجاری اداری
administrative channels U طرق اداری
administrative command U یکان اداری
administrative command U فرماندهی اداری
red tape U فرمالیته اداری
administrative escort U ناو اداری
administrative flight U پرواز اداری
administrative flight U هواپیمای اداری
administrative law U قوانین اداری
administrative march U راهپیمایی اداری
administrative tribunal U دادگاه اداری
office computer U کامپیوتر اداری
office building U ساختمان اداری
malfeasance U خطای اداری
officialism U سیستم اداری
overhead gharges U هزینه اداری
management expenses U مخارج اداری
official communications U مکاتبات اداری
office hours U ساعات اداری
office work U کار اداری
peripheral device U دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
provisional order U دستور موقت اداری
deck department U قسمت اداری ناو
officialism U رسمیت مقررات اداری
office information system U سیستم اطلاعات اداری
administrative landing U پیاده شدن اداری
out of [outside] office hours U خارج از ساعات اداری
administrative data processing U پردازش دادههای اداری
administrative escort U ناو اسکورت اداری
placeman U صاحب منصب اداری
key personnels U کادر اداری اصلی
officers U مامور کارمند اداری
officer U مامور کارمند اداری
extra official U بیرون ازوفایف اداری
service echelon U رده اداری و خدماتی
general administration cost U هزینه عمومی اداری
Outside office hours. U خارج از وقت اداری
office swivel chair U صندلی گردان اداری
magnetometer U مغناطیس سنج دریایی دستگاه ولت سنج دستگاه تعیین ولتاژ جریان
bureaucracies U رعایت تشریفات اداری بحدافراط
administrative storage U انبار کردن به طریق اداری
administrative shippings U ارسال اماد به طریق اداری
superstructures U سازمانهای اداری ومدیریه کشور
superstructure U سازمانهای اداری ومدیریه کشور
administrative(financial,legal)process. U جریان اداری (مالی .حقوقی )
services U قسمتهای اداری ادارات نظامی
formal U مقید به اداب ورسوم اداری
administrative lead time U زمان اداری دریافت اماد
bureaucracy U رعایت تشریفات اداری بحدافراط
red tapism U رعایت تشریفات اداری به حدافراط
disciplinary court U دادگاه انتظامی محکمه اداری
bureaucrasy U رعایت تشریفات اداری بحدافراط
formally U مقررات رسمی یا اداری فاهرا"
cold swaging machine U دستگاه قالب و سنبه اهنگری سرد دستگاه فشاری حدیده سرد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com