Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
inquisitional
U
وابسته به دادگاه روحانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hiearchic
U
وابسته به سران روحانی
sederunt
U
جلسه روحانیان کلیسا اعضای جلسه روحانی شورای روحانی
judge advocate
U
دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
discharges
U
مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
discharge
U
مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
continuance
U
تمدید یا تجدید وقت دادگاه دادگاه را به عنوان تنفس موقتا" تعطیل کردن
prize courts
U
دادگاه مامور رسیدگی به مسائل مربوط به prize بدون رای این دادگاه به مال
transfer of cause
U
احاله امر از یک دادگاه به دادگاه دیگر به علل قانونی
purging a contempt of court
U
جریمه اهانت به دادگاه غرامت توهین به دادگاه
parquet
U
محل نشستن اعضا دادگاه در دادسرامحوطه دادگاه
manadamus
U
حکم دادگاه بالاتربه دادگاه پایین تر
remanet
U
احاله موضوع از یک دادگاه به دادگاه دیگر
writs
U
دستور دادگاه حکم دادگاه
summary court
U
دادگاه اولیه دادگاه پادگانی
writ
U
دستور دادگاه حکم دادگاه
arrested
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrest
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrests
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
phallic
U
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
spiritual
U
روحانی
herdsman
U
روحانی
sacred
U
روحانی
spiritualists
U
روحانی
clergyman
U
روحانی
clergymen
U
روحانی
spiritualist
U
روحانی
unfrocked
U
روحانی
marabout
U
روحانی
marabou
U
روحانی
unworldly
U
روحانی
ethereal
U
روحانی
unwordly
U
روحانی
heavenly
U
روحانی
etherean
U
روحانی
herdsmen
U
روحانی
anagogic
U
روحانی
spiritually
U
روحانی
pastor
U
پیشوای روحانی
laywoman
U
زن غیر روحانی
pater
U
پدر روحانی
pastors
U
پیشوای روحانی
spirituality
U
عالم روحانی
temporal
U
غیر روحانی
pastorate
U
پیشوایی روحانی
hierarch
U
رئیس روحانی
etherealize
U
روحانی کردن
heavenliness
U
روحانی الوهیت
lay
U
غیر روحانی
lays
U
غیر روحانی
perdition
U
مرگ روحانی
charisma
U
جذبه روحانی
copartnership
U
ردای روحانی
prelacy
U
حکومت روحانی
hymn
U
سرود روحانی
spiritual
U
روحانی معنوی
spiritualize
U
روحانی کردن
padre
U
پدر روحانی
hymns
U
سرود روحانی
padres
U
پدر روحانی
residentiary
U
روحانی مقیم
spirilual nutriment
U
غذای روحانی
twice born
U
تولدتازه روحانی یافته
secularized
U
غیر روحانی کردن
secularizes
U
غیر روحانی کردن
secularizing
U
غیر روحانی کردن
secular songs
U
سرودهای غیر روحانی
secularising
U
غیر روحانی کردن
secularises
U
غیر روحانی کردن
secularised
U
غیر روحانی کردن
laicism
U
غیر روحانی بودن
subdeacon
U
معاون گماشته روحانی
pneumatology
U
مبحث موجودات روحانی
spirituous
U
دارای حالت روحانی
spiritualization
U
جنبه روحانی دادن به
apostles
U
عالیترین مرجع روحانی
apostle
U
عالیترین مرجع روحانی
priest
U
روحانی کشیشی کردن
priests
U
روحانی کشیشی کردن
heaven
U
خدا عالم روحانی
heavens
U
خدا عالم روحانی
religious
U
تارک دنیا روحانی
secularize
U
غیر روحانی کردن
goddaughter
U
دختر خواندهی روحانی
goddaughters
U
دختر خواندهی روحانی
deconsecrate
U
غیر روحانی کردن
raptures
U
وجد روحانی ربایش
raptures
U
شعف وخلسه روحانی
rapture
U
وجد روحانی ربایش
rapture
U
شعف وخلسه روحانی
laymen
U
شخص غیر روحانی
layman
U
شخص غیر روحانی
gnosticism
U
فلسفه عرفانی یا روحانی
syzygial
U
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
bureaucratic
U
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian
U
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
dialectological
U
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
subglacial
U
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
telepathic
U
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
choral
U
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
regenerates
U
زندگی تازه و روحانی یافته
regenerating
U
زندگی تازه و روحانی یافته
regenerated
U
زندگی تازه و روحانی یافته
reborn
U
تغییر حالت روحانی یافته
spiritual
U
غیر مادی بطور روحانی
laity
U
مردم غیر روحانی ناشی
charism
U
عطیه الهی جذبه روحانی
minor order
U
صفوف روحانی پایین درجه
unfrock
U
از کسوت روحانی خارج شدن
regenerate
U
زندگی تازه و روحانی یافته
gnostic
U
دارای اسرار روحانی نهانی
defrock
U
خلع کسوت روحانی کردن
disfrock
U
ازکسوت روحانی خارج شدن
gnosis
U
دانش رازهای روحانی عرفان
vehicular
U
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
puritanical
U
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
lexicographic
U
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
rectal
U
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
phylar
U
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
sothic
U
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
laicize
U
بصورت غیر روحانی یا غیرعلمی در اوردن
officiant
U
کشیش شاغل و مسئول مجلس روحانی
despiritualize
U
فاقد خاصیت یا جنبه روحانی کردن
hierarchies
U
حکومت ودرجه بندی سران روحانی
hierarchy
U
حکومت ودرجه بندی سران روحانی
major seminary
U
دانشکده علوم روحانی جماعت کاتولیک
revest
U
جامه روحانی پوشیدن روکش کردن
lay deacon
U
شماسی که پیشه غیر روحانی را دنبال میکند
godmothers
U
نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
godmother
U
نام گذار بچه مادر خوانده روحانی
impropriate
U
حرام کردن بدست غیر روحانی دادن
primate of all england
U
سراسقف که بزرکترین مقام روحانی انگلیس را داراست
monarchic
U
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
cliquy
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
supervisory
U
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
kinetic
U
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
cliquey
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
erotic
U
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
hierarchies
U
گروه فرشتگان نه گانه سلسله سران روحانی وشیوخ
imposition of hands
U
هنگام دادن ماموریت روحانی بکسی یادعا کردن به وی
hierarchy
U
گروه فرشتگان نه گانه سلسله سران روحانی وشیوخ
simony
U
خرید وفروش مناصب روحانی وموقوفات وعواید دینی
to take orders
U
منصب روحانیت را گرفتن بیکی از درجات روحانی گماشته شدن
godchildren
U
طفلی که در موقع تعمید به پسر خواندگی روحانی شخص در میاید
procuratrix
U
زنی که در خانقاه راهبات کارهای غیر روحانی رااداره میکند
godchild
U
طفلی که در موقع تعمید به پسر خواندگی روحانی شخص در میاید
churchwardens
U
هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
churchwarden
U
هر یک از دو نفر اعضای غیر روحانی که به برخی از امور کلیسا رسیدگی میکنند
limitarian
U
کسیکه معتقد است بخش محدودی از مردم گیتی رستگاری روحانی خواهندداشت
sister services
U
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
zygose
U
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
frontal
U
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
lithic
U
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
morphic
U
وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
hermitical
U
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
Neanderthal
U
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
presbytery
U
داداگاه روحانی که کشیش وغیر کشیش در ان عضویت دارند
presbyteries
U
داداگاه روحانی که کشیش وغیر کشیش در ان عضویت دارند
court
U
دادگاه
forums
U
دادگاه
courts
U
دادگاه
forum
U
دادگاه
court of law
U
دادگاه
tribunals
U
دادگاه
tribunal
U
دادگاه
judgement seat
U
دادگاه
courthouse
U
دادگاه
courtrooms
U
دادگاه
courtroom
U
دادگاه
court of justice
U
دادگاه
judgement hall
U
دادگاه
courthouses
U
دادگاه
court division
U
دادگاه
associating
U
وابسته وابسته کردن
associate
U
وابسته وابسته کردن
associated
U
وابسته وابسته کردن
associates
U
وابسته وابسته کردن
court material
U
دادگاه نظامی
tribunals
U
دادگاه محکمه
recourse action
U
رجوع به دادگاه
questor
U
افسررئیس دادگاه
prsbytery
U
دادگاه شرعی
quarter sessions
U
دادگاه استینافی
court of first instance
U
دادگاه بدوی
court martiall
U
دادگاه نظامی
court of first instance
U
دادگاه شهرستان
quaestor
U
افسررئیس دادگاه
court of appeals
U
دادگاه استیناف
court of grievances
U
دادگاه مظالم
rehearing
U
تجدیدجلسه دادگاه
circuit court
U
دادگاه منطقهای
evoke
U
به دادگاه بالاتربردن
landesgericht
U
دادگاه ایالتی
juvenile courts
U
دادگاه اطفال
juvenile courts
U
دادگاه نوجوانان
juvenile court
U
دادگاه اطفال
juvenile court
U
دادگاه نوجوانان
summary court
U
دادگاه بدوی
contempt og court
U
اهانت به دادگاه
superior court
U
دادگاه عالی
superior court
U
دادگاه تمیز
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com