Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
phrenological
U
وابسته به جمجمه خوانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
phrenology
U
جمجمه خوانی
craniological
U
وابسته به جمجمه شناسی
sagittal
U
وابسته به درز سهمی جمجمه
psalmodic
U
وابسته به زبور خوانی
solfeggio
U
نت خوانی سولفش خوانی
solfege
U
نت خوانی سولفش خوانی
scalp
U
جمجمه
craniums
U
جمجمه
crania
U
جمجمه
cranium
U
جمجمه
scalps
U
جمجمه
skull
U
جمجمه
brainpan
U
جمجمه
skulls
U
جمجمه
acranial
U
بی جمجمه
craniometer
U
جمجمه پیما
craniometry
U
جمجمه سنجی
cranioscopy
U
جمجمه نگاری
phrenologist
U
جمجمه خوان
death's head
U
جمجمه مرده
craniology
U
جمجمه شناسی
craniologist
U
جمجمه شناس
sconce
U
جمجمه استعداد
craniate
U
جمجمه دار
cranial nerve
U
عصب جمجمه
cranial index
U
شاخص جمجمه
cranial capacity
U
گنجایش جمجمه
phrenologist
U
جمجمه شناس
skull and crossbones
U
جمجمه و دو استخوان
skull
U
جمجمه فرق سر
pan
U
کفه جمجمه
pan-
U
کفه جمجمه
pans
U
کفه جمجمه
skulls
U
جمجمه فرق سر
phrenology
U
علم براهین جمجمه
endocrane
U
سطح درونی جمجمه
osteocranium
U
قسمت استخوانی جمجمه
pericranium
U
قسمت خارجی جمجمه
microcephalia
U
سر کوچکی جمجمه کوچک
phrenology
U
جمجمه شناسی روانی
solmization
U
نت خوانی
recitations
U
از بر خوانی
sol fa
U
نت خوانی
recitation
U
از بر خوانی
call in
U
تو خوانی
association
U
هم خوانی
associations
U
هم خوانی
lip-reading
U
لب خوانی
lip reading
U
لب خوانی
recitative
U
از بر خوانی
recitals
U
از بر خوانی
recital
U
از بر خوانی
cranial index
U
صد برابر نسبت بین طول جمجمه وارتفاع ان
to stab in the back
U
ریزه خوانی
scatter read
U
پراکنده خوانی
telepathy
U
اندیشه خوانی
psalmody
U
مزمور خوانی
psalmody
U
سرود خوانی
antiphony
U
تهلیل خوانی
silent reading
U
بیصدا خوانی
thought reading
U
اندیشه خوانی
solmizate
U
نت خوانی کردن
illegutimation
U
حرمزادگی خوانی
solmization
U
وزن خوانی
mirror reading
U
وارونه خوانی
harangued
U
رجز خوانی
harangues
U
رجز خوانی
harangue
U
رجز خوانی
flyting
U
رجز خوانی
haranguing
U
رجز خوانی
lamentation
U
مرثیه خوانی
map reading
U
نقشه خوانی
lamentations
U
مرثیه خوانی
catalexia
U
مکرر خوانی
palinlexia
U
وارونه خوانی
prayerfulness
U
عادت نماز خوانی
solos
U
تک خوانی بطور انفرادی
call statement
U
حکم فرا خوانی
illegutimation
U
نادرستی نامشروع خوانی
epigraphy
U
علم کتیبه خوانی
solo
U
تک خوانی بطور انفرادی
direct reading instrument
U
دستگاه مستقیم خوانی
news room
U
اطاق روزنامه خوانی
slip
U
اشتباه در نقشه خوانی
nocturn
U
سحر خوانی شبانه
orthoepic
U
مبنی بر درست خوانی
map reading
U
نقشه خوانی کردن
incantation
U
افسون خوانی جادوگری
declaims
U
رجز خوانی کردن
declaiming
U
رجز خوانی کردن
declaimed
U
رجز خوانی کردن
incantations
U
افسون خوانی جادوگری
proofreads
U
نمونه خوانی کردن
proofreading
U
نمونه خوانی کردن
proofread
U
نمونه خوانی کردن
declaim
U
رجز خوانی کردن
phallic
U
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
recitetion
U
از حفظ خوانی پس دادن درس
have one's nose in a book
<idiom>
U
کرم کتاب خوانی داشتن
gray oral reading test
U
ازمون بلند خوانی گری
kapell meister
U
رئیس دسته سرود خوانی
lipreading
U
فهم کلمات از راه حرکات لب لب خوانی
pithecanthropus
U
انسان اولیه میمون نمای دورهء پلیوسن که جمجمه اش در جاوه کشف شده
crossbones
U
تصویر دو استخوان متقاطع درزیر جمجمه که نشان پرچم دزدان دریایی است
recitations
U
از حفظ خوانی بازگو نمودن درس حفظی شرح
recitation
U
از حفظ خوانی بازگو نمودن درس حفظی شرح
nowel
U
کلمه ایست که درسرود خوانی و هلهلههای عید میلادمسیح تکرار میکنند
olympian
U
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
bureaucratic
U
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
syzygial
U
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
subglacial
U
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
dialectological
U
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
choral
U
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
telepathic
U
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
phylar
U
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
vehicular
U
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
puritanical
U
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
sothic
U
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
lexicographic
U
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
rectal
U
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
phrenologically
U
ازروی علم براهین جمجمه موافق قواعد این علم
monarchic
U
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
supervisory
U
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
cliquy
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquey
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
kinetic
U
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
erotic
U
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
zygose
U
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
sister services
U
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
lithic
U
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
frontal
U
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
hermitical
U
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
morphic
U
وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
Neanderthal
U
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
associating
U
وابسته وابسته کردن
associates
U
وابسته وابسته کردن
associate
U
وابسته وابسته کردن
associated
U
وابسته وابسته کردن
poplitaeal
U
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
epistemologycal
U
وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
physico chemical
U
وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
popliteal
U
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
hymnody
U
سرود خوانی سرود
war cry
U
رجز رجز خوانی
life cycle hypothesis
U
فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
federate
U
وابسته
interdependent
U
وابسته
monitorial
U
وابسته به
thereof
U
وابسته به ان
febile
U
وابسته به تب
adjective
U
وابسته
adjectives
U
وابسته
federated
U
وابسته
hanger on
U
وابسته
federating
U
وابسته
levitical
U
وابسته به
israelitish
U
وابسته به
federates
U
وابسته
akin
U
وابسته
belonging
U
وابسته ها
thereof=of that
U
وابسته به ان
tuitionary
U
وابسته به
syncop
U
وابسته به غش
attache
U
وابسته
sexual organs
U
وابسته به
appurtenant
U
وابسته
plantar
U
وابسته به کف پا
riverrine
U
وابسته به
attributable
U
وابسته به
attached
U
وابسته
pyrexic
U
وابسته به تب
pyrexial
U
وابسته به تب
pyretic
U
وابسته به تب
germane
U
وابسته
elfin
U
وابسته به جن
pertianing
U
وابسته
pertinent
U
وابسته
related
U
وابسته
affiliate
U
وابسته
affiliated
U
وابسته
elysian
U
وابسته به
affiliates
U
وابسته
affiliating
U
وابسته
aquatic
U
وابسته به اب
cephalic
U
وابسته به سر
diphtheric
U
وابسته به
of kin
U
وابسته
congenerous
U
وابسته
comprador
U
وابسته
commissarial
U
وابسته به
pertaining
U
وابسته
carpal
U
وابسته به مچ
cantabrigian
U
وابسته به
dependent
U
وابسته
contingent
U
وابسته
relative
U
وابسته
subordinates
U
وابسته
correspondent
U
وابسته
correspondents
U
وابسته
attendants
U
وابسته
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com