English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
orthoptic U وابسته به اصلاح نقص بینایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
visive U وابسته به بینایی
optic U وابسته به بینایی
optical instruments U الات وابسته به بینایی
revising U اصلاح کردن اصلاح نمودن
revise U اصلاح کردن اصلاح نمودن
revises U اصلاح کردن اصلاح نمودن
modification kit U جعبه تعمیر یا اصلاح وسیله جعبه وسایل مربوط به اصلاح مدل
self correcting U خود بخود اصلاح شونده اصلاح کننده نفس خود
eyes U بینایی
vision U بینایی
sights U بینایی
eying U بینایی
sight U بینایی
second sight U بینایی
eyesight U بینایی
eye U بینایی
eyeing U بینایی
visions U بینایی
perspective U بینایی
spectrum U بینایی
perceptivity U بینایی
perspectives U بینایی
spectral U بینایی
optometer U بینایی سنج
photopia U بینایی درنورزیاد
dichromatism U بینایی دوفامی
trichromatism U بینایی سه فامی
emmetropia U بینایی طبیعی
quick sight U بینایی تیز
far point U برد بینایی
asthenopia U ضعف بینایی
field of vision U میدان بینایی
optometry U بینایی سنجی
facial vision U بینایی صورتی
discernment U بصیرت بینایی
emmetropis U بینایی طبیعی
the sense of sight U حس بینایی یا باصره
visual yellow U زرد بینایی
monochromatism U بینایی تک فامی
monocular vision U بینایی یک چشمی
vision test U ازمون بینایی
optics U علم بینایی
nervus opticus U عصب بینایی
tunnel vision U بینایی کانونی
visual axis U محور بینایی
visual acuity U تیزی بینایی
visual purple U ارغوان بینایی
scotopia U بینایی در تاریکی
rhodopsin U ارغوان بینایی
optic nerve U عصب بینایی
perimeters U میدان سنج بینایی
perimeter U میدان سنج بینایی
scope U وسیله دیدبانی یا بینایی
paropsis U خراب شدن بینایی
perceptiveness U بینایی قوه مشاهده
test chart U لوحه بینایی سنجی
kenning U نگاه قدرت بینایی
campimeter U میدان سنج بینایی
ametropia U نقص انکساری بینایی
xanthocyanopsia U بینایی زرد- ابی
astigmatism U ناهمخوانی بینایی استیگماتیسم
optometric service U قسمت بینایی سنجی
manoptoscope U برتری سنج بینایی
phallic U وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
orthoptic U درست کننده نقص بینایی
hemeralopia U کمی بینایی در نور زیاد
his sight could p darkness U بینایی وی تاریکی رامی شکافت
optometric service U بخش بینایی سنجی و چشم پزشکی
eye glass U شیشهای که برای کمک بینایی بکارمیبرند
Poor eyesight is a handicap to a scientists progress . U ضعف بینایی مانع پیشرفت یک دانشمند است
red out U از بین رفتن قدرت بینایی هنگام سقوط با شتاب منفی
olympian U اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
syzygial U وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
bureaucratic U وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
telepathic U وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
dialectological U وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
choral U وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
subglacial U وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
lexicographic U وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
phylar U وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
rectal U وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
vehicular U وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
puritanical U وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
sothic U وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
monarchic U وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
supervisory U وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
cliquey U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquy U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
kinetic U وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
erotic U وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
lithic U وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
sister services U یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
frontal U وابسته به پیشانی وابسته بجلو
zygose U وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
reformation U اصلاح
revisions U اصلاح
revision U اصلاح
reconciliation U اصلاح
improvements U اصلاح
improvement U اصلاح
rectification U اصلاح
reconcilement U اصلاح اصلاح
adjustments U اصلاح
betterment U اصلاح
reform U اصلاح
modification U اصلاح
melioration U اصلاح
amendment U اصلاح
modifiation U اصلاح
amendments U اصلاح
arrangement U اصلاح
reforming U اصلاح
reclamation U اصلاح
regeneration U اصلاح
arrangements U اصلاح
reforms U اصلاح
shavind U اصلاح
correction U اصلاح
rehabilitation U اصلاح
repair U اصلاح
emendation U اصلاح
alternation U اصلاح
shading U اصلاح
repaired U اصلاح
atonement U اصلاح
adjustment U اصلاح
reparation U اصلاح
accomodate U اصلاح کردن
repents U اصلاح شدن
repenting U اصلاح شدن
reformists U اصلاح طلب
corrector U اصلاح کننده
corrigibility U اصلاح پذیری
ameliorable U قابل اصلاح
reformists U اصلاح طلبانه
regenarate U اصلاح شده
corrective U اصلاح کننده
amender U اصلاح کننده
amendable U قابل اصلاح
modification U پیرایش اصلاح
correctives U اصلاح کننده
modification U اصلاح مدل
repent U اصلاح شدن
repented U اصلاح شدن
refornable U اصلاح پذیر
improvised U اصلاح شده
right itself U اصلاح شدن
address modification اصلاح آدرس
reformable U اصلاح پذیر
data modification U اصلاح داده ها
address modification U اصلاح نشانی
to sct aright U اصلاح کردن
mendable U اصلاح پذیر
revising U حک و اصلاح کردن
rectifies U اصلاح کردن
revises U حک و اصلاح کردن
rectified U اصلاح کردن
revise U حک و اصلاح کردن
rectify U اصلاح کردن
yates correction U اصلاح یتیس
modified U اصلاح شده
corrigible U اصلاح پذیر
reformism U اصلاح طلبی
incorrigible U اصلاح ناپذیر
emends U اصلاح کردن
emending U اصلاح کردن
emended U اصلاح کردن
emend U اصلاح کردن
reconcilability U اصلاح پذیری
redresses U اصلاح کردن
redressed U اصلاح کردن
redress U اصلاح کردن
amend U اصلاح کردن
accommodate U اصلاح کردن
accommodated U اصلاح کردن
emendator U اصلاح کننده
alters U اصلاح کردن
altering U اصلاح کردن
altered U اصلاح کردن
alter U اصلاح کردن
amending U اصلاح کردن
amended U اصلاح کردن
self improvement U اصلاح خود
self correcting code U کد خود اصلاح
modifies U اصلاح کردن
reclaims U اصلاح شدن
accommodates U اصلاح کردن
reclaiming U اصلاح شدن
reclaimed U اصلاح شدن
modify U اصلاح کردن
betterment U اصلاح بهبود
rectifier U اصلاح کننده
rectifier U وسیله اصلاح
reformist U اصلاح طلب
reformist U اصلاح طلبانه
modifying U اصلاح کردن
reformation U اصلاح اساسی
irreconcilability U اصلاح ناپذیری
mender U اصلاح کننده
improvability U اصلاح شدنی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com