Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (7395 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
pathologic
U
وابسته به اسیب شناسی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
phytopathologic
U
وابسته به اسیب شناسی گیاهان
Other Matches
pathologists
U
پزشک ویژه گیر اسیب شناسی اسیب شناس
pathologist
U
پزشک ویژه گیر اسیب شناسی اسیب شناس
epistemologycal
U
وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
pathology
U
اسیب شناسی
graphopathology
U
اسیب شناسی خط شناختی
psychopathology
U
اسیب شناسی روانی
social pathology
U
اسیب شناسی اجتماعی
psychopathology
U
علم اسیب شناسی روانی
philological
U
وابسته به واژه شناسی یازبان شناسی تاریخی وتطبیقی
bacteriologic
U
مربوط به میکرب شناسی وابسته به باکتری شناسی
dialectological
U
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
neurologic
U
وابسته به عصب شناسی یا پی شناسی
laryngological
U
وابسته به حنجره شناسی مبنی بر علم حنجره شناسی
morphic
U
وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
hydrologic
U
وابسته به اب شناسی
botanical
U
وابسته به گیاه شناسی
osteologic
U
وابسته به استخوان شناسی
odontological
U
وابسته بدندان شناسی
teleologic
U
وابسته به پایان شناسی
toxicologic
U
وابسته به زهر شناسی
ornithologic
U
وابسته به پرنده شناسی
oncologic
U
وابسته به غده شناسی
ontological
U
وابسته به هستی شناسی
histological
U
وابسته به بافت شناسی
sociological
U
وابسته به جامعه شناسی
therapeutic
U
وابسته به درمان شناسی
toxicol gical
U
وابسته به زهر شناسی
kinematical
U
وابسته به جنبش شناسی
petrologic
U
وابسته به سنگ شناسی
craniological
U
وابسته به جمجمه شناسی
sociologic
U
وابسته به انسگان شناسی
histologic
U
وابسته به بافت شناسی
ontogenetic
U
وابسته به رشد شناسی
ornithological
U
وابسته به پرنده شناسی
herpetological
U
وابسته بخزنده شناسی
phenomenological
U
وابسته به پدیده شناسی
ichthyological
U
وابسته به ماهی شناسی
linguistically
U
وابسته به زبان شناسی
conchological
U
وابسته بصدف شناسی
hypnological
U
وابسته به خواب شناسی
volcanologic
U
وابسته به اتشفشان شناسی
numismatic
U
وابسته به سکه شناسی
geological
U
وابسته به زمین شناسی
paleontological
U
وابسته به دیرین شناسی
geologic
U
وابسته به زمین شناسی
orographic
U
وابسته به کوه شناسی
immunologic
U
وابسته به ایمنی شناسی
archeological
U
وابسته به باستان شناسی
archaeological
U
وابسته به باستان شناسی
linguistic
U
وابسته به زبان شناسی
lithologic
U
وابسته به سنگ شناسی
orological
U
وابسته بکوه شناسی
synecologic
U
وابسته به بوم شناسی گروهی
zoological
U
وابسته به جانور شناسی حیوان
sociologic
U
وابسته بجامعه شناسی انسگانی
bionic
U
وابسته به زیست سازه شناسی
zoographic
U
وابسته به جانور شناسی تطبیقی و توصیفی
zoographical
U
وابسته به جانور شناسی تطبیقی و توصیفی
astrologic
U
وابسته به نجوم بینی یا طالع شناسی
physiognomonic
U
تشخیس دهنده وابسته به قیافه شناسی
philogical
U
وابسته به علم زبان یا لغت شناسی
hymnologic
U
وابسته به سرود شناسی یاسرود سازی
biologic
U
وابسته بعلم حیات یا زندگی شناسی
physiognomic
U
وابسته به قیافه شناسی سیما شناس
permian
U
وابسته بدوره زمین شناسی پرمیان
phonological
U
وابسته به صوت شناسی یادگرگونی صدا در زبان
anthropological
U
وابسته بانسان شناسی مربوط بطبیعت انسانی
archeologic
U
وابسته به باستان شناسی مربوط بعلم اثار قدیم
mesozoic
U
وابسته بدوره زمین شناسی بین " پرمیان " و " دوره سوم "
neozoic
U
وابسته بعهد زمین شناسی که از پایان دوره مسوزوئیک تا امروزه است
paleozoic
U
وابسته به عهدی از زمین شناسی که از اغازدوره کامبریان تا اوایل دوره پرمیان طول کشیده
holocene
U
وابسته به دوره زمین شناسی حاضر که ازپایان دوره پلیستوسن شروع میگردد
ophthalmological
U
وابسته به چشم شناسی یاناخوشیهای چشم
entomology
U
حشره شناسی
[حشره شناسی]
[جانور شناسی]
[رشته دانشگاهی]
phallic
U
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
psychbiology
U
علم مطالعه ارتباط میان روانشناسی وزیست شناسی زیست شناسی روانی
bionomics
U
زیوه شناسی شاخهای از علم زیست شناسی که از رابطه موجودات زنده بامحیطبحث میکند
lateral meniscus
U
منیسک خارجی
[کالبد شناسی]
[زیست شناسی]
philology
U
زبان شناسی تاریخی وتطبیقی واژه شناسی
immunogenetics
U
رشتهای از اتم شناسی که درباره روابط مرض و وراثبت یا نژاد بحث میکند مطالعه ارتباط داخلی از لحاظ زیست شناسی
bureaucratic
U
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian
U
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
syzygial
U
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
subglacial
U
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
telepathic
U
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
choral
U
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
phylar
U
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
rectal
U
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
vehicular
U
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
lexicographic
U
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
sothic
U
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
puritanical
U
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
harm
U
اسیب
harms
U
اسیب
teen
U
اسیب
what impaired his reputation
U
وی اسیب زد
lesion
U
اسیب
lesions
U
اسیب
harmed
U
اسیب
harming
U
اسیب
damage
U
اسیب
torts
U
اسیب
trauma
U
اسیب
injury
U
اسیب
tort
U
اسیب
head injury
U
اسیب سر
pathology
U
اسیب
traumas
U
اسیب
traumatic
U
اسیب زا
inconveniencing
U
اسیب
inconveniences
U
اسیب
inconvenienced
U
اسیب
inconvenience
U
اسیب
to escape with life and limb
U
بی اسیب
zoo ecology
U
قسمتی از علم جانور شناسی که در باره روابط جانور بامحیط خود بحث میکند بوم شناسی حیوانی
karyology
U
هسته شناسی مبحثی ازعلم سلول شناسی ک ه درباره تشریح هسته سلولی وساحتمان کروموسوم بحث میکند
typology
U
گونه شناسی نوع شناسی
kinematics
U
حرکت شناسی جنبش شناسی
nobbeing
U
اسیب رسان
injures
U
اسیب زدن
marring
U
اسیب رساندن
mar
U
اسیب رساندن
marred
U
اسیب زدن
marred
U
اسیب رساندن
mar
U
اسیب زدن
marring
U
اسیب زدن
injuring
U
اسیب زدن
cripple
U
اسیب دیدن
harmavoidance
U
اسیب گریزی
damaging
U
اسیب اور
tennis elbow
U
اسیب ارنج
out of harm's way
U
دوراز اسیب
pathological
U
اسیب شناختی
deleterious
U
اسیب رسان
crippled
U
اسیب دیدن
vulnerable
U
اسیب پذیر
traumatophobia
U
اسیب هراسی
crippling
U
اسیب دیدن
traumatism
U
اسیب دیدگی
injure
U
اسیب زدن
traumatic experience
U
تجربه اسیب زا
cripples
U
اسیب دیدن
injurious
U
اسیب رسان
brain injury
U
اسیب مغزی
harmed
U
اسیب رساندن
harming
U
اسیب رساندن
injury
U
اسیب خسارت
harms
U
اسیب رساندن
brain damage
U
اسیب مغزی
damage
U
اسیب دیدن
damage control
U
اسیب گیری
psychic trauma
U
اسیب روانی
i hurt my self
U
اسیب دیدم
birth injury
U
اسیب تولد
break down
U
اسیب دیدن
it injured his hands
U
بدستهایش اسیب زد
invulnerability
U
اسیب ناپذیری
vulnerability
U
اسیب پذیری
impairing
U
اسیب زدن
endamage
U
اسیب رساندن
impair
U
اسیب زدن
pathologists
U
اسیب شناس
pathologist
U
اسیب شناس
impaired
U
اسیب زدن
impairs
U
اسیب زدن
harm
U
اسیب رساندن
supervisory
U
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
cliquy
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquey
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
kinetic
U
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
monarchic
U
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
erotic
U
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
irreversible damage
U
اسیب جبران ناپذیر
i hurt my finger
U
انگشتم اسیب دید
vulnerable
U
درمعرض اسیب در معرض
marring
U
صدمه زدن اسیب
marred
U
صدمه زدن اسیب
adventitious deafness
U
ناشنوایی اسیب زاد
it will injure his prestige
U
به حیثیت او لطمه یا اسیب زد
vulnerability
U
قابلیت اسیب پذیری
organic brain syndrome
U
نشانگان اسیب مغزی
hurt
U
اسیب زدن به ازردن
cauliflowr ear
U
گوش اسیب دیده
hurt
U
خسارت رساندن اسیب
brain injured
U
اسیب دیده مغزی
he was proof against harm
U
اسیب بردار نبود
damage control party
U
گروه اسیب گیر
hurting
U
اسیب زدن به ازردن
susceptibility
U
درمعرض اسیب بودن
obs
U
نشانگان اسیب مغزی
delusion of persecution
U
هذیان گزند و اسیب
damaged shipments
U
کالاهای اسیب دیده
damage density
U
چگالی اسیب رسانی
injured muscle
U
عضله اسیب دیده
persecution delusion
U
هذیان گزند و اسیب
hurting
U
خسارت رساندن اسیب
hurts
U
خسارت رساندن اسیب
suffering economy
U
اقتصاد اسیب دیده
psychopathologist
U
اسیب شناس روانی
hurts
U
اسیب زدن به ازردن
Recent search history
Forum search
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1
affixation
1
آسیب شناسی مولفه های موثر بر تحکیم بنیان خانواده و ارائه راه کارهای مدیریتی
2
تعریف فونتیک چیست؟
1
primatology
1
Material-dependent representative
2
bioconjugated
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com