English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
volitionary U وابسته به اراده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
abuleia U فقدان نیروی اراده ضعف اراده
abulia U فقدان نیروی اراده ضعف اراده
real will U مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
phallic U وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
resolution U اراده
purposeful U با اراده
passive U بی اراده
passives U بی اراده
abulic U بی اراده
wills U اراده
will U اراده
intention U اراده
intentions U اراده
aimless U بی اراده
volition U اراده
willed U اراده
animus U اراده
volitionally U با اراده
voluntariness U اراده
infirm of purpose U بی اراده
weak-kneed U بی اراده
determination U اراده
weak kneed U بی اراده
thy will U اراده تو
thy will U اراده ات
nisus U اراده
resolutions U اراده
on the impluse of the moment U بی اراده
will-power U اراده
abulic U فاقد اراده
automaton U ادم بی اراده
automatons U ادم بی اراده
free will U اراده ازاد
An iron wI'll. U اراده آهنین
free will U ازادی اراده
will-power U قدرت اراده
driftless U بی مرام بی اراده
dysbulia U اختلال اراده
volition U از روی اراده
involuntarily U بدون اراده
it is our pleasure to U اراده ما اینست که
wills U اراده کردن
self will U اراده شخصی
will therapy U اراده درمانی
willed U اراده کردن
social will U اراده اجتماعی
voluntarism U اراده گرایی
steely look U نگاه با اراده
will U اراده کردن
voluntarily U از روی اراده
willable U قابل اراده
what is your will? U اراده شما چیست
libertarian U طرفدار ازادی اراده
libertarians U طرفدار ازادی اراده
real will U نظریه اراده واقعی
of one's own volition U از روی اراده خود
He is strong-wI'lled. U آدم با اراده ای است
To have a strong wI'll. U اراده قوی داشتن
The will of the nation [people] اراده ملت [مردم]
will of iron <idiom> U اراده آهنین داشتن
animal U مربوط به روح وجان یا اراده
animals U مربوط به روح وجان یا اراده
He hasnt a mind of his own. U ازخودش رأیی ندارد (بی اراده)
willpower U تصمیم جدی نیروی اراده
tenant at will U متصرف به میل و اراده مالک
self surrender U واگذاری خود تسلیم به اراده
abulomania U دیوانگی در نتیجه ضعف اراده
will temprament tests U ازمونهای اراده- خلق وخوی
automatize U کسی را بی اراده الت دست کردن
It depends on your decison. U بستگش به اراده (تصمیم )شما دارد
jelly bean U ادم حساس و بی اراده و سست عنصر
drifts U بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
spermatorrhoea U خروج منی بدون اراده احتلام
drifting U بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
drifted U بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
drift U بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
bureaucratic U وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
syzygial U وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
olympian U اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
dialectological U وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
subglacial U وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
choral U وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
telepathic U وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
impulsively U با نیروی انی و بدون اراده از روی تحریک
self enforcing U دارای قدرت تحمیل اراده خودبر دیگران
downy's will temperament test U ازمون داونی برای ارزیابی اراده و خلق
phylar U وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
vehicular U وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
sothic U وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
rectal U وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
lexicographic U وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
puritanical U وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
voluntarism U فلسفهای که اراده را عامل موثر در ایجاد عالم وجودمیداند
intrusive thoughts U اندیشه هایی که بی اراده شخص بخاطرش می اید افکار فضول
erotic U وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
kinetic U وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
cliquey U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquy U وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
monarchic U وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
supervisory U وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
lithic U وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
frontal U وابسته به پیشانی وابسته بجلو
zygose U وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
sister services U یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
necessity U درCL به حالاتی اطلاق میشودکه عامل عمل به علت عدم ازادی اراده مسئول اعمال خود نیست
Neanderthal U وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
hermitical U وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
morphic U وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
associating U وابسته وابسته کردن
associates U وابسته وابسته کردن
associated U وابسته وابسته کردن
associate U وابسته وابسته کردن
poplitaeal U وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
epistemologycal U وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
physico chemical U وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
popliteal U وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
life cycle hypothesis U فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
commissarial U وابسته به
appurtenant U وابسته
of kin U وابسته
thereof=of that U وابسته به ان
correspondent U وابسته
elfin U وابسته به جن
germane U وابسته
pertianing U وابسته
riverrine U وابسته به
attendants U وابسته
comprador U وابسته
congenerous U وابسته
attendant U وابسته
pertaining U وابسته
thereof U وابسته به ان
carpal U وابسته به مچ
contingents U وابسته
belonging U وابسته ها
cantabrigian U وابسته به
contingent U وابسته
elysian U وابسته به
adjectives U وابسته
hanger on U وابسته
relative U وابسته
akin U وابسته
febile U وابسته به تب
correspondents U وابسته
federating U وابسته
cephalic U وابسته به سر
federates U وابسته
federated U وابسته
federate U وابسته
dependent U وابسته
adjective U وابسته
israelitish U وابسته به
interdependent U وابسته
levitical U وابسته به
affiliated U وابسته
attache U وابسته
subordinating U وابسته
attached U وابسته
affiliate U وابسته
related U وابسته
subordinates U وابسته
syncop U وابسته به غش
plantar U وابسته به کف پا
affiliates U وابسته
affiliating U وابسته
aquatic U وابسته به اب
attributable U وابسته به
pyretic U وابسته به تب
diphtheric U وابسته به
messianic U وابسته به
pyrexial U وابسته به تب
pyrexic U وابسته به تب
dependant U وابسته
dependants U وابسته
subordinated U وابسته
wedded U وابسته
relevant U وابسته
monitorial U وابسته به
tuitionary U وابسته به
subordinate U وابسته
sexual organs U وابسته به
pertinent U وابسته
scolopendrine U وابسته به هزارپاها
lucan U وابسته به لوقا
adipic U وابسته به چربی
acoustical U وابسته به شنوایی
hunnish U وابسته به هونها
generic U وابسته به تیره
sculptural U وابسته به هنرپیکرتراشی
hippocratic U وابسته به طب بقراط
soudanese U وابسته به soudan
folklorish U وابسته به فولکلور
nasal U وابسته به بینی
aerological U وابسته بهواشناسی
hyperbolic U وابسته به هذلولی
pygmean U وابسته به پیگمی ها
folkish U وابسته به فولکلور
specie U وابسته بسکه
floricultural U وابسته به گلکاری
flexional U وابسته به صرف
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com