Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
bilinear
U
وابسته بدو خط مستقیم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
syzygial
U
وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
Other Matches
dasd
U
Device Storage DirectAccess اسباب حافظه بادستیابی مستقیم دستگاه انباره دستیابی مستقیم
direct admission
U
مراجعه مستقیم به بهداری پذیرش یامراجعه مستقیم بیماران
basic
U
روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
basics
U
روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
directs
U
مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
direct exchange
U
تعویض مستقیم مبادله مستقیم قطعات
direct
U
مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
directed
U
مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
cost fraction
U
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
direct command
U
فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
direct fire sights
U
زاویه یا بهای تیر مستقیم دوربینهای تیر مستقیم
elicitation
U
کسب اطلاعات غیر مستقیم بازجویی غیر مستقیم
direct dyes
U
رنگینه های مستقیم
[که بدون نیاز به دندانه بصورت مستقیم با آب و الیاف پنبه، ابریشم و پشم ترکیب داده شده و رنگ های روشن و براقی را بوجود می آورد ولی در عین حال در برابر شستشو، پایداری خوبی ندارد.]
phallic
U
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
direct access storage device
U
اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
bureaucratic
U
وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian
U
اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
choral
U
وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
dialectological
U
وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
telepathic
U
وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
subglacial
U
وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
vehicular
U
وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
sothic
U
وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
puritanical
U
وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
phylar
U
وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
rectal
U
وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
lexicographic
U
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
cliquy
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
cliquey
U
وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
supervisory
U
وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
monarchic
U
وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
kinetic
U
وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
erotic
U
وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
zygose
U
وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
frontal
U
وابسته به پیشانی وابسته بجلو
sister services
U
یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
lithic
U
وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
morphic
U
وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
Neanderthal
U
وابسته به انسان غارنشین وابسته به انسان وحشی واولیه
hermitical
U
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
associated
U
وابسته وابسته کردن
associate
U
وابسته وابسته کردن
associating
U
وابسته وابسته کردن
associates
U
وابسته وابسته کردن
righted
U
مستقیم
levels
U
مستقیم
levelled
U
مستقیم
firsthand
U
مستقیم
leveled
U
مستقیم
straight line code
U
کد خط مستقیم
straight line
U
مستقیم
beeline
U
خط مستقیم
attributive
U
مستقیم
straightish
U
مستقیم
straight line code
U
کد مستقیم
upstanding
U
مستقیم
right
U
مستقیم
level
U
مستقیم
straight line
U
خط مستقیم
righting
U
مستقیم
directs
U
مستقیم
unintermediate
<adj.>
U
مستقیم
bee line
U
خط مستقیم
direct
<adj.>
U
مستقیم
on line
U
مستقیم
straighter
U
مستقیم
first-hand
U
مستقیم
straight
U
مستقیم
directed
U
مستقیم
straightest
U
مستقیم
direct file
U
پرونده مستقیم
airlines
U
خط مستقیم هوایی
intuitions
U
درک مستقیم
through call
U
مکالمه مستقیم
direct fire
U
تیر مستقیم
direct fire
U
اتش مستقیم
direct file
U
فایل مستقیم
Go straight ahead.
مستقیم بروید.
direct dye
U
رنگینه مستقیم
rectilinear
U
مستقیم الخط
forward resistance
U
مقاومت مستقیم
direct hits
U
اصابت مستقیم
direct cost
U
هزینه مستقیم
visual fire
U
تیر مستقیم
direct coupling
U
جفتگری مستقیم
video disk
U
دسترسی مستقیم
airline
U
خط مستقیم هوایی
direct hit
U
اصابت مستقیم
intuition
U
درک مستقیم
direct damage
U
ضرر مستقیم
direct coupling
U
کوپلینگ مستقیم
direct labour
U
دستمزد مستقیم
uncurl
U
مستقیم شدن
on line help
U
کمک مستقیم
direct tax
U
مالیات مستقیم
direct taxation
U
مالیات مستقیم
uniaxial bending
U
خمش مستقیم
direct current
U
جریان مستقیم
indirect
U
غیر مستقیم
direct taxes
U
مالیاتهای مستقیم
highroads
U
صراط مستقیم
straightest
U
قسمت مستقیم
direct lighting
U
روشنایی مستقیم
direct load
U
بارگذاری مستقیم
straight position
U
فرم مستقیم
direct material
U
مواد مستقیم
direct selection
U
انتخاب مستقیم
straight
U
قسمت مستقیم
direct selling
U
فروش مستقیم
direct support
U
پشتیبانی مستقیم
direct support
U
کمک مستقیم
straighter
U
قسمت مستقیم
line storm
U
طوفان مستقیم
wall pass
U
پاس مستقیم
direct conversion
U
تبدیل مستقیم
as the crow files
U
بخط مستقیم
d.c.
U
جریان مستقیم
specific cost
U
هزینه مستقیم
straight edge
U
لبه مستقیم
backstair
U
غیر مستقیم
straight left
U
چپ مستقیم در بوکس
straight line
U
بخط مستقیم
straight line
U
دارای خط مستقیم
directness
U
مستقیم بودن
straightening flute drill
U
مته مستقیم
direct observation
U
دیدبانی مستقیم
direct outlet
U
ابگیر مستقیم
spur offtake
U
ابگیر مستقیم
direct pressure
U
فشار مستقیم
d.c
U
جریان مستقیم
sonna deung koot
U
دست مستقیم
random access
U
دستیابی مستقیم
proximate cause
U
علت مستقیم
rectiliner
U
مستقیم الخط
ambagious
U
غیر مستقیم
aright
U
مستقیم مستقیما
proximate
U
بیفاصله مستقیم
air line
U
خط مستقیم هوایی
positive relation
U
رابطه مستقیم
close supervision
U
نظارت مستقیم
dressings
U
مستقیم کنی
dressing
U
مستقیم کنی
hottest
U
خط تلفن مستقیم
hotter
U
خط تلفن مستقیم
hot
U
خط تلفن مستقیم
sideway
U
غیر مستقیم
forward voltage
U
ولتاژ مستقیم
direct process
U
فرایند مستقیم
direct access
U
دسترسی مستقیم
direct address
U
نشانی مستقیم
direct object
U
مفعول مستقیم
direct address
آدرس مستقیم
direct aggression
U
پرخاشگری مستقیم
direct reading
U
قرائت مستقیم
direct control
U
کنترل مستقیم
direct relationship
U
وابستگی مستقیم
direct relationship
U
ارتباط مستقیم
direct access
U
دستیابی مستقیم
direct processing
U
پردازش مستقیم
highroad
U
صراط مستقیم
physico chemical
U
وابسته به فیزیک و شیمی وابسته به شیمی فیزیکی
epistemologycal
U
وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
poplitaeal
U
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
popliteal
U
وابسته به پس زانو وابسته به حفره پس زانو رکبی
consequential damage
U
خسارت غیر مستقیم
direct current magnet
U
مغناطیس جریان مستقیم
shot direct at goal
U
شوت مستقیم به دروازه
direct data entry
U
داده دهی مستقیم
indirect object
U
مفعول غیر مستقیم
excise
U
مالیات غیر مستقیم
indirect tax
U
مالیات غیر مستقیم
direct access method
U
روش دستیابی مستقیم
d.c c. motor
U
موتور جریان مستقیم
syzygy
U
استقرارسه ستاره در خط مستقیم
down hill casting
U
ریخته گری مستقیم
telebrief
U
تماس مستقیم تلفنی
direct current instrument
U
سنجه جریان مستقیم
direct current generator
U
مولد جریان مستقیم
forward conductance
U
برق رسانایی مستقیم
direct connect modem
U
مدم اتصال مستقیم
direct casting
U
ریخته گری مستقیم
managed
U
مستقیم یا تحت کنترل
manages
U
مستقیم یا تحت کنترل
managing
U
مستقیم یا تحت کنترل
amitosis
U
تقسیم مستقیم یاخته
the intuitive faculty
U
قوه درک مستقیم
ambages
U
راهای غیر مستقیم
straihting machine
U
دستگاه مستقیم کنی
forward current
U
جریان ولتاژ مستقیم
direct addressing
U
ادرس دهی مستقیم
direct addressing
U
نشان دهی مستقیم
detour behavior
U
رفتار غیر مستقیم
devious
U
غیر مستقیم منحرف
bilinear
U
دارای دوخط مستقیم
manage
U
مستقیم یا تحت کنترل
direct current converter
U
تبدیل گر جریان مستقیم
circumlocution
U
بیان غیر مستقیم
direct quenching
U
سخت گردانی مستقیم
fired
U
شوت محکم و مستقیم
fire
U
شوت محکم و مستقیم
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com