English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
hang-gliding U هوا سردستی بالهی بزرگ و بادبادک مانندی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pectoral fins U بالهی صدری
kites U بادبادک کاغذهوایی
kite U بادبادک کاغذهوایی
kite balloon U یکجوربالن بزمین بسته که به بادبادک درازمیماند
sketchiest U سردستی
sketchier U سردستی
sketchy U سردستی
sketchily U سردستی
in dishabille U بالباس سردستی
incomparability U بی مانندی
inimitability U بی مانندی
peerlessness U بی مانندی
knock-up U سردستی اماده کردن
knock up U سردستی اماده کردن
knock-ups U سردستی اماده کردن
frutescence U بوته مانندی
paradoxy U لغز مانندی
lactuarium U شیره تریاک مانندی که از یک جورکاهوی خارداربدست می اید
wind tunnels U معبر تونل مانندی که هوا بافشارهای مختلف از ان عبورمیکند
wind tunnel U معبر تونل مانندی که هوا بافشارهای مختلف از ان عبورمیکند
berm U خاکریزی پله مانندی که در دو طرف کانال به صورت مورب ریخته میشود
My grandparents are six feet under. <idiom> U پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania U مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
fossil U آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
museum piece U آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
big game U صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
macropterous U دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
grandparent U پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandparents U پدر بزرگ یا مادر بزرگ
so large U چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandam U مادر بزرگ ننه بزرگ
cray U نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
megapod U بزرگ پا
majuscule U بزرگ
grossing U بزرگ
bulkier U بزرگ
extras U بزرگ
mightiest U بزرگ
extra U بزرگ
vast U بزرگ
headmen U بزرگ
nonus U بزرگ
hugeous U بزرگ
massive U بزرگ
majuscular U بزرگ
headman U بزرگ
massively U بزرگ
king size U بزرگ
large sized U بزرگ
of a large size U بزرگ
long ton U تن بزرگ
macro U بزرگ
large sized a U بزرگ
macrocephalic U بزرگ سر
extra- U بزرگ
magacephalic U بزرگ سر
immane U بزرگ
full bottomed U بزرگ
grave U بزرگ
smallest U بزرگ نه
gate U در بزرگ
gates U در بزرگ
biggest U بزرگ
smaller U بزرگ نه
small U بزرگ نه
graves U بزرگ
gravest U بزرگ
bandog U سگ بزرگ
extensive U بزرگ
eminent U بزرگ
doyennes U زن بزرگ
doyenne U زن بزرگ
voluminous U بزرگ
bigger U بزرگ
egregious U بزرگ
adults U بزرگ
adult U بزرگ
dignified U بزرگ
bulky U بزرگ
decuman U بزرگ
considerably large U بس بزرگ
mightier U بزرگ
big U بزرگ
great U بزرگ
great- U بزرگ
majestic U بزرگ
canis major U سگ بزرگ
canis majoris U سگ بزرگ
mighty U بزرگ
bulkiest U بزرگ
grossest U بزرگ
high U بزرگ
walloping U بزرگ
wallopings U بزرگ
swingeing U بزرگ
greatest U بزرگ
swith U بزرگ
vasty U بزرگ
jumbo U بزرگ
stour U بزرگ
highs U بزرگ
propylon U در بزرگ
large U بزرگ
spanking U بزرگ
highest U بزرگ
larger U بزرگ
largest U بزرگ
jumbos U بزرگ
paternal grandmother U نه نه بزرگ
spankings U بزرگ
enormous U بزرگ
grosses U بزرگ
majored U بزرگ
grosser U بزرگ
grossed U بزرگ
majoring U بزرگ
gross U بزرگ
major U بزرگ
cataclysm U سیل بزرگ
emporiums U بازار بزرگ
achievement U کار بزرگ
lump U بزرگ شدن
alcove U طاقچه بزرگ
lumped U بزرگ شدن
longbows U کمان بزرگ
emporia U بازار بزرگ
arch enemy U دشمن بزرگ
foyer U راهرو بزرگ
heaved U بزرگ کردن
longbow U کمان بزرگ
heave U بزرگ کردن
lumps U بزرگ شدن
emporium U بازار بزرگ
cataclysms U سیل بزرگ
blunder U اشتباه بزرگ
mausoleum U ارامگاه بزرگ
mausoleums U ارامگاه بزرگ
aggrandise U بزرگ کردن
aggrandise U بزرگ شدن
aggrandize U بزرگ کردن
antrum U غار بزرگ
arch fiend U دیو بزرگ
archfiend U دیو بزرگ
archbshop U اسقف بزرگ
archduchess U دوشس بزرگ
archduke U دوک بزرگ
archenemy U دشمن بزرگ
archpriest U کشیش بزرگ
zooms U بزرگ کردن
zoomed U بزرگ کردن
blundered U اشتباه بزرگ
blundering U اشتباه بزرگ
blunders U اشتباه بزرگ
on a grand scale <adv.> U در مقیاس بزرگ
platter U بشقاب بزرگ
platters U بشقاب بزرگ
paterfamilias U بزرگ خانواده
magnification U بزرگ نمایی
magnifications U بزرگ نمایی
zoom U بزرگ کردن
argosy U کشتی بزرگ
grandest U بزرگ مهم
maximizes U بزرگ کردن
maximizing U بزرگ کردن
swell U بزرگ شدن
swelled U بزرگ شدن
swells U بزرگ شدن
distend U بزرگ کردن
distending U بزرگ کردن
distends U بزرگ کردن
billow U موج بزرگ اب
billowed U موج بزرگ اب
billowing U موج بزرگ اب
billows U موج بزرگ اب
maximized U بزرگ کردن
maximize U بزرگ کردن
nemesis U دشمن بزرگ
magnified U بزرگ کردن
magnifies U بزرگ کردن
magnify U بزرگ کردن
magnifying U بزرگ کردن
grandmother U مادر بزرگ
grandmothers U مادر بزرگ
dilate U بزرگ کردن
dilates U بزرگ کردن
dilating U بزرگ کردن
maximised U بزرگ کردن
maximises U بزرگ کردن
maximising U بزرگ کردن
bulldog U نوعی سگ بزرگ
bulldogs U نوعی سگ بزرگ
whacking U خیلی بزرگ
bollards U موت بزرگ
viola U ویولن بزرگ
magnum opus U کار بزرگ
to develop [into] U بزرگ شدن
to grow [into] U بزرگ شدن
lofty U بلند بزرگ
bollard U موت بزرگ
whackings U خیلی بزرگ
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com