English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
The room is stuffy. U هوای اتاق سنگین است (کمبود اکسیژن)
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
anoxia U کمبود اکسیژن
oxygen deficit U کمبود اکسیژن
hypoxia U کمبود اکسیژن در بافتهای بدن
The room is stuffy . U هوای اطاق خیل خفه ( سنگین ) است
oxygen convertor U مبدل اکسیژن مایع به اکسیژن گازی در سیستمهای تنفسی
short handed U داشتن کمبود نیروی انسانی کمبود نفرات
short-handed U داشتن کمبود نیروی انسانی کمبود نفرات
oxygenize U با اکسیژن ترکیب کردن اکسیژن زدن
maximal oxygen consumption per minute U حداکثر اکسیژن مصرفی دردقیقه بیشینه اکسیژن مصرفی در دقیقه
plenum method U طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
fog lookouts U دیدبانهای هوای نامساعد دیدبان هوای بد
deoxygenate U اکسیژن گیری کردن از فاقد اکسیژن کردن
maximal aerobic power U بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
maximal oxygen consumption U حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal oxygen uptake U حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
turbocharger U گرم کننده هوای کاربوراتور انباره هوای کاربوراتور
turbojet U توربین هوای فشرده کمپرسور هوای فشرده
compartmentalized U اتاق اتاق کردن
compartmentalised U اتاق اتاق کردن
compartmentalizes U اتاق اتاق کردن
compartmentalises U اتاق اتاق کردن
compartmentalizing U اتاق اتاق کردن
compartmentalising U اتاق اتاق کردن
compartmentalize U اتاق اتاق کردن
effluvium U پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
shortages U کمبود
deficiencies U کمبود
deficiency U کمبود
shortfall U کمبود
deficits U کمبود
shortsage U کمبود
shortcoming U کمبود
shortcomings U کمبود
shortfalls U کمبود
deficit U کمبود
leakages U کمبود
shortage U کمبود
leakage U کمبود
oxygen U اکسیژن
empyreal air U اکسیژن
oxygen carrier U اکسیژن بر
oxybiont U اکسیژن زی
lacking U فقدان کمبود
leakages U کمبود و کسری
leakages U کمبود کسر
leakage U کمبود و کسری
hard up <idiom> U کمبود پول
leakage U کمبود کسر
lack U کمبود نیازمندی
credit tightness U کمبود اعتباری
lacks U کمبود نیازمندی
time trouble U کمبود وقت
scurvy U کمبود ویتامین C
deficient U دارای کمبود
lacked U کمبود نیازمندی
underpopulation U کمبود جمعیت
oxygenating U اکسیژن امیختن
oxyacetylene welding U جوش اکسیژن
oxidization U ترکیب با اکسیژن
deoxygenation U اکسیژن زدایی
oxygenate U اکسیژن امیختن
oxygen ration U نسبت اکسیژن
oxygenize U با اکسیژن امیختن
acidity coefficient U نسبت اکسیژن
oxygenated U اکسیژن زدن
oxygenate U اکسیژن زدن
steno oxibiant U اکسیژن کم تاب
oxygenates U اکسیژن زدن
oxygenates U اکسیژن امیختن
acidic oxide U اکسیژن اسیدی
oxygenating U اکسیژن زدن
oxygenated U اکسیژن امیختن
deoxidize U بی اکسیژن کردن
liquid exygen U اکسیژن مایع
oxygen cylinder U مخزن اکسیژن
oxygen debt U وام اکسیژن
oxygen U گاز اکسیژن
oxygenation U اکسیژن زنی
oxygenation U ترکیب با اکسیژن
atmospheric oxygen U اکسیژن هوا
oxygen extraction U جذب اکسیژن
oxidation U ترکیب با اکسیژن
oxygen deficit U کسر اکسیژن
oxygenation U امیزش با اکسیژن
liquid oxygen U اکسیژن مایع
oxygen cylinder U سیلندر اکسیژن
lox U اکسیژن مایع
oxygenization U اکسیژن دهی
oxygen U اکسیژن دار
oxygen debt U بدهی اکسیژن
deoxidation U اکسیژن گیری
deoxidate U بی اکسیژن کردن
short supply U اماد کمبود دار
lack of confidence U کمبود اعتماد به نفس
dearth U قحط و غلا کمبود
understaffed U دچار کمبود کارمند
immunodeficiency U کمبود ایمنی [پزشکی]
shortcomings U نکته ضعف کمبود
shortcoming U نکته ضعف کمبود
acholia U فقدات یا کمبود صفرا
leukopenia U کمبود گویچههای سفیدخون
defective U دارای کمبود معیوب
avitaminosis U کمبود ویتامینها در بدن
beriberi U بیماری کمبود ویتامن B
lack of self-confidence U کمبود اعتماد به نفس
labor shortage U کمبود نیروی کار
immune defect U کمبود ایمنی [پزشکی]
electron deficient molecules U مولکولهای با کمبود الکترون
scorbutic U ناشی از کمبود ویتامین C
aqualungs U دستگاه تنفس اکسیژن
oxidize U با اکسیژن ترکیب کردن
chemical oxygen demand U نیاز شیمیایی اکسیژن
oxidizes U با اکسیژن ترکیب کردن
oxidizing U با اکسیژن ترکیب کردن
oxidising U با اکسیژن ترکیب کردن
volcanize U جوش اکسیژن زدن
acetylene oxygen flame U شعله استیلن اکسیژن
c.o.d U نیاز شیمیایی به اکسیژن
eudiometry U سنجش اکسیژن هوا
oxidises U با اکسیژن ترکیب کردن
oxide U ماده شیمیایی از اکسیژن
oxides U ماده شیمیایی از اکسیژن
aqualung U دستگاه تنفس اکسیژن
oxidised U با اکسیژن ترکیب کردن
maxvo U حداکثر اکسیژن مصرفی
maxvo U بیشینه اکسیژن مصرفی
hypoxia U کاهش اکسیژن بافت
rebreather U سیستم اکسیژن مداربسته
oxyhydrogen U اکسیژن امیخته به ایدروژن
oxygen acid U اسید اکسیژن دار
oxyacid U اسید اکسیژن دار
hypoxemia U کاهش اکسیژن بافت
mulnutrition U کمبود مواد غذائی در بدن
deficit U کسر موازنه کمبود سرمایه
attenuation U کاهش یا کمبود قدرت سیگنال
deficits U کسر موازنه کمبود سرمایه
biological oxygen demand U نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
biochemical oxygen demand U نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
deoxidize U از صورت ترکیبی با اکسیژن دراوردن
b.o.d U نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
degradation U کمبود توانایی پردازش به علت خرابی
nitrous acid U اسیدی که کمتراز تیزاب اکسیژن دارد
acyl oxygen fission U گسسته شدن پیوند اسیل-اکسیژن
monoxide U اکسیدی که اکسیژن وفلز ان برابر باشد
oxidation U عمل ترکیب اکسیژن با جسم دیگری
tetroxide U ترکیب دارای چهار اتم اکسیژن
deficits U کسر موازنه مازاد بدهی بر موجودی کمبود
deficit U کسر موازنه مازاد بدهی بر موجودی کمبود
xerophthalmia U رمد چشم مرضی در اثر کمبود ویتامین A
protoxide U ترکیبی که حداقل ذرات اکسیژن دران باشد
vulcanization U حرارت زیاد جوش اکسیژن لاستیک وفلزات
charges U 1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
charge U 1-کمیت الکتریسیته 2-مقدار کمبود الکترون در یک وسیله یا عنصر
oxyhydrogen blowpipe U بوری زرگری که دران اکسیژن و ایدروژن با هم امیخته میشوند
continuous flow oxygen system U سیستم اکسیژنی که در ان جریان اکسیژن به صورت پیوسته میباشد
isatin U رنگ قرمزی که از ترکیب نیل با اکسیژن بدست می اید
ozone U نوعی اکسیژن ابی کمرنگ گازی و تغییر گرای
oxygen bottle U محفظهای برای نگهداری اکسیژن گازی تحت فشار زیاد
petticoatsfever U هوای زن
air blast U هوای دم
moist air U هوای تر
demand oxygen system U سیستم اکسیژنی که در ان جریان اکسیژن به صورت تناوبی و همزمان با تنفس شخص باشد
humid air U هوای شرجی
compressed air U هوای متراکم
adverse weather U هوای نامساعد
emergency air U هوای اضطراری
carburetor air U هوای کاربراتور
humid air U هوای نمناک
broken weather U هوای بی قرار
open air U در هوای ازاد
out of doors U در هوای ازاد
circulationg air U هوای در گردش
intake air U هوای ورودی
compressed air U هوای فشرده
dead air U هوای راکد
air breathing U هوای تنفسی
low air pressure U فشار هوای کم
liquid air U هوای مایع
blast roasting U تشویه با هوای دم
drippy U هوای گرفته
out of door U در هوای ازاد
In the open air. U در هوای آزاد.
forced draft U هوای با فشار
heavy weather U هوای خراب
foul weather U هوای خراب
foul weather U هوای نامساعد
agglutinant U هوای التیام
airs U هوای دم هوا
aired U هوای دم هوا
stable air U هوای پایدار
the open U هوای ازاد
temperate climate U اب و هوای معتدل
secondry air U هوای ثانویه
air U هوای دم هوا
swelter U هوای گرم
heavy weather U هوای طوفانی
exhaust air U هوای خروجی
marsh malaria U هوای مردابی
raininess U هوای بارانی
queen's weather U هوای باز
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com