Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
aerographer
U
هواشناسی کشتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
aerographer's mate
U
کمک ثبات هواشناسی متصدی چارت هواشناسی
all weather air station
U
ایستگاه هواشناسی عمومی ایستگاه هواشناسی همه هوایی
topgallant
U
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
scuppers
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
ship's manifest
U
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
load line
U
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
respondentia
U
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
hawse
U
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
carry ship
U
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
lazar housek
U
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
supercargo
U
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
waterline
U
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
keels
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
keel
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
embarkation
U
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
gunroom
U
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
dan runner
U
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
hydro meterology
U
هواشناسی
aerology
U
هواشناسی
aerography
U
هواشناسی
climatology
U
هواشناسی
weather
U
هواشناسی
weathered
U
هواشناسی
meteorology
U
هواشناسی
weathers
U
هواشناسی
bill of health
U
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima
U
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout
U
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
aerography
U
علم هواشناسی
climatological station
U
ایستگاه هواشناسی
weather map
U
نقشه هواشناسی
weather intelligence
U
اطلاعات هواشناسی
weather bureau
U
اداره هواشناسی
rocket sonde
U
موشک هواشناسی
rocket sonde
U
راکت هواشناسی
meteorology
U
علم هواشناسی
meteorologic
U
وابسته به هواشناسی
aerographer
U
ثبات هواشناسی
weather stations
U
ایستگاه هواشناسی
weather station
U
ایستگاه هواشناسی
heavily overcast
U
ابری متراکم
[هواشناسی]
scattered clouds
U
ابرهای پراکنده
[هواشناسی]
aerographer
U
کمک افسر هواشناسی
to overcast
U
تیره شدن
[هواشناسی]
heavily overcast
U
ابری پوشیده
[ هواشناسی]
windjammer
U
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
weather code
U
پیام رمز هواشناسی یاهواسنجی
weather observation
U
مشاهدات هواشناسی دیدبانی جوی
sunny with cloudy intervals
<idiom>
U
پراکنده و تا اندازه ای آفتابی
[هواشناسی]
cloudy with sunny intervals
<idiom>
U
پراکنده و تا اندازه ای آفتابی
[هواشناسی]
collective
U
جمعی پخش یکجای اخبار هواشناسی
quarterdeck
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yaw
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
overboard
U
از کشتی بدریا روی کشتی
sailboats
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboat
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
symbolic form
U
علایم رمز مخابراتی هواسنجی و هواشناسی بین المللی
piracy
U
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship
U
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
free on boand
U
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
semi naufragium
U
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
orthodromy
U
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromics
U
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
prows
U
کشتی عرشه کشتی
prow
U
کشتی عرشه کشتی
meteorograph
U
دستگاه ضبط پدیدههای جوی از قبیل گردباد وابر وغیره دستگاه هواشناسی
keelage
U
حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
weather central
U
مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
light ship
U
کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
dock receipt
U
قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
air station
U
ایستگاه عکس برداری هوایی نقطه تمرکز عکسبرداری هوایی ایستگاه هواشناسی
skeg
U
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skag
U
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
weather forecasts
U
پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
weather forecast
U
پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
board
U
کشتی
bottoms
U
کشتی
hulks
U
کشتی
bottom
U
کشتی
aft
U
در پس کشتی
boarded
U
کشتی
by water
U
با کشتی
carina
U
کشتی
argo
U
کشتی
flat
U
پل کشتی
flattest
U
پل کشتی
Take a copper vessel, pour water in it and let it stay overnight
U
کشتی مس
carinae
U
کشتی
hulk
U
کشتی
puppis
U
کشتی دم
foreship
U
سر کشتی
sail ho!
U
کشتی !کشتی !
on shipboard
U
در کشتی
ark
U
کشتی
catch
U
کشتی کج
on the water
U
در کشتی
ships
U
کشتی
on board a ship
U
در کشتی
ship
کشتی
on the sea
U
در کشتی
deck
U
پل کشتی
decked
U
پل کشتی
decks
U
پل کشتی
afloat
U
در کشتی
ship haven
U
یک کش کشتی
wrestling
U
کشتی
collier
U
کشتی
vessel
U
کشتی
vessels
U
کشتی
bilge
U
اب ته کشتی
drillship
کشتی حفاری
wreck
U
کشتی شکستگی
sternest
U
عقب کشتی
sterner
U
عقب کشتی
shipwrecks
U
کشتی شکستگی
wrestling
U
کشتی گیری
shipwreck
U
کشتی شکستگی
troopship
U
کشتی سرباز بر
strand
U
به گل نشستن کشتی
aboard
U
روی کشتی
galley
U
اشپزخانه کشتی
strands
U
به گل نشستن کشتی
cook house
U
اشپزخانه کشتی
shipwrecked
U
کشتی شکستگی
boats
U
کشتی کوچک
tonnage
U
فرفیت کشتی
boat
U
کشتی کوچک
sterns
U
عقب کشتی
To launch a ship (boat).
U
کشتی به آب انداختن
stern
U
عقب کشتی
bos'n
U
افسر کشتی
flagships
U
کشتی دریادار
tricks
U
فن و بندهای کشتی
wrech
U
کشتی شکستگی
battleships
U
کشتی جنگی
battleship
U
کشتی جنگی
fob
U
تحویل کشتی
bosun
U
افسر کشتی
wrecks
U
کشتی شکستگی
bosuns
U
افسر کشتی
wresthing match
U
مسابقه کشتی
wrestling match
U
مسابقه کشتی
wrech
U
کشتی شکسته
bo's'n
U
افسر کشتی
bulkheads
U
تیغه در کشتی
patrolled
U
کشتی اکتشافی
war ship
U
کشتی جنگی
flagship
U
کشتی دریادار
war vessel
U
کشتی جنگی
HMS
U
کشتی انگلیسی
patrols
U
کشتی اکتشافی
patrolling
U
کشتی اکتشافی
patrol
U
کشتی اکتشافی
bulkhead
U
تیغه در کشتی
tugged
U
کشتی یدک کش
wrecking
U
کشتی شکستگی
tramp vessel
U
کشتی ازاد
deck plan
U
صفحه پل کشتی
flying dutchman
U
شبح کشتی
sailing vessel
U
کشتی بادبانی
sailer
U
کشتی بادبانی
foreship
U
دماغه کشتی
roadstead
U
کشتی گاه
rhumb line
U
خط انحراف کشتی
rhumb
U
خط سیر کشتی
greco roman
U
کشتی فرنگی
privateer
U
کشتی مسلح
he went aboard the ship
او داخل کشتی شد
he went aboard the ship
به کشتی درآمد
hermaphrodite brig
U
کشتی دو دگله
predial or prae
U
کشتی روستایی
ice breaker
U
کشتی یخ شکن
icebreaker
U
کشتی یخ شکن
imbark
U
در کشتی گذاشتن
screwpropeller
U
پروانه کشتی
sea anchor
U
لنگر کشتی
deck plan
U
افق پل کشتی
deck seamanship
U
ملوان پل کشتی
ship safety
U
سلامت کشتی
ship propeller
U
پروانه کشتی
ship papers
U
اسناد کشتی
ship handling
U
مانور با کشتی
ship building
U
کشتی سازی
doutful category
U
کشتی مشکوک
dressing ship
U
تزیین کشتی
seaway
U
مسیر کشتی
exs
U
تحویل از کشتی
ferry boat
U
کشتی گذاره
sea gauge
U
اب نشین کشتی
fire ship
U
کشتی اتش زن
flag ship
U
کشتی پیشرو
sea fight
U
جنگ کشتی ها
in the hold
U
در انبار کشتی
inboard
U
داخل کشتی
ocean greyhound
U
کشتی تندرو
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com