English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
starting with the issue of July 1 U هنگامی که با نشریه اول ژوئن شروع کنیم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Well, now everyone's here, we can begin. U خوب حالا که همه اینجا هستند ما می توانیم شروع کنیم.
Tune in tomorrow when we'll be exploring what things to look for in a bike computer. U کانالتان را فردا [به این برنامه] تنظیم کنید وقتی که ما بررسی می کنیم به چه چیزهایی درکامپیوتر دوچرخه توجه کنیم.
juno U ژوئن
Midsummer Day U جشن 42 ژوئن
Midsummer Days U جشن 42 ژوئن
Midsummer's Days U جشن 42 ژوئن
Jun U مخفف ژوئن
We started when the wind stopped . U هنگامی که باد ایستادحرکت کردیم
much little U هنگامی که درجه کمتری مقصود باشد
distress gun U شلیک توپ هنگامی که کشتی درخطراست
set up U مدت زمان بین سیگنال شروع یک برنامه و شروع آن
overshot jaw U ارواره زبرین هنگامی که ازارواره زیرین جلوترامده است
June U ماه ژوئن پنجمین ماه سال مسیحی
Creches U [جایی که از بچه ها مراقبت میشود هنگامی که پدر و مادر بیرون یا سر کار رفته اند]
leaflet U نشریه
leaflets U نشریه
leafleted U نشریه
pamphlets U نشریه
serials U نشریه
pamphlet U نشریه
leafleting U نشریه
publication U نشریه
publications U نشریه
serial U نشریه
tracts U رساله نشریه
reviews U رژه نشریه
tract U رساله نشریه
training circular U نشریه اموزش
reviewing U رژه نشریه
circular U بخشنامه نشریه
leaflets U بروشور نشریه
bulletin U نشریه اطلاعاتی
circulars U بخشنامه نشریه
reviewed U رژه نشریه
technical bulletin U نشریه فنی
review U رژه نشریه
trifoliolate U دارای سه نشریه
issues U نشریه فرستادن
leafleting U بروشور نشریه
periodical U نشریه دورهای
periodical U مجله نشریه
issued U نشریه فرستادن
issue U نشریه فرستادن
leaflet U بروشور نشریه
leafleted U بروشور نشریه
bulletins U نشریه اطلاعاتی
start off U شروع کردن شروع شدن
desktop publishing program U برنامه نشریه رومیزی
pamphlets U نشریه اموزش و فنی
pamphlet U نشریه اموزش و فنی
hot valve clearance U فاصله کوچک بین ساقه سوپاپ و اسبک هنگامی که تمام قطعات موتور بدمای کاری رسیده اند
let us be brief U کوتاه کنیم
let us play U بازی کنیم
let us be brief U مختصر کنیم
let us say U فرض کنیم
briefly speaking U مختصر کنیم
shed U دهنه [فضا و فاصله بین نخ های تار یا چله هنگامی که بصورت ضربی جهت عبور پود از هم جدا می شوند.]
officers call U نشریه اطلاعاتی مخصوص افسران
Let us suppose ... U حالا فرض کنیم که ...
let ab be equal to cd U فرض کنیم ab با cd برابرباشد
We move out on the 1st. U ما یکم بارکشی می کنیم.
scandal sheet U نشریه محتوی شایعات افتضاح امیز
The darkest hour is that before the down. <proverb> U تاریک ترین لیظه هنگامی است که چیزی به فجر نمانده است .
We'd like to pay separately. ما میخواهیم جداگانه پرداخت کنیم.
I want to swim ,are you on ? U اهلش هستی شنا کنیم ؟
let us make a p for home U کوشش کنیم زودبخانه برسیم
We live in the Machine Age . U ما درعصر ماشین زندگه می کنیم
peach and straddle U بالا می کشیم وخرابش می کنیم
moment of truth U هنگامی که گاو باز برای کشتن با گاو رو به رو میشود
moments of truth U هنگامی که گاو باز برای کشتن با گاو رو به رو میشود
overrunning U هنگامی که داده در حال ورودیا خروج از یک واحد بدون کنترل بوده و برنامه فعالیتی را اغاز میکند که نیازمندفرفیت کانال بیشتری میباشد
overruns U هنگامی که داده در حال ورودیا خروج از یک واحد بدون کنترل بوده و برنامه فعالیتی را اغاز میکند که نیازمندفرفیت کانال بیشتری میباشد
overrun U هنگامی که داده در حال ورودیا خروج از یک واحد بدون کنترل بوده و برنامه فعالیتی را اغاز میکند که نیازمندفرفیت کانال بیشتری میباشد
olympic review U نشریه رسمی کمیته بین المللی المپیک
it can be altered at pleasure U هر وقت بخواهیم میتوانیم انرااصلاح کنیم
We should be leaving now. U باید زحمت راکم کنیم (خداحافظی )
We should not indulge in personalities. U نبا ید راجع با شخاص صحبت کنیم
Lets talk man to man . U بیا مرد ومردانه با هم صحبت کنیم
Could you put us up for the night ? U ممکن است شب را اینجا منزل کنیم ؟
i had best to leaveit U بهترین کاران است که ان راول کنیم
We are living in the age of mass communication. U ما در دوران ارتباطات جمعی زندگی می کنیم.
We've given notice that we're moving out of the apartment. U ما آگاهی دادیم که از آپارتمان بارکشی می کنیم.
Let's drop the subject. U از این موضوع صرف نظر کنیم .
A rapid response would be appreciated. U از پاسخ فوری قدردانی می کنیم. [اصطلاح رسمی]
It's time to prepare the meal. U وقتش رسیده است که غذا را آماده کنیم.
We must inquire into this matter. U درمورد این موضوع باید تحقیق کنیم
Lets suppose the news is true . U حالا فرض کنیم که این خبر صحیح با شد
We finally succeed in making a radio contact. U عاقبت توانستیم یک تماس رادیویی برقرار کنیم
launching area U منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
Supposing it rains , what shall you do ? U فرض کنیم باران بیاید آنوقت شما چه می کنید ؟
We do not usually go places that cost a lot of money. U ما معمولا به جاهای گران قیمت گردش نمی کنیم.
We all think he is very nice. U ما همه فکر می کنیم که او [مرد] آدم خوبی است.
We ought to (should)examineit in all itsaspects. U باید کلیه جهات وجوانب آنرا بررسی کنیم
He's always moaning that we use too much electricity. U او [مرد] همیشه قر می زند که ما بیش از اندازه برق خرج می کنیم.
initiation U شروع کار شروع
we underwrite the company U ما تعهد میکنیم که کلیه موجودی شرکت رادرصورتیکه مردم نخرندخریداری کنیم
Let's play for keeps. U بیا جدی بازی کنیم. [روی پول یا هر چیزی بها دار]
nep U پرز [تل] [گلوله ای کوچک از الیاف که در سطح پارچه یا فرش بوجود می آید. این عارضه هنگامی که الیاف طول بلندتری داشته باشند به علت پیچ خوردن آنها به یکدیگر بوجود می آید.]
semimonthly U دوهفته یکبار نشریه دو هفته یکبار
wellŠsuppose it is so U خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
beginning U شروع
right of begin U حق شروع
beginnings U شروع
open fire U شروع
openings U شروع
Redo it. Do it over again. U از سر شروع کن
kick-off <idiom> U شروع
incipience or ency U شروع
inchoation U شروع
get-go <idiom> U شروع
inception U شروع
opening U شروع
onset U شروع
kick off U شروع
headstart U امتیاز در شروع
firing line U خط شروع تیراندازی
initialed U نقط ه شروع
initial U نقط ه شروع
hash mark U خط شروع مسابقه
doziest U شروع به فسادکرده
commencer U شروع کننده
sortie U شروع حرکت
alpha U اغاز شروع
outbreak U شروع حادثه
outbreaks U شروع حادثه
began U شروع کرده
origin U نقطه شروع
origins U نقطه شروع
resumption U تجدید شروع
value U نقط ه شروع
values U نقط ه شروع
valuing U نقط ه شروع
initialing U نقط ه شروع
initialled U نقط ه شروع
initialling U نقط ه شروع
initials U نقط ه شروع
cold start U شروع سرد
attempted theft U شروع به سرقت
sorties U شروع حرکت
dozy U شروع به فسادکرده
dozier U شروع به فسادکرده
alphas U اغاز شروع
set about <idiom> U شروع کردن
kick off <idiom> U شروع کردن
here goes nothing <idiom> U آماده شروع
get the ball rolling <idiom> U شروع چیزی
get one's feet wet <idiom> U شروع کردن
get off on the wrong foot <idiom> U بد شروع کردن
come to <idiom> U شروع کاری
shove off <idiom> U شروع ،ترک
warm start U شروع گرم
trig U خط شروع مسابقه
to strike into U شروع کردن
terminus a que U نقطه شروع
start in <idiom> U شروع کار
take on <idiom> U شروع به همکاری
beginning of negotiations U شروع مذاکره
beginning of message U شروع پیام
beginning of message U شروع پیغام
embark upon U شروع کردن
touch off <idiom> U شروع کاری
take up <idiom> U شروع کردن
take up <idiom> U شروع یک سرگرمی
tee off U شروع کردن
streek U شروع کردن
restart U شروع مجدد
restart U شروع دوباره
put in hand U شروع کردن
proceed with deliberations U شروع مذاکرات
lis mota U شروع دعوی
line of departure U خط شروع حمله
launch an attack U شروع حمله
kick off U شروع حمله
jump off U شروع حمله
jump off U شروع بحمله
initial point U نقطه شروع
rise and shine U شروع بیداری
scratch line U خط شروع مسابقه
starting platform U سکوی شروع
starting gate U دروازه شروع
starting block U سکوی شروع
start signal U علامت شروع
start of taxt U شروع متن
start of heading U شروع عنوان
start key کلید شروع
start element U عنصر شروع
start bit U بیت شروع
splash line U خط شروع غواصی
set out U شروع بکارکردن
set in U شروع کردن
incipit U شروع و اغاز
zeroes U محل شروع
germinated U شروع به رشدکردن
germinate U شروع به رشدکردن
attempted U شروع به جرم
zero U محل شروع
zeros U محل شروع
embarks U شروع کردن
burgeon U شروع برشدکردن
burgeoned U شروع برشدکردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com