Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
synchronous
U
همگاه واقع شونده بطور هم زمان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
self reacting
U
بطور خودکار متعادل شونده خود بخود تطبیق شونده
simultaneous with each other
U
با هم واقع شونده
osculant
U
واقع شونده
nocturnal
U
واقع شونده درشب
intermediate
U
در میان واقع شونده
etesian
U
واقع شونده بطورسالیانه
post natal
U
واقع شونده پس از تولد
post-natal
U
واقع شونده پس از تولد
interjacent
U
در میان واقع شونده
intervocal
U
میان دو صدا واقع شونده
etesian
U
سالی یک مرتبه واقع شونده
preterminal
U
واقع شونده قبل از مرگ
interscholastic
U
واقع شونده درمیان اموزشگاه ها
coincident
U
واقع شونده دریک وقت
collinear
U
دریک خط مستقیم واقع شونده
simultaneous
U
باهم واقع شونده همزمان
posttraumatic
U
واقع شونده پس از تصادف یا ضربه
intervicalic
U
میان دو صدا واقع شونده
concurrent
U
دریک وقت واقع شونده موافق
isochronous
U
واقع شونده در فواصل منظم ومساوی
preovulatory
U
واقع شونده درمرحله قبل ازتخم گذاری
isochronal
U
همزمان واقع شونده در فواصل منظم و مساوی
reflectively
U
بطور منعکس شونده
self closing
U
بطور خودکار بسته شونده
self locking
U
قفل شونده بطور خود کار
self distributing
U
توزیع شونده بطور خود کار
syynchronistic
U
همگاه
synchronises
U
همگاه بودن
synchronization
U
همگاه سازی
synchronising
U
همگاه بودن
synchronize
U
همگاه بودن
synchronised
U
همگاه بودن
synchronic
U
همگاه همزمان
synchronizes
U
همگاه بودن
precipitate
U
غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
precipitated
U
غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
precipitating
U
غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
precipitates
U
غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
intercostal
U
واقع در میان دنده ها واقع در بین رگبرگها
line haul
U
زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
caches
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory
U
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
to lie east and west
U
واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
realtime
U
زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
circuit
U
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuits
U
روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time
U
یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand.
U
آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
irretrievably
U
بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
inconsiderably
U
بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
nauseously
U
بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
indisputable
U
بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
horridly
U
بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
lusciously
U
بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
access time
U
کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM
U
فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
reference
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references
U
نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
present
U
زمان حاضر زمان حال
response time
U
زمان جواب زمان پاسخگویی
arrivals
U
زمان حضور زمان رسیدن
seek time
U
زمان جستجو زمان طلب
arrival
U
زمان حضور زمان رسیدن
presenting
U
زمان حاضر زمان حال
presents
U
زمان حاضر زمان حال
presented
U
زمان حاضر زمان حال
immortally
U
بطور فنا ناپذیر بطور باقی
poorly
U
بطور ناچیز بطور غیر کافی
grossly
U
بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
indeterminately
U
بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
read time
U
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty
U
زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
martially
U
بطور جنگی بطور نظامی
incisively
U
بطور نافذ بطور زننده
abusively
U
بطور ناصحیح بطور دشنام
improperly
U
بطور غلط بطور نامناسب
latently
U
بطور ناپیدا بطور پوشیده
indecorously
U
بطور ناشایسته بطور نازیبا
genuinely
U
بطور اصل بطور بی ریا
times
U
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time
U
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule
U
جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
timed
U
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
imprescriptible
U
وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
unemployment compensation
U
پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
equation of time
U
خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
execution
U
1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time
U
مدت زمان بافت
[از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
production cycle
U
زمان یا دوره بافت یک فرش
[این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period
U
زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
diminishing
U
کم شونده
squashy
U
له شونده
step down
U
کم شونده
folding
U
تا شونده
vimineous
U
خم شونده
deliquescent
U
اب شونده
frequencies
U
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequency
U
زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
accumulate
U
جمع شونده
deviator
U
منحرف شونده
eruptional
U
منفجر شونده
deteriorative
U
بدتر شونده
erubescent
U
سرخ شونده
changful
U
دگرگون شونده
evanescent
U
محو شونده
examinee
U
امتحان شونده
fill in
U
جانشین شونده
menstruating
U
بی نماز شونده
menstruating
U
قاعده شونده
clinchers
U
متمسک شونده
clincher
U
متمسک شونده
insured
U
بیمه شونده
depreciable
U
مستهلک شونده
locator
U
جایگزین شونده
excurrent
U
جاری شونده
rubescent
U
قرمز شونده
technical
U
دگرگون شونده
accumulates
U
جمع شونده
emanative
U
صادر شونده
frondescent
U
برگ شونده
gray
U
سفید شونده
fusible
U
ذوب شونده
stretchier
U
گشاد شونده
stretchiest
U
گشاد شونده
introgresseive
U
داخل شونده
hardenable
U
سخت شونده
gelable
U
ژلاتینی شونده
gelable
U
دلمه شونده
seconder
U
دوم شونده
stretchy
U
گشاد شونده
emissive
U
خارج شونده
displaceable
U
جابجا شونده
latescent
U
پنهان شونده
foldaway
U
کوچک شونده
metabolic
U
دگرگون شونده
soluble oil
U
روغن حل شونده
liquescent
U
مایع شونده
seceder
U
منتزع شونده
accumulating
U
جمع شونده
dilatant
U
گشاد شونده
juvenescent
U
جوان شونده
intrant
U
داخل شونده
cumulative
U
جمع شونده
fly table
U
میز تا شونده
payee
U
پرداخت شونده
perfusive
U
پخش شونده
explosive
U
منفجر شونده
rarefactive
U
رقیق شونده
pulverulent
U
خرد شونده
accretive
U
زیاد شونده
accumulatively
U
بطورجمع شونده
perfusive
U
پاشیده شونده
entrants
U
وارد شونده
outgoing
U
صادر شونده
nigrescent
U
سیاه شونده
friable
U
خرد شونده
payees
U
پرداخت شونده
deterrent
U
مانع شونده
deterrents
U
مانع شونده
repressive
U
مانع شونده
napidescent
U
سنگ شونده
fulminating
U
محترق شونده
drying
U
خشک شونده
entrant
U
وارد شونده
base ejection
U
پرتاب شونده از ته
assimilatory
U
هم جنس شونده
tensive
U
سفت شونده
proliferous
U
تکثیر شونده
tensive
U
وخیم شونده
ameliorative
U
بهتر شونده
frequents
U
تکرار شونده
frequenting
U
تکرار شونده
analysand
U
تحلیل شونده
frequented
U
تکرار شونده
aggravative
U
بدتر شونده
incoming
U
وارد شونده
acidific
U
ترش شونده
ingoing
U
داخل شونده
ingravescent
U
سخت تر شونده
tabescent
U
لاغر شونده
tilting board
U
صفحه کج شونده
ingressive
U
داخل شونده
adrenergic
U
فعال شونده
inhibiter
U
مانع شونده
inhibitor
U
مانع شونده
frequent
U
تکرار شونده
virescent
U
سبز شونده
concentrator
U
متمرکز شونده
comparand
U
قیاس شونده
combinatory
U
ترکیب شونده
remittent
U
سبک شونده
coagulable
U
دلمه شونده
clotty
U
دلمه شونده
clastic
U
تقسیم شونده
clastic
U
جدا شونده
inbound
U
وارد شونده
concretive
U
سفت شونده
restrainer
U
مانع شونده
reactive
U
منعکس شونده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com