English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 42 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
mainline U همگام بااکثریت
mainlined U همگام بااکثریت
mainlines U همگام بااکثریت
mainlining U همگام بااکثریت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
concordant U همگام
synchronous U همگام
synchronous circuit U مدار همگام
running mates U اسب همگام
synchronizer U همگام کننده
synchronous computer U کامپیوتر همگام
synchronous device U دستگاه همگام
synchronous machine U ماشین همگام
synchronous operation U عمل همگام
synchronous system U سیستم همگام
synchronous transmission U مخابره همگام
running mate U اسب همگام
synchro U همگام ساز
sync character U کاراکتر همگام
parallelled U همگام قرینه
parallelling U همگام قرینه
parallels U همگام قرینه
paralleling U همگام قرینه
paralleled U همگام قرینه
parallel U همگام قرینه
resonances U حالت همگام
synchronized U همگام شده
resonance U حالت همگام
sync U کاراکتر همگام
covariation U تغییر همگام
async U غیر همگام
tape synchronizer U همگام کننده نوار
synchronous multiplexor U تسهیم کننده همگام
synchronous time division multiplexing U تسهیم زمانی همگام یاهمزمان
synchronous data link control U کنترل پیوند دادهای همگام
stdm U SynchronousTime-Devision تسهیم زمانی همگام ultiplexing
clock U باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن
clock U سیگنال ساعت که تمام اعضای سیستم را همگام میکند
clocks U باسهای مرتب برای زمان بیندی یا همگام کردن
clocks U سیگنال ساعت که تمام اعضای سیستم را همگام میکند
clock U مداری که برای همگام کردن اجزا باس تولید میکند
clocks U مداری که برای همگام کردن اجزا باس تولید میکند
In the fullness lf time . U به موقع خود ( به موقع مقرر همگام با گذشت زمان )
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com