Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
all-rounder
U
همه فنحریف, کسی که مهارتهای متنوع و زیادی دارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
He is bound to come.
U
احتمال زیادی دارد که بیاید
ladies' men
U
مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
ladies' man
U
مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
blue chip
U
ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
labour intensive industry
U
صنعتی که به نیروی انسانی زیادی احتیاج دارد
digital research inc
U
یک شرکت نرم افزاری که محصولات زیادی دارد
lady's man
U
مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
blue-chip
U
ژتون ابی رنگ که ارزش زیادی دارد
This dictionary has many examples of how idioms are used .
U
این فرهنگ مثالهای زیادی از کاربرد اصطلاحات دارد
There are many difference between Persian and English .
U
بین زبانهای فارسی وانگلیسی فرق های زیادی وجود دارد
multifunction
U
صفحه مدار جانبی که خصوصیات زیادی برای هنگنام سازی کامپیوتر دارد
fundamentals
U
مهارتهای اصولی
manual skills
U
مهارتهای دستی
fine motor skills
U
مهارتهای حرکتی فریف
gross motor skills
U
مهارتهای حرکتی درشت
iowa tests of basic skills
U
ازمونهای مهارتهای اساسی ایووا
scalar
U
متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
association for computing machinery
U
بزرگترین جامعه جهانی اموزشی و علمی جهت توسعه مهارتهای فنی وصلاحیتهای حرفهای متخصصان کامپیوتر
diverse
U
متنوع
varied
U
متنوع
variegation
U
متنوع
varietal
U
متنوع
variorum
U
متنوع
variegated
U
متنوع
wide-ranging
U
متنوع - گوناگون
miscellaneously
U
بطور متنوع
manifold
U
متنوع کردن
omnifarious
U
متنوع رنگارنگ
diversified
U
متنوع کردن
diversifying
U
متنوع کردن
variegator
U
متنوع کننده
diversify
U
متنوع کردن
vaudeville
U
نمایش متنوع
invariant
U
غیر متنوع
diversifies
U
متنوع کردن
he inherited a large fortune
U
دارایی زیادی بمیراث برد دارایی زیادی به او رسید
versatile
U
متحرک متنوع و مختلط
vary
U
متنوع ساختن تنوع دادن به
varies
U
متنوع ساختن تنوع دادن به
smorgasbord
U
میز غذاهای متنوع که شخص از ان انتخاب میکند
variety
U
نمایشی که مرکب از چند قطعه متنوع باشد
varieties
U
نمایشی که مرکب از چند قطعه متنوع باشد
. The car is gathering momentum.
U
اتوموبیل دارد دور بر می دارد
variegate
U
جورواجور کردن متنوع کردن
Walls have ears
<idiom>
U
دیوار موش دارد و موش گوش دارد
[اصطلاح]
labor theory of value
U
براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
immenseness
U
زیادی
heaviness
U
زیادی
excessiveness
U
زیادی
excrescent
U
زیادی
profoundly
U
زیادی
redundance
U
زیادی
numerousness
U
زیادی
excrescential
U
زیادی
muchness
U
زیادی
profuseness
U
زیادی
greatness
U
زیادی
supervacaneous
U
زیادی
enormousness
U
زیادی
extras
U
زیادی
greatly
U
به زیادی
extra-
U
زیادی
extra
U
زیادی
superfluity
U
زیادی
nimiety
U
زیادی
to a large extent
U
تا حد زیادی
undue
U
زیادی
immensity
U
زیادی
abundance
U
زیادی
surplus
U
زیادی
wealth
U
زیادی
intensity
U
زیادی
surpluses
U
زیادی
profoundness
U
زیادی
unduly
U
زیادی
hugeness
U
زیادی
infiniteness
U
زیادی
inordinacy
U
زیادی
intenseness
U
زیادی
immoderacy
U
زیادی
extremeness
U
زیادی
excesses
U
زیادی
excess
U
زیادی
superfluous
U
زیادی
overly
U
زیادی
frequentness
U
زیادی
zero insertion force socket
[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
fuzz ball
U
گوشت زیادی
interleaf
U
برگ زیادی
gaudery
U
پیرایههای زیادی
to a degree
U
تادرجه زیادی
clogs
U
زیادی پرکردن
clog
U
زیادی پرکردن
inordinateness
U
زیادی بی اندازگی
clogged
U
زیادی پرکردن
riffraff
U
زیادی توده
overblance
U
زیادتی زیادی
exorbitance
U
زیادی افراط
over production
U
محصول زیادی
outgrowth
U
گوشت زیادی
largely
U
تا درجه زیادی
extensiveness
U
کثرت زیادی
hyperacidity
U
زیادی اسید
overweight
U
وزن زیادی
distichiasis
U
مژگان زیادی
for long
U
مدت زیادی
increscent
U
زیادی توسعه
I incurred a heavy loss.
U
ضرر زیادی کردم
extra
U
موضوعی که زیادی است
Quite a few people ...
U
تعداد زیادی
[از مردم]
redun dantly
U
بطور زائدیا زیادی
odd come short
U
زیادی باقی مانده
You have given me too much.
U
زیاد ( زیادی ) به من دادی
No small number of ...
U
تعداد زیادی
[از مردم]
outgrwth
U
برامدگی گوشت زیادی
oversale
U
پیش فروش زیادی
intensity of gravity
U
شدت با زیادی جاذبه
to shoot one's mouth off
<idiom>
U
زیادی حرف زدن
long ago
U
مدت زیادی پیش
long a go
U
مدت زیادی پیش
so
U
خیلی باین زیادی
kajillion
[slang]
U
تعداد بسیار زیادی
it was a
U
مبلغ زیادی بود
go out of one's way
<idiom>
U
تلاش زیادی کردن
go on
<idiom>
U
زیادی صحبت کردن
exairesis
U
برش اندام زیادی
excess
U
مقدار زیادی از چیزی
it will not take long
U
مدت زیادی نمیخواهد
quite a number of people
U
عده زیادی از مردم
make a bundle
<idiom>
U
پول زیادی درآوردن
growths
U
گوشت زیادی تومور
over estimation
U
زیادی درنظر گرفتن
excesses
U
مقدار زیادی از چیزی
extras
U
موضوعی که زیادی است
extra-
U
موضوعی که زیادی است
make a killing
<idiom>
U
پول زیادی درآوردن
growth
U
گوشت زیادی تومور
many of them
U
عده زیادی از انها
enclave economices
U
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears
U
دیوار موش دارد موش گوش دارد
quickly
U
بدون مصرف زمان زیادی
To go to great expenses .
U
خرج زیادی را متحمل شدن
compact
U
چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
Suffering many privations .
U
محرومیتهای زیادی رامتحمل شدن
compacted
U
چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
splurge on something
<idiom>
U
پول زیادی خرج کردن
surplus
U
مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
I have lost a lot of blood.
U
خون زیادی از من رفته است
compacting
U
چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
To cover (traverse)long distances.
U
مسافت زیادی راطی کردن
compacts
U
چیزی که فضای زیادی نمیگیرد
Do you have an extra pen to lend me?
U
یک قلم زیادی داری به من بدهی ؟
lose one's shirt
<idiom>
U
پول زیادی را از دست دادن
ring bone
U
استخوان زیادی در بخولق اسب
surpluses
U
مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
polypus
U
گوشت زیادی ساقه دار
excess demand
U
تقاضای زیادی مازاد تقاضا
much sugar was left
U
قند زیادی باقی ماند
it takes much room
U
فضای زیادی را اشغال میکند
it makes a t. difference
U
تفاوت خیلی زیادی نمیکند
hyperacid
U
حاوی مقدار زیادی اسید
We have two books extra.
U
دوتا کتاب اضافه ( زیادی) داریم
to pad a sentence
U
جمله را با واژههای زیادی دراز کردن
super numerary
U
نفر یا سرباز اضافه برسازمان یا زیادی
to overdose a patient
U
داروی زیادی به بیمار دادن یاخوراندن
You are sure a dead ringer for muy brother.
U
تو قطعا شباهت زیادی با برادر من داری.
I made a lot of profit in the deal .
U
دراین معامله فایده زیادی بردم
To stint . To be cheese - paring .
U
گدا بازی درآوردن ( صر فه جویی زیادی )
polyposis
U
دچاری بگوشت زیادی یابواسیر لحمی
surcharge
U
اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
A big crowd surged into the streets.
U
جمعیت زیادی ریخت توی خیابانها
surcharges
U
اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
It seems I am not welcome (wanted) here.
U
مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
varieties
U
متنوع جور وا جور
variety
U
متنوع جور وا جور
to raise big problems for the country
U
روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
zero
U
کوتاه کردن فایل با حذف صفرهای زیادی
to occupy much space
U
فضای زیادی را اشغال کردن زیاد جا بردن
zeroes
U
کوتاه کردن فایل با حذف صفرهای زیادی
zeros
U
کوتاه کردن فایل با حذف صفرهای زیادی
trouty
U
دارای تعداد زیادی ماهی قزل الا
pay through the nose
<idiom>
U
برای چیزی پول زیادی خرج کردن
put on one's thinking cap
<idiom>
U
زمان زیادی روی چیزی فکر کردن
new broom sweeps clean
<idiom>
U
شخص تازهای موجب تغییرات زیادی شود
to face a serious problem for the country
U
روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
There are not many amusements in this town.
U
دراین شهر تفریحات زیادی وجود ندارد
normalization
U
تابع نرمالساز عدد اعشاری که ارقام زیادی
I cant see much difference in them.
U
فرق زیادی بین آنها نمی بینم
The bus stop is no distance at all .
U
ایستگاه اتوبوس فاصله زیادی با اینجا ندارد
hard wheat
U
گندم ماکارونی دارای مقدارگلوتن زیادی است
to face a serious problem for the country
U
مواجه کردن این کشور با مشکلات زیادی
to raise big problems for the country
U
مواجه کردن این کشور با مشکلات زیادی
HRG
U
توانایی نمایش تعداد زیادی پیکس در واحد مساحت
mass meeting
U
انجمن یا مجمعی که از عده زیادی مردم تشکیل شود
big fill
U
افتادن تعداد زیادی از میله هابا گوی اول
eurytherm
U
موجودی که دارای درجات حرارت مختلف و زیادی است
Looks likes he is asking for trouble . looks like he is sticking his neck out .
U
مثل اینکه سرش به گردنش ( تنش ) زیادی می کند
profound gangrene
U
یعنی انکه گوشت زیادی را تباه کرده باشد
Tourists have stayed away in droves this summer.
U
این تابستان دسته های زیادی از گردشگران نیامدند.
slow moving
U
کالاهایی که فروختن انها مدت زیادی طول میکشد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com