Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
pantheism
U
همه خدایی وحدت وجود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pantheism
U
ایین وحدت وجود
pantheistic
U
مبنی بر وحدت وجود
unitarianism
U
وحدت گرایی اعتقاد بوحدت وجود
unity
U
وحدت
unification
U
وحدت
union
U
وحدت اتصال
monism
U
ایین وحدت
monist
U
وحدت گرا
oneness
U
برابری وحدت
unifier
U
موجد وحدت
unions
U
وحدت اتصال
unity
U
وحدت شرکت
unity of effort
U
وحدت تلاش
cabinet soildarity
U
وحدت کابینه
ecumenism
U
وحدت گرایی کلیسایی
coessentiality
U
هم جوهری وحدت ماهیت
monism
U
اعتقاد وحدت خدا
divine
U
خدایی
deva
U
خدایی
deific
U
خدایی
d.right
U
حق خدایی
divines
U
خدایی
godly
U
خدایی
divining
U
خدایی
divined
U
خدایی
godhead
U
خدایی
numen
U
خدایی
heavenly
U
بهشتی خدایی
polytheism
U
چند خدایی
divine inspiration
U
الهام خدایی
theanthropic
U
خدایی وانسانی
theonomy
U
حکومت خدایی
to god it
U
خدایی کردن
zombies
U
خدایی بشکل مار
theocratic
U
مربوط بحکومت خدایی
zombi
U
خدایی بشکل مار
zombie
U
خدایی بشکل مار
theodicy
U
اعتقاد بعدالت خدایی
heaven born
U
خدایی اسمانی نژاد
somebody up there loves/hates me
<idiom>
U
خدایی آن بالاهست که من را درک میکند
tritheism
U
سه خدایی اعتقاد باقانیم ثلاثه مسیحیت
an impersonal deity
U
خدایی که هرگز مجسم بصورت شخص نمیشود
daemon
U
خدایی که دارای قوه خارق العاده بوده دیو
apotheosize
U
تکریم اغراق امیز نمودن بدرجهء خدایی پرستیدن
daimon
U
خدایی که دارای قوه خارق العاده بوده دیو
kenosis
U
اعتقادباینکه مسیح بصورت ادمی جنبه خدایی را ازخوددورساخته است
enclave economices
U
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
tenancy in common
U
حالتی که جمعی با عناوین مختلف در اداره ملکی شرکت داشته باشند بدون ان که به وحدت مالکیت ان خللی وارد اید مدت اجاره
demons
U
خدایی که دارای قوه خارق العاده بوده دیو.دیو
demon
U
خدایی که دارای قوه خارق العاده بوده دیو.دیو
In spite of . Despite . Notwithstanding .
U
با وجود
neer do well or well
U
پی وجود
individuation
U
وجود
in spite
U
با وجود
entity
U
وجود
existences
U
وجود
presence
U
وجود
personalities
U
وجود
personality
U
وجود
entities
U
وجود
existence
U
وجود
despite
U
با وجود
being
U
وجود
persons
U
وجود ذات
essence
U
وجود ماهیت
non ego
U
غیر وجود
fact
U
وجود مسلم
from the bottom of one's heart
<idiom>
U
از اعماق وجود
in spite of that
U
با وجود این
facts
U
وجود مسلم
d. of constitution
U
نازکی وجود
begetter
U
وجود اور
systems
U
اصول وجود
drink hail
U
گوارای وجود
reality
U
اصالت وجود
realities
U
اصالت وجود
d. constitution
U
وجود نازک
be
U
وجود داشتن
person
U
وجود ذات
none the less
U
با وجود این
to be there
U
وجود داشتن
quality
U
وجود خصوصیت
body and soul
<idiom>
U
با تمام وجود
regardless
U
با وجود علیرغم
individuality
U
وجود فردی
nonetheless
U
بااین وجود
system
U
اصول وجود
self assertiveness
U
ابراز وجود
qualities
U
وجود خصوصیت
viruses
U
وجود دارد
virus
U
وجود دارد
universe
U
عالم وجود
preexistence
U
تقدم وجود
pantheist
U
معتقدبوحدت وجود
Despite the fact that…
U
با وجود اینکه
pre existence
U
تقدم وجود
existed
U
وجود داشتن
exist
U
وجود داشتن
exists
U
وجود داشتن
objective
U
دارای وجود خارجی
oxaluria
U
وجود جوهر ترشک
hemoglobinuria
U
وجود هموگلوبین درادرار
cosmologies
U
نظام عالم وجود
objectives
U
دارای وجود خارجی
numen
U
وجود الهی خدا
know nothing
U
منکر وجود خدا
neer do well or well
U
ادم بی وجود یا بی خاصیت
hematuria
U
وجود خون در ادرار
preexistent
U
دارای تقدم در وجود
preexist
U
قبلا وجود داشتن
for all that
U
با وجود همه اینها
cosmology
U
نظام عالم وجود
and there an end.
U
و پایان وجود دارد.
in the face of such odds
U
با وجود این تفاوت
hydrometeor
U
وجود بخاراب در هوا
animalization
U
وجود مواد حیوانی
nevertheless
U
با این وجود علیرغم
begets
U
سبب وجود شدن
begetting
U
سبب وجود شدن
cosmos
U
نظام عالم وجود
atheism
U
انکار وجود خدا
beget
U
سبب وجود شدن
I love her with my whole being .
U
با تمام وجود دوستش دارم
She was a fine woman ( person ) .
U
وجود بسیار نازنینی بود
put one's foot down
<idiom>
U
با تمام وجود اعتراض کردن
fetches
U
مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
react
U
تغییر به علت وجود یک ماده
Is there electricity?
U
آیا برق وجود دارد؟
reacted
U
تغییر به علت وجود یک ماده
reacting
U
تغییر به علت وجود یک ماده
reacts
U
تغییر به علت وجود یک ماده
agnostic
U
عرفای منکر وجود خدا
converges
U
تقارب خطوط وجود تشابه
converged
U
تقارب خطوط وجود تشابه
groove
U
[فاصله ای که بین هر رج وجود دارد.]
give someone a good run for her money
<idiom>
U
رقابت شدید به وجود آوردن
trichotomy
U
تقسیم وجود انسان به سه قسمت
fetch
U
مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
fetched
U
مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
warehouse refusal
U
اعلام عدم وجود درانبار
water exists in three phases
U
اب درسه نمود وجود دارد
converge
U
تقارب خطوط وجود تشابه
Is there a television?
U
آیا تلویزیون وجود دارد؟
There is a mountain of difficulties .
U
کوهی از مشکلات وجود دارد
phosphaturia
U
وجود فوسفات زیاد در پیشاب
agnostics
U
عرفای منکر وجود خدا
converging
U
تقارب خطوط وجود تشابه
cosmogonic
U
وابسته به خلقت عالم وجود
Is there drinking water?
U
آیا آب آشامیدنی وجود دارد؟
androgyny
U
وجود دو حالت زنانگی ومردانگی توام
radiological survey
U
بررسی میزان وجود تشعشع اتمی
objectiveness
U
با داشتن وجود خارجی بطورواقعی یاخارجی
cosmologist
U
دانشمند ومحقق درعلم عالم وجود
You are needed . They need you .
U
وجود شما مورد نیاز است
logos
U
اصل یا منشاء عقل عالم وجود
to not be
[any]
the wiser
<idiom>
U
ملتفت نشدن
[با وجود نشانه ها و توضیحات]
albinism
U
عدم وجود رنگ دانه در بدن
To put ones heart and soul into a job .
U
باتمام وجود کاری را انجام دادن
There's an exception to every rule.
U
برای هر قانونی استثنائی وجود دارد.
Is there air conditioning?
U
آیا تهویه مطبوع وجود دارد؟
Is there heating?
U
آیا سیستم حرارتی وجود دارد؟
lactosuria
U
وجود ماده قندی شیر درپیشاب
factionalism
U
اعتقاد به لزوم وجود احزاب سیاسی
in nature
U
همه جا دارای وجود خارجی یا طبیعی
substantialize
U
دارای وجود خارجی کردن یاشدن
homogamy
U
وجود گلبرگهای مشابه ومتجانس در گیاه
There is no such number.
U
همچنین شماره تلفنی وجود ندارد.
There is nothing to worry about.
U
دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
Such a thing does not exist at all .
U
چنین چیزی اصلا" وجود ندارد
syupersubstantial
U
مافق وجود یا جوهر مادی روحی
There's no reason for concern.
U
دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
There are not many amusements in this town.
U
دراین شهر تفریحات زیادی وجود ندارد
xanthoma
U
وجود لکههای زرد غیرمنظم در زیر پوست
Where theres will theres a way .
<proverb>
U
تا وقتى خواسته اى هست ,راهى هم وجود دارد .
Racial prejudice prevails in some countries.
U
دربرخی کشورها تعصبات نژادی وجود دارد
There is no reason to do something
U
دلیلی وجود ندارد که کاری انجام شود.
Inquietude
U
حس آشوبی که از وجود آسایش و سکون به دست می آید.
There's no danger of that happening again.
U
خطری وجود ندارد که آن دوباره اتفاق بیافته.
Ah, what the heck!
U
اه مهم نیست!
[اه با وجود این کار را میکنم!]
There is one physician for every 260 inhabitants.
U
برای هر ۲۶۰ ساکن یک پزشک وجود دارد.
However hard he tried ...
U
با این وجود که او
[مرد]
سخت تلاش کرد ...
She loves him in spite lf sll his faults .
U
با وجود تمام عیبهایش اورا دوست دارد
transients
U
آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
anthropopathism
U
اعتقاد به وجود روح انسانی در اشیاء و موجودات
transient
U
آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
residents
U
ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد
resident
U
ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد
dualism
U
وجود دو موقعیت یاپدیده متضاد در کنار یکدیگر
cosmogony
U
خلقت وپیدایش عالم وجود کیهان شناسی
windage
U
تنظیم حرکت تفنگ درهدفگیری هنگام وجود بادعرضی
Is there a camp site near here?
U
آیا نزدیک اینجا چادر زدن وجود دارد؟
non striker
U
توپزنی که با وجود ایستادن جلو میله ضربه نمیزند
The chances of a soloution are bleak.
U
احتمال وجود راه حلی بسیار ضعیف است
Trinity
U
سه گانگی
[معتقد به وجود سه اقنوم در خدای واحد]
[تثلیث]
Is there a camp site near here?
U
آیا نزدیک اینجا محل اردو وجود دارد؟
deque
U
یک صف دو سر که امکان درج و حذف را در هر دو انتهای لیست به وجود می اوردردیف
reticle
U
تار موئینی که در دوربین نقشه برداری وجود دارد
addressing
U
دستیابی سریع به داده به علت وجود آن در فیلد آدرس
There is more to it than meets the eye.
U
ارزش
[و یا حقایق]
پنهان در مورد چیزی وجود دارد.
There are ine milion book (volumes)in this library.
U
دراین کتابخانه یک میلیون جلد کتاب وجود دارد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com