English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 42 (7896 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
next door [to] <adv.> U همسایه ای
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
neighbors U همسایه
neighbors U همسایه شدن با
neighbour U همسایه
neighbour U همسایه شدن با
neighbours U همسایه
neighbours U همسایه شدن با
adjacent U مجاور همسایه
collateral U همسایه مجاور
adjoining U همسایه
neighbourly U در خور همسایه
neighbourly U همسایه وار
abutting U همسایه
abuttals U زمین همسایه
ill neighboured U دارای همسایه بد
love thy neighbour as thyself U همسایه یا نوع خود را مانندخود دوست داشته باش
neighbor U همسایه نزدیک
neighbor U همسایه شدن با
neighbouring state U دولتهای همسایه
our neighbour door U همسایه پهلویی ما
our next neighhbour U همسایه پهلویی ما
our next neighhbour U همسایه دیوار بدیوارما
vicinage U همسایه
vicinal U همسایه
The grass is greener on the other side of the hI'll. U مرغ همسایه غازه
He beats his own child to frighten his neighbour. <proverb> U بچه خود را مى زند که همسایه بترسد .
The grass is always greener on the other side of the fence. <proverb> U مرغ همسایه غازه [مردم دیگر همیشه در موقعیت بهتری هستند.]
free stroke U کشیدن ساده سیم گیتار [کلاسیک] [انگشت به روی سیم همسایه منتقل می شود]
rest stroke U کشیدن سیم گیتار [کلاسیک] [انگشت به روی سیم همسایه کوتاه مدت تکیه میکند]
Tibet U تبت [این ناحیه با کشورهای چین، هند و نپال همسایه بوده و فرش آن بیشتر تحت تاثیر چین قرار داشته است.سابقه فرش بافی در آن حدود سیصد سال می باشد. نقش ببر از طرح های اصلی فرش تبت است.]
immediately next door <adv.> U همین همسایه ای
He is next door. U او [مرد] نزد همسایه است.
neighbouring country [British E] U کشور همسایه
neighboring state [American E] U کشور همسایه
bordering country U کشور همسایه
neighbouring country [British E] U ملت همسایه
neighboring state [American E] U ملت همسایه
bordering country U ملت همسایه
The house next door was broken into/burgled/burglarized yesterday. U دیروز دزد خانه همسایه را زد.
to crib U در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
to copy U در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
to plagiarize U در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
Partial phrase not found.
Recent search history Forum search
1مرغ همسایه غاز است
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com