English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (32 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to go along U همراه رفتن همراهی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
convoys U همراه رفتن
convoy U همراه رفتن
go along U همراه رفتن
to go along U همراه کسی رفتن
to accompany U همراه کسی رفتن
companies U گروهان همراه کسی رفتن
company U گروهان همراه کسی رفتن
chaperons U همراه دختران جوان رفتن
chaperones U همراه دختران جوان رفتن
chaperon U همراه دختران جوان رفتن
chaperone U همراه دختران جوان رفتن
conpanion U همراهی کردن
accomodate U همراهی کردن
escorted U همراهی کردن
accompanied U همراهی کردن
squires U همراهی کردن
squire U همراهی کردن
to go along U همراهی کردن
to accompany U همراهی کردن
escorts U همراهی کردن
accompanies U همراهی کردن
accompany U همراهی کردن
to render a ssistance U همراهی کردن
escort U همراهی کردن
go along U همراهی کردن
escorting U همراهی کردن
favors U همراهی یا طرفداری کردن با
favoring U همراهی یا طرفداری کردن با
gain over U با خود همراهی کردن
favored U همراهی یا طرفداری کردن با
escorts U همراهی یامحافظت کردن
escorted U همراهی یامحافظت کردن
escort U همراهی یامحافظت کردن
escorting U همراهی یامحافظت کردن
to attend a funeral U باجنازه همراهی کردن
favours U همراهی یا طرفداری کردن با
favouring U همراهی یا طرفداری کردن با
favour U همراهی یا طرفداری کردن با
befriended U دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
befriends U دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
befriending U دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
befriend U دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
attributes U هر فایلی همراه با مجموعهای از دادههای کنترلی که توابع و خصوصیات خاصی از فایل را کنترل می کنند همراه است
attributing U هر فایلی همراه با مجموعهای از دادههای کنترلی که توابع و خصوصیات خاصی از فایل را کنترل می کنند همراه است
attribute U هر فایلی همراه با مجموعهای از دادههای کنترلی که توابع و خصوصیات خاصی از فایل را کنترل می کنند همراه است
pussyfoot U دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step U رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
companion U معاشرت کردن همراهی کردن
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
ponying U همراهی کردن اسب غیرمسابقهای با اسب مسابقه برای تمرین
sobs U همراه با سکسکه وبغض گریه کردن
oxidative phosphorylation U فسفریل دار کردن همراه بااکسایش
sob U همراه با سکسکه وبغض گریه کردن
sobbing U همراه با سکسکه وبغض گریه کردن
sobbed U همراه با سکسکه وبغض گریه کردن
peer to peer network U شبکه همراه به همراه
utility U برنامه مفید که همراه با توابعی از قبیل جستجوی فایل , کپی کردن , دایرکتوری فایل , مرتب کردن و رفع اشکال و توابع ریاضی مختلف میباشد
send off U همراهی
send-off U همراهی
send-offs U همراهی
favors U همراهی
camaraderie U همراهی
favored U همراهی
accompaniment U همراهی
accompaniments U همراهی
favoring U همراهی
favour U همراهی
favouring U همراهی
anent U همراهی
concomitance U همراهی
sodality U همراهی
favours U همراهی
companionship U همراهی
accompanists U همراهی کننده
accompanist U همراهی کننده
accompanier U همراهی کننده
favourer U همراهی کننده
suffrage U کمک همراهی قبول
to vow assistance U قول همراهی دادن
pall bearer U کسیکه در همراهی با جنازه
please do me a service U خواهشمندم یک همراهی بامن بکنید
accompaniments U ساز یا اواز همراهی کننده
accompaniment ساز یا آواز همراهی کننده
accomodation U تطبیق طرز زندگی با محیط همراهی
accompanist همراهی کننده با آواز یا سازی چون پیانو
accompanists U همراهی کننده با اواز یاسازی چون پیانو
we sang them home U ایشان را با اواز و سرود تامنزلشان همراهی کردیم
To quibble and equivocate. U پشت هم اندازی کردن ( طفره رفتن ،دوپهلو صحبت کردن )
boot out <idiom> U اخراج کردن ،کسی را مجبوربه ترک یا رفتن کردن
in tow <idiom> U برده شدن ازجایی به جای دیگر ،همراهی با کسی
you have no option but to go U چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
slanted U کج رفتن کج کردن
slants U کج رفتن کج کردن
slant U کج رفتن کج کردن
mopping up U پاک کردن رفتن
to start [for] U شروع کردن رفتن [به]
to take a walk U گردش کردن یا رفتن
walk U گردش کردن پیاده رفتن
walked U گردش کردن پیاده رفتن
walks U گردش کردن پیاده رفتن
to push off U شروع کردن بیرون رفتن
get a wiggle on <idiom> U عجله کردن با شتاب رفتن
to go on U جلوتر رفتن سلوک کردن
set on U پیش رفتن حمله کردن
get off U روانه کردن عقب رفتن از
duck U زیر اب رفتن غوض کردن
get on U پیش رفتن کار کردن
ducked U زیر اب رفتن غوض کردن
duckings U زیر اب رفتن غوض کردن
cabbages U کش رفتن رشد پیدا کردن
cabbage U کش رفتن رشد پیدا کردن
ducks U زیر اب رفتن غوض کردن
pierce U رخنه کردن فرو رفتن
pierces U رخنه کردن فرو رفتن
put off U تاخیر کردن طفره رفتن
mouch U راه رفتن دولادولاراه رفتن
bypasses U از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
bypassing U از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
bypassed U از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
fluctuate U نوسان کردن بالا وپایین رفتن
to go places U گردش کردن [رفتن به جاهای دیدنی]
fluctuated U نوسان کردن بالا وپایین رفتن
fluctuates U نوسان کردن بالا وپایین رفتن
nose dive U ناگهان شیرجه رفتن یا تنزل کردن
wastes U بی نیرو و قوت کردن ازبین رفتن
drifts U بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
waste U بی نیرو و قوت کردن ازبین رفتن
drifting U بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
drifted U بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
drift U بی اراده کار کردن بی مقصد رفتن
bypass U از راه فرعی رفتن تقاطع کردن
tramped U باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
canvasses U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
tramp U باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
to go to U ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
to go away U ترک کردن برای رفتن و آوردن چیزی
canvassed U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
seesaw U بالا وپایین رفتن الله کلنگ کردن
marched U نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
tramps U باصدا راه رفتن پیاده روی کردن
march U نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
to abscond [from] <idiom> U ناگهان ترک کردن [در رفتن ] [اصطلاح مجازی]
sinuating U حرکت کردن به طور قیقاجی قیقاج رفتن
marches U نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
canvass U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassing U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
marching U نظامی وار راه رفتن پیشروی کردن
turn out <idiom> U بیرون کردنکسی ،کسی را مجبور به ترک یا رفتن کردن
to go catting [to look for sexual partners] <idiom> U رفتن برای دختر بلند کردن [اصطلاح روزمره]
To quicken ones pace . U قدمهای خود را سریع تر کردن ( تندتر راه رفتن )
lead the way <idiom> U جلو رفتن ونشان دادن مسیر،راهنماییی کردن
to go on a picnic U بگردش دسته جمعی رفتن درسوردانگی شرکت کردن
extend U وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extending U وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extends U وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
to go one better U برکسی پیش دستی کردن روی دست کسی رفتن
to keep pace with something <idiom> U با چیزی برابر راه رفتن [یاد گرفتن] [تغییر کردن] [اصطلاح]
pace lap U دور پیست را باهم رفتن برای گرم کردن ماشین در اغازمسابقه
to jink [colloquial] [British English] U در دویدن [راه رفتن] [رانندگی کردن] ناگهان مسیر را تغییر دادن
concomitant U همراه
mid U همراه با
mid- U همراه با
secondary planet U همراه
non concurrent U نا همراه
on U همراه
in company with U همراه
along U همراه
participants U همراه
accompanied by U همراه
company U همراه
to fight with the enemy U همراه = با
participant U همراه
bundled U همراه
attendants U همراه
comrade U همراه
acologte U همراه
accompanying U همراه
companies U همراه
attendant U همراه
comrades U همراه
trotting U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
attends U همراه بودن
accompany U همراه بودن
on one's coat-tails <idiom> U همراه کس دیگر
Accompanied by. Together with . U به اتفاق (همراه )
to keep company with U همراه بودن با
good luck to you U خدا به همراه
companion U همراه همدم
unaccompanied U بدون همراه
sick headache U سردرد همراه با
indiental music U موزیک همراه
accompanies U همراه بودن
escorted U همراه بدرقه
attend U همراه بودن
attending U همراه بودن
accommpanying element U عنصر همراه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com