Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (26 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
hold court
<idiom>
U
همانند شاه وملکه دربین موضوع مورد بحث عمل کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
the matter in hand
U
موضوع مورد بحث
matter in hand
U
موضوع مورد بحث
purview
U
میدان دید موضوع مورد بحث
acquisitions
U
جمع آوری داده در مورد یک موضوع
acquisition
U
جمع آوری داده در مورد یک موضوع
I foud myself in opposition to my friends on this question .
U
در مورد این موضوع نظریات مخالفی با دوستانم داشتم
I had no opportunity to discuss the matter .
U
فرصت نشد که موضوع را مورد بحث قرار بدهم
exchange of instruments of ratification
U
مبادله اسناد دال بر تصدیق وتصویب موضوع مورد توافق یا تصویب معاهده
It is formed by alternatively lifting and lowering one warp thread across one weft thread
U
این است که توسط روش دیگر بلند کردن و پایین آوردن موضوع یکی پیچ و تاب در سراسر یک موضوع پود تشکیل
assimilate
U
تلفیق کردن همانند ساختن
assimilating
U
تلفیق کردن همانند ساختن
assimilated
U
تلفیق کردن همانند ساختن
assimilates
U
تلفیق کردن همانند ساختن
between
U
دربین درمقام مقایسه
trabecula
U
دارای فواصل دربین یاخته ها
bring the house down
<idiom>
U
باعث خنده زیاد دربین تماشاچیان
There were some angry looks in the crowd .
U
قیافه ها ؟ عصبانی دربین جمعیت دیده می شد
through thick and thin
<idiom>
U
دربین زمانهای خوب وبد،از بین مشکلات وسختیها
queues
U
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queueing
U
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
sequential access
U
فایل ترتیبی اندیس دار که موضوع به موضوع در بافر خوانده میشود
queue
U
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
queued
U
فایل اندیس دار ترتیبی که موضوع به موضوع به تاخر خوانده میشود
red herring
U
شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
red herrings
U
شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
that is not the proposition
U
موضوع چیز دیگر است موضوع این نیست
reversing
U
روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reversed
U
روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reverses
U
روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
reverse
U
روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
endermic
U
انجه که درروی پوست یا دربین پوست عمل میکند
terrorism
U
عقیده به لزوم ادمکشی و ایجاد وحشت دربین مردم و یا سیستم فکری یی که هر نوع عملی را برای رسیدن به اهداف سیاسی جایز می داند
staging area
U
منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
homologous
U
همانند
alike
<adj.>
U
همانند
similar
<adj.>
U
همانند
similiar
U
همانند
like
<adj.>
U
همانند
resembling
<adj.>
U
همانند
related
<adj.>
U
همانند
similar
U
همانند
This compares to ...
U
همانند آن ...
akin
<adj.>
U
همانند
equal
U
همانند
equaled
U
همانند
equaling
U
همانند
equalled
U
همانند
equalling
U
همانند
alike
U
همانند
identical
U
همانند
equals
U
همانند
subduce
U
موضوع کردن
homological
U
همسان همانند
to look like
U
همانند بودن
identic notes
U
یادداشتهای همانند
similar
U
همسان همانند
like
U
نظیر همانند
liked
U
نظیر همانند
likes
U
نظیر همانند
of kin
U
نزدیک همانند
simulation
U
همانند سازی
simulations
U
همانند سازی
to expatiate on a subject
U
راجع یک موضوع زیادگویی کردن
group identification
U
همانند سازی گروهی
circulars
U
فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
circular
U
فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
recaption
U
مقابله به مثل کردن در مورد ضبط اموال یازندانی کردن زن و فرزند وخدمه شخص
popularizing
U
مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
popularizes
U
مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
popularized
U
مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
popularize
U
مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
popularising
U
مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
popularises
U
مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
popularised
U
مورد پسند عامه کردن معروف ومشهور کردن
to harp on one string
U
پیوسته روی یک موضوع بحث کردن
assimilator
U
تحلیل برنده همانند سازنده
donnish
U
وابسته به یا همانند استاد دانشگاه
questions
U
موضوع قضیه شکنجه کردن به منظوراقرار گرفتن
questioned
U
موضوع قضیه شکنجه کردن به منظوراقرار گرفتن
question
U
موضوع قضیه شکنجه کردن به منظوراقرار گرفتن
frost and kindred phenomena
U
یخ بندان وکیفیات طبیعی همانند انfreshman
monarchical
U
وابسته به یا همانند پادشاه یا نظام پادشاهی
clean
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleans
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleaned
U
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
collates
U
به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collated
U
به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collate
U
به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collating
U
به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
autogenesis
U
ترکیب یا امیختگی سلولهای همانند یا هم نوع باهم
to make observations
[about]
[on]
U
تامل کردن
[در مورد]
[به]
to grumble about the weather
U
مورد هوا گله کردن
call option
U
خیارمشتری در مورد کم کردن ثمن
litigates
U
دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
to weigh in
[on something]
U
اظهار نظر کردن
[در مورد چیزی]
to gather information
[about; on]
U
جمع آوری کردن اطلاعات
[در مورد]
litigate
U
دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
litigating
U
دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
litigated
U
دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
stick one's neck out
<idiom>
U
مورد حمایت قراردادن ،ریسک کردن
This compares to a total of 36 cases reported in 2009.
U
همانند آن بطور کلی ۳۶ موارد در سال ۲۰۰۹ گزارش شده بود.
condemn
U
مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
condemns
U
مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
to beg the question
U
نکته مورد منازعه رامسلم فرض کردن
condemning
U
مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
interrogates
U
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogated
U
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogate
U
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
discards
U
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discarding
U
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discard
U
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discarded
U
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
interrogating
U
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
utilizes
U
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilizing
U
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilises
U
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilising
U
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilised
U
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
lionize
U
مورد توجه زیاد قرار گرفتن شیر کردن
ethernet
U
نوعی سیستم شبکه که امکان حمل اطلاعات سمعی و بصری را همانند داده کامپیوتری فراهم می اورد
hard hyphen
U
خط کجی که به هنگام هجی کردن مورد نیاز بوده وهمیشه چاپ می گردد
padding
U
حرف یا رقم افزوده برای پر کردن رشته یا بسته تا به طور مورد نظر برسد.
skim
U
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skimmed
U
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skims
U
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
decollate
U
جدا کردن موضوعات مختلف به ورقههای مجزا. جدا کردن دو یا سه موضوع مختلف به حالت مجزا و برداشتن کاغذ کاربنی
declaratory statute
U
هدف ازتصویب این نوع قانون برطرف کردن شک و تردیدی است که در مورد بعضی قوانین بروز میکند
sadden
U
[مواد افزودنی به پاتیل رنگ جهت تیره کردن رنگ مورد نظر]
area of operational interest
U
منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
criteria
U
موضوع
topic
U
موضوع
subject
[topic]
U
موضوع
themes
U
موضوع ها
subjects
U
موضوع ها
topics
U
موضوع ها
matters
U
موضوع
questions
U
موضوع
mattering
U
موضوع
questioned
U
موضوع
question
U
موضوع
head
U
موضوع
mattered
U
موضوع
matter
U
موضوع
point
U
موضوع
issue
U
موضوع
objecting
U
موضوع
propositions
U
موضوع
propositioning
U
موضوع
propositioned
U
موضوع
proposition
U
موضوع
direct objects
U
موضوع
indirect objects
U
موضوع
object
U
موضوع
topics
U
موضوع
topic
U
موضوع
issued
U
موضوع
issues
U
موضوع
texts
U
موضوع
text
U
موضوع
themes
U
موضوع
theme
U
موضوع
objects
U
موضوع
plotless
U
بی موضوع
afair
U
موضوع
objected
U
موضوع
subject
U
موضوع
subjects
U
موضوع
subjecting
U
موضوع
subjected
U
موضوع
motif
U
موضوع
motifs
U
موضوع
off the track
U
از موضوع پرت
objective complement
U
مکمل موضوع
subjects
U
رعایا موضوع
res ipsa loquitur
U
موضوع گویاست
postulated
U
اصل موضوع
What's on?
U
موضوع چه است؟
universe of discourse
U
موضوع بحث
What is happening?
U
موضوع چه است؟
fair game
<idiom>
U
موضوع تهاجم
a horse of another colour
[different colour]
U
موضوع علیحده
objecting
U
موضوع منظره
objected
U
موضوع منظره
object
U
موضوع منظره
in question
U
موضوع بحث
indirect objects
U
موضوع منظره
in contestation
U
موضوع بحث
direct objects
U
موضوع منظره
monomaniac
U
دیوانه یک موضوع
What's up?
U
موضوع چه است؟
not to point
U
بیرون از موضوع
not to the point
U
خارج از موضوع
out of question
U
خارج از موضوع
objects
U
موضوع منظره
What gives?
U
موضوع چه است؟
grievance
U
موضوع شکایت
beside the question
U
خارج از موضوع
What's the matter?
U
موضوع چیه؟
subjects
U
شیی موضوع
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com