Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
as previously mentioned
<adv.>
U
همانطور که قبلا اشاره شد
as already mentioned
<adv.>
U
همانطور که قبلا اشاره شد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
as already mentioned
<adv.>
U
همانطور که قبلا ذکر شد
as previously mentioned
<adv.>
U
همانطور که قبلا ذکر شد
as previously mentioned
<adv.>
U
همانطور که اشاره شد
as already mentioned
<adv.>
U
همانطور که اشاره شد
As stated above.
U
همانطور که دربالاآمده است ( اشاره شده است )
yalta conference
U
م تشکیل یک سازمان جهانی برای صلح و امنیت جهان تاکید و بر پارهای تصمیمات دیگر که قبلا" در منشوراتلانتیک به ان اشاره شده بودتاکید شد
prefigured
U
قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefiguring
U
قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigures
U
قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigure
U
قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
innuendo
U
اشاره تلویحا اشاره کردن
innuendoes
U
اشاره تلویحا اشاره کردن
innuendos
U
اشاره تلویحا اشاره کردن
implies
U
اشاره داشتن بر اشاره کردن
implying
U
اشاره داشتن بر اشاره کردن
imply
U
اشاره داشتن بر اشاره کردن
as previously mentioned
<adv.>
U
همانطور که ذکر شد
as already mentioned
<adv.>
U
همانطور که ذکر شد
correspondingly
U
همانطور متقابلا
As you can see for yourself.
U
همانطور که ملاحظه می فرمایید
As you are well informed…
U
همانطور که اطلاع دارید
circular
U
فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
circulars
U
فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
previously
U
قبلا"
erstwhile
U
قبلا
aforehand
U
قبلا
supra
U
قبلا
the reinbefore
U
قبلا
already
U
قبلا
erst
U
قبلا
formerly
U
قبلا
prerecord
U
قبلا ضبط
prescient
U
قبلا اگاه
beforehand
U
قبلا اماده
presentient
U
قبلا مستعد
foretoken
U
قبلا اگاهانیدن
pre arrange
U
قبلا قرارگذاشتن
heretofore
U
سابقا قبلا
i went before
U
من قبلا` رفتم
prepay
U
قبلا پرداختن
presentient
U
قبلا متوجه
prepaid
U
قبلا" پرداخت شده
prepossess
U
قبلا بتصرف اوردن
I have a reservation.
من قبلا رزرو کردم.
preheat
U
قبلا گرم کردن
prenominate
U
قبلا ذکر کردن
prifix
U
قبلا تعیین کردن
prifixal
U
قبلا تعیین کردن
preordain
U
قبلا مقرر داشتن
as previously agreed upon
<adv.>
U
همینطور که قبلا موافقت شد
preselect
U
قبلا انتخاب کردن
pretypify
U
قبلا اعلام کردن
prerecord
U
قبلا ثبت کردن
preheat
U
قبلا حرارت دادن
preheated
U
قبلا حرارت دادن
preheated
U
قبلا گرم کردن
preheats
U
قبلا حرارت دادن
preheats
U
قبلا گرم کردن
foresee
U
قبلا تهیه دیدن
foresees
U
قبلا تهیه دیدن
forearm
U
قبلا اماده کردن
pretreat
U
قبلا معالجه کردن
pretypify
U
قبلا نشان دادن
forearms
U
قبلا اماده کردن
prenominate
U
قبلا نامبرده شده
prime
U
قبلا تعلیم دادن
predesignate
U
قبلا تعیین شده
prearrange
U
قبلا تهیه کردن
advance
U
قبلا تهیه شده
advances
U
قبلا تهیه شده
previews
U
قبلا رویت کردن
advancing
U
قبلا تهیه شده
preview
U
قبلا رویت کردن
advance
U
قبلا تجهیز شده
preconceive
U
قبلا عقیده پیداکردن
destine
U
قبلا انتخاب کردن
preconceive
U
قبلا تصور کردن
advancing
U
قبلا تجهیز شده
predestine
U
قبلا تعیین کردن
preassigned
U
قبلا تعیین شده
forespeak
U
قبلا اماده کردن
to prerecord
U
قبلا ضبط کردن
prearrange
U
قبلا ترتیب دادن
presanctified
U
قبلا تقدیس شده
premonish
U
قبلا برحذر داشتن
preform
U
قبلا تصمیم گرفتن
advances
U
قبلا تجهیز شده
preform
U
قبلا بشکل دراوردن
preform
U
قبلا تشکیل دادن
primed
U
قبلا تعلیم دادن
primes
U
قبلا تعلیم دادن
preexist
U
قبلا وجود داشتن
prenominate
U
قبلا ذکر شده
predetermine
U
قبلا مقدر کردن
predigest
U
قبلا هضم کردن
predetermine
U
قبلا تعیین کردن
pre appoint
U
قبلا معین کردن
preset
U
قبلا چیدن و قرار دادن
predicting
U
قبلا پیش بینی کردن
predict
U
قبلا پیش بینی کردن
preassigned
U
قبلا تخصیص داده شده
preconcert
U
قبلا فرار ومدار گذاردن
put in
<idiom>
U
اضافه چیزی که قبلا گفته شد
predicts
U
قبلا پیش بینی کردن
pre-
U
آنچه قبلا توافق شده است
thereinbefore
U
در سطور قبل همان قرارداد قبلا"
prevue
U
قبلا رویت کردن اطلاع قبلی
pre
U
آنچه قبلا توافق شده است
postpaid
U
مخارج پستی قبلا پرداخت شده
predefined
U
آنچه قبلا معرفی شده است
preordain
U
قبلا وقوع امری را ترتیب دادن
preform
U
قبلا شکل چیزی رامعین کردن
preexist
U
ازلی بودن قبلا موجود شدن
bespeak
U
قبلا درباره چیزی صحبت کردن
forebode
U
قبلا بدل کسی اثر کردن
ingrain
U
نخی که قبلا الیاف ان رنگ شده است
revocation of probate
U
بطلان وصیتنامهای که قبلا" صحت مفادش تصدیق شده
have a go at
<idiom>
U
سعی درانجام کاری که بقیه قبلا انجام دادهاند
Thats no news to me.
U
این برایم خبر جدیدی نیست ( قبلا می دانستم )
rest on one's laurels
<idiom>
U
خرسند شدن از موفقیت که قبلا حاصل شده است
postpaid
U
پاکت تمبردار یا امانتی که قبلا مخارج پست ان پرداخت میشود
forlorn hope
U
دستهای که قبلا مامور حمله و بمباران جای محصوری میشوند
cost indexes
U
ضریب افزایش یا کاهش هزینه هائی که قبلا تعیین شده
predestinate
U
قبلا تعیین شده دارای سرنوشت ونصیب وقسمت ازلی
prepossess
U
تحت تاثیرعقیده یامسلکی قرار دادن قبلا تبعیض فکری داشتن
turnkey system
U
سیستم کامپیوتری که قبلا"تدارک دیده شده و برای استفاده اماده است
to reinvent the wheel
<idiom>
U
هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
insinuative
U
اشاره
insinuation
U
اشاره
inking
U
اشاره
gesture
U
اشاره
gestured
U
اشاره
referrals
U
اشاره
nutation
U
اشاره با سر
cell pointer
U
اشاره گر سل
referral
U
اشاره
allusion
U
اشاره
allusions
U
اشاره
gesturing
U
اشاره
pointers
U
اشاره گر
intimation
U
اشاره
intimations
U
اشاره
suggestion
U
اشاره
action
U
اشاره
actions
U
اشاره
references
U
اشاره
reference
U
اشاره
beckon
U
اشاره
implications
U
اشاره
beckoned
U
اشاره
beckoning
U
اشاره
suggestions
U
اشاره
inkling
U
اشاره
slur
U
اشاره
tip
U
اشاره
pointer
U
اشاره گر
indication
U
اشاره
mention
U
اشاره
mentioning
U
اشاره
mentions
U
اشاره
hinted
U
اشاره
hints
U
اشاره
warning
U
اشاره
symbol
U
اشاره
promptings
U
اشاره
beck
U
اشاره
with reference to
U
با اشاره به
slurs
U
اشاره
slurring
U
اشاره
slurred
U
اشاره
prompting
U
اشاره
hint
U
اشاره
warnings
U
اشاره
in reference to
U
با اشاره به
implication
U
اشاره
beckons
U
اشاره
manifests
U
اشاره
manifesting
U
اشاره
manifest
U
اشاره
manifested
U
اشاره
modally
U
با اشاره بوجه
indicant
U
اشاره نما
indicatively
U
بطور اشاره
insinuatingly
U
اشاره کنان
sp
U
اشاره گرپشته
pointing device
U
دستگاه اشاره گر
hand gesture
U
اشاره دست
record printer
U
اشاره گر رکورد
short notice
U
باکوچکترین اشاره
tuch
U
اشاره کردن
to throw out
U
اشاره کردن
signaller
U
اشاره کننده
to make a motion
U
اشاره کردن
to raise
U
اشاره کردن
to bring up
U
اشاره کردن
to touch upon
U
اشاره کردن
to touch on
U
اشاره کردن
stack pointer
U
اشاره گر پشته
point
U
اشاره کردن
suggested
U
اشاره کردن بر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com