Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 155 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
passion week
U
هفته پیش از رستاخیز مسیح
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sudarium
U
دستمال دور سر مسیح دستمالی که نقش صورت مسیح بران باشد
christly
U
شایسته مسیح مربوط به مسیح
antichrst
U
مسیح دروغی مسیح کاذب
Noel
U
سرود میلاد مسیح جشن میلاد مسیح
resurrection
U
رستاخیز
the great inquest
U
رستاخیز
crack of dawn
U
رستاخیز
resurrection
U
رستاخیز کردن
judgement day
U
روز رستاخیز
the last d.
U
روز رستاخیز
crack of doom
U
صاعقه روز رستاخیز
weekends
U
اخر هفته تعطیل اخر هفته
weekend
U
اخر هفته تعطیل اخر هفته
antichrist
U
ضد مسیح
Christ
U
مسیح
anointed
U
مسیح
messianic
U
مسیح
vicar of christ
U
مسیح پاپ
christhood
U
مسیح بودن
antichrst
U
دشمن مسیح
lachryma christi
U
اشک مسیح
IHS
U
نمودار مسیح
christlike
U
مسیح وار
messiah
U
مسیح موعود
Christmas
U
عیدمیلاد مسیح
Christmases
U
عیدمیلاد مسیح
christly
U
مسیح وار
pseudo christ
U
مسیح نما
messiahs
U
مسیح موعود
jesus christ
U
عیسی مسیح
weeklies
U
هفته به هفته
weekly
U
هفته به هفته
per week
U
هر هفته
week
U
هفته
weeks
U
هفته
a week
U
یک هفته
christology
U
مبحث مسیح شناسی
gospels
U
بشارت درباره مسیح
gospel
U
بشارت درباره مسیح
anno domini
U
بعد از میلاد مسیح
pseudo christ
U
مسیح کاذب دجال
carol
U
سرودشب عیدمیلاد مسیح
carols
U
سرودشب عیدمیلاد مسیح
neo christianity
U
دین نوین مسیح
dominical
U
یعنی حضرت مسیح
passion week
U
هفته مصیبت
this d. a week
U
یک هفته از امروز
hebdomad
U
هفت هفته
running days
U
ایام هفته
f.service
U
نمازمعمولی هفته
to morrow week
U
از فردا یک هفته
inside of a week
U
کمتر از یک هفته
inside of a week
U
در یک هفته کمتر
for a week
U
برای یک هفته
week end
U
اخر هفته
last week
U
هفته گذشته
next week
U
هفته گذشته
A whole week
U
یک هفته تمام
triweekly
U
هر سه هفته یکبار
fair market
U
هفته بازار
eight day
U
هفته کوک
midweek
U
میان هفته
weekdays
U
روز هفته
weekday
U
روز هفته
evangelising
U
بشارت بدین مسیح دادن
evangelize
U
بشارت بدین مسیح دادن
evangelises
U
بشارت بدین مسیح دادن
evangelised
U
بشارت بدین مسیح دادن
evangelizes
U
بشارت بدین مسیح دادن
evangelizing
U
بشارت بدین مسیح دادن
orthodox
U
مطابق عقاید کلیسای مسیح
evangelized
U
بشارت بدین مسیح دادن
judns be trayed jesus
U
یهودابه مسیح خیانت کرد
Yule
U
جشن میلاد عیسی مسیح
adventism
U
اعتقاد بدوباره امدن مسیح
resurrect
U
احیا کردن رستاخیز کردن
resurrecting
U
احیا کردن رستاخیز کردن
resurrects
U
احیا کردن رستاخیز کردن
resurrected
U
احیا کردن رستاخیز کردن
I will be staying a few days
U
من میخواهم یک هفته بمانم.
Weekend
U
تعطیلات آخر هفته
nrxt monday
U
دوشنبه این هفته
feria
U
یکی از ایام هفته
week day
U
روز معمولی هفته
one anxious week of waiting
U
یک هفته انتظار با نگرانی
zachariah
U
یهود درقرن 6 قبل از میلاد مسیح
Anno Domini
[AD]
<adj.>
پس از میلاد مسیح
[جهت بیان سال]
psilanthropy
U
عقیده باینکه مسیح جز انسان نبوده
millenarian
U
معتقد به سلطنت هزار ساله مسیح
chiliasm
U
اعتقاد به فهور مجدد هزارساله مسیح
millenarianism
U
اعتقاد به سلطنت هزار ساله مسیح
psilanthropism
U
عقیده باینکه مسیح جز انسان نبوده
incarnationist
U
کسی که مسیح را خدای مجسم می داند
zechariah
U
یهود درقرن 6 قبل از میلاد مسیح
capacitor
U
تا دو هفته نیرو فراهم کند.
Within the next few weeks .
U
درعرض چند هفته آیند ؟
ferial
U
مربوط بمیان هفته عیدی
write me every week
U
هر هفته برای من نامه بنویسید
embryos
U
جنین کمتر از هشت هفته
We stayed at the seaside for one week .
U
یک هفته کنا ردریا ماندیم
embryo
U
جنین کمتر از هشت هفته
to borrow for ... weeks
U
برای ... هفته قرض گرفتن
at least four times a week
U
کم کمش چهار بار در هفته
icon
U
تصویر حضرت مسیح یامریم ویامقدسین مسیحی
before Christ
[BC]
قبل از میلاد مسیح
[جهت بیان سال]
ikons
U
تصویر حضرت مسیح یامریم ویامقدسین مسیحی
icons
U
تصویر حضرت مسیح یامریم ویامقدسین مسیحی
postmillennialist
U
معتقدبه فهور ثانوی مسیح پس از هزار سال
postmillenarian
U
معتقدبه فهور ثانوی مسیح پس از هزار سال
the holy grail
U
دوری یاجامی که مسیح دراخرین شام خودبکاربرد
She comes here at least once a week .
U
دست کم هفته ای یکبار اینجا می آید
foetuses
U
جنین بیش از هشت هفته حمل
Maundy Thursday
U
پنجشنبه هفته عذاب ورنج عیسی
weekender
U
کسیکه به تعطیل اخر هفته میرود
sempiternal
U
رخ دهنده دومرتبه در هفته نیم هفتگی
bank holiday
U
روزهای هفته که بانکها تعطیل هستند
What is the price per week?
U
قیمت برای یک هفته چقدر است؟
What's the charge per week?
U
اجاره آن برای یک هفته چقدر است؟
I had my car broken into last week.
U
هفته پیش از ماشینم دزدی کردند.
per
U
برای هر ساعت یا روز یا هفته یا سال
fetuses
U
جنین بیش از هشت هفته حمل
foetus
U
جنین بیش از هشت هفته حمل
Every day of the week but Sundays.
U
همه روز هفته غیر از یکشنبه ها
semiweekly
U
رخ دهنده دومرتبه در هفته نیم هفتگی
Doom
U
[نمایش تصویری از آخرین قضاوت عیسی مسیح در کلیسا]
Trade ( business ) is slack this week .
U
این هفته بازار ( تجارت ) کساد است
I'm really looking forward to the weekend.
U
من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
lord of misrule
U
متصدی وسرپرست تفریحات ونمایشات مخصوص عید تولد مسیح
Chrismon
U
[حرف اول اسم مقدس از سه واژه ی یونانی به نام مسیح]
monophysite
U
کسیکه عقیده دارد باینکه مسیح دارای یک ذات است و بس
passionist
U
عضو دستهای از نصارا که پیوسته مصیبت حضرت مسیح رابایدیاداورشوند
kenosis
U
اعتقادباینکه مسیح بصورت ادمی جنبه خدایی را ازخوددورساخته است
christian era
U
مبداء تاریخ کشورهای مسیحی که از زمان تولد مسیح اغازمیگردد
apocrypha
U
کتاب مشکوکی که راجع بزندگی عیسی ودین مسیح نوشته شده
essene
U
راهب یهودی) عضوفرقهای که دوقرن پیش ازامدن مسیح درفلسطین تشکی
They must give not less than 2 weeks' notice.
U
آنها باید این را کم کمش دو هفته قبلش آگاهی بدهند.
to transubstantiate
U
تغییر دادن ماده
[نان و شراب مربوط به عشاربانی]
به بدن و خون عیسی مسیح
[دین]
evangelical
U
پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
evangelic
U
پیرو این عقیده که رستگاری و نجات دراثرایمان به مسیح بدست میاید نه دراثر کردار و اعمال نیکو
Tune in next week for another episode of 'Happy Hour'.
U
هفته آینده کانال
[تلویزیون]
را برای قسمت دیگری از
{ساعت شادی}
تنظیم کنید.
I worked ten hours a day this week and my boss bit my head off for not doing my share of the work!
U
من این هفته روزی ده ساعت کار کردم، اما رئیسم بخاطر کم کاری توبیخم کرد!
Thank goodness
U
خدا را شکر امروز جمعه است!
[چونکه شنبه و یکشنبه آخر هفته کار نمی کنند]
Thank God it's Friday!
[TGIF]
U
خدا را شکر امروز جمعه است!
[چونکه شنبه و یکشنبه آخر هفته کار نمی کنند]
Can you watch the dog for us this weekend?
U
آیا شماها می توانید آخر این هفته مواظب این سگ باشید؟
feria
U
کلیسای کاتولیک و کلیسای انگلیس روزهای عادی هفته
apprenticeship
U
دوره کاراموزی در CL به هر نوع کاراموزی اطلاق میشود که ماجورنبوده یا اجرت ان از دو پاونددر هفته تجاوز نکند
apprenticeships
U
دوره کاراموزی در CL به هر نوع کاراموزی اطلاق میشود که ماجورنبوده یا اجرت ان از دو پاونددر هفته تجاوز نکند
groundhog day
U
روز دوم فوریه که بعقیده عوام اگرافتابی باشدنشانه انستکه اززمستان شش هفته مانده است و اگر ابری باشد نشانه اوایل بهار استwoodchuck
fairs
U
بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fairer
U
بازار مکاره هفته بازار عادلانه
semimonthly
U
دوهفته یکبار نشریه دو هفته یکبار
fairest
U
بازار مکاره هفته بازار عادلانه
fair
U
بازار مکاره هفته بازار عادلانه
Please allow for at least two weeks' notice
[to do something]
[for something]
[prior to something]
.
U
درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری
[کار]
اعطاء کنید
[تا ما ]
[برای چیزی]
[قبل از چیزی]
.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com