Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
indirect labour
U
هزینه دستمزد غیرمستقیم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
indirect cost
U
هزینه غیرمستقیم
wage fund theory of wages
U
نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
cost center
U
قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
backstairs
U
غیرمستقیم
indirect
U
غیرمستقیم
out of straight
U
غیرمستقیم
roundabout
U
غیرمستقیم
roundabouts
U
غیرمستقیم
circuity
U
غیرمستقیم
elenctic
U
غیرمستقیم
circuitous
U
غیرمستقیم
mediately
U
بطور غیرمستقیم
transitive
U
رابطه غیرمستقیم
indirect wave
U
موج غیرمستقیم
insinuation
U
دخول غیرمستقیم
indirect labour
U
کار غیرمستقیم
indirect knowledge
U
معرفت غیرمستقیم
at second hand
U
بطور غیرمستقیم
indirect measurement
U
سنجش غیرمستقیم
indirect expenses
U
مخارج غیرمستقیم
spot pass
U
پاس غیرمستقیم
indirect laying
U
اتش غیرمستقیم
indirect suggestion
U
تلقین غیرمستقیم
indirect lighting
U
روشنایی غیرمستقیم
on costs
U
هزینههای غیرمستقیم
excise duties
U
مالیات غیرمستقیم
indirect taxation
U
مالیات غیرمستقیم
oblique question
U
پرسش غیرمستقیم
indirect question
U
پرسش غیرمستقیم
indirect proof
U
برهان غیرمستقیم
indirect operation
U
عملکرد غیرمستقیم
mitosis
U
تسقیم غیرمستقیم
indirectly
U
بطور غیرمستقیم
consequential damages
U
خسارت غیرمستقیم
indirect materials
U
مواد غیرمستقیم
indirect loading
U
بارگذاری غیرمستقیم
indirect control
U
کنترل غیرمستقیم
indirect addressing
U
نشان دهی غیرمستقیم
indirect release
U
قطع کننده غیرمستقیم
indirect quotable
U
نقل قول غیرمستقیم
indirect free kick
U
ضربه ازاد غیرمستقیم
indirect light distribution
U
پخش نور غیرمستقیم
indirect resistance furnace
U
کوره مقاومتی غیرمستقیم
sinuous
U
غیرمستقیم گمراه کننده
indirect transition
U
عبور یا انتقال غیرمستقیم
indirect control system
U
سیستم کنترل غیرمستقیم
indirect induction heating
U
گرمایش القایی غیرمستقیم
direct lighting
U
روشن سازی غیرمستقیم
lighterage
U
هزینه دوبه هزینه بارگیری و تخلیه کشتی توسط دوبه
bricole
U
ضربه غیرمستقیم توپ یا گوی
predicatively
U
بطور غیرمستقیم در خبر جمله
image arc furnace
U
کوره قوس نوری غیرمستقیم
karyokinesis
U
تقسیم غیرمستقیم هسته سلول
feoff
U
دستمزد
factor payments
U
دستمزد
pays
U
دستمزد
wage
U
دستمزد
rapine
U
دستمزد
stipend
U
دستمزد
stipends
U
دستمزد
paying
U
دستمزد
pay
U
دستمزد
waging
U
دستمزد
salary
U
دستمزد
salaries
U
دستمزد
waged
U
دستمزد
wages
U
دستمزد
to over hear any one
U
سخنان کسی را بطور غیرمستقیم یا بدون میل اوشنیدن
wage funds
U
وجوه دستمزد
wage stabilization
U
ثبات دستمزد
wage index
U
شاخص دستمزد
wage market
U
بازار دستمزد
wage rate
U
نرخ دستمزد
wage standard
U
دستمزد استانده
wage policy
U
سیاست دستمزد
rate of wage
U
نرخ دستمزد
wage freeze
U
انجماد دستمزد
wage agreement
U
قرارداد دستمزد
annual wage
U
دستمزد سالانه
fee
U
مزد دستمزد
wage ceiling
U
سقف دستمزد
wage ceiling
U
حداکثر دستمزد
wage compution day
U
دستمزد ساعتی
wage constraint
U
محدودیت دستمزد
wage control
U
کنترل دستمزد
wage costs
U
مخارج دستمزد
wage cuts
U
کاهش دستمزد
wage determination
U
تعیین دستمزد
wage differentials
U
اختلاف در دستمزد
wage funds
U
مایه دستمزد
payroll
U
سیاهه دستمزد
minimum wage
U
حداقل دستمزد
cash-wage
U
دستمزد نقدی
daily pay
U
دستمزد روزانه
direct labour
U
دستمزد مستقیم
base wage rate
U
حداقل دستمزد
wage income
U
درامد بشکل دستمزد
raise
U
بالا بردن دستمزد
The wages wI'll be raised.
U
دستمزد ها بالاخواهند رفت
wage freeze
U
ثابت نگهداشتن دستمزد
wage flexibility
U
انعطاف پذیری دستمزد
wage system
U
نظام پرداخت دستمزد
wage profit ratio
U
نسبت دستمزد به سود
wage bargain
U
چانه زنی دستمزد
rate of wage increase
U
نرخ افزایش دستمزد
wage agreement
U
موافقت نامه دستمزد
raises
U
بالا بردن دستمزد
wage price spiral
U
دور تسلسل دستمزد
economic of scale
U
کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
cost contract
U
قرارداد مربوط به پرداخت هزینه ها قرارداد هزینه
practice fee
U
دستمزد
[مثال ویزیت دکتر]
primage
U
دستمزد بار زدن کشتی
mandate
U
قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
cost accounts
حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
marginal cost pricing
U
قیمت گذاری بر مبنای هزینه نهائی قیمت معادل هزینه نهائی
double time
U
پرداخت دستمزد کارگران به دو برابر مقدار عادی
truck system
U
اصول دادن کالا به جای دستمزد به کارگران
capacity cost
U
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
excise
U
مالیات کالاهای داخلی مالیات غیرمستقیم
minimim wage law
U
قانون حداقل دستمزد که براساس ان حداقل دستمزدنبایستی از میزانی که توسط دولت تعیین میشود کمتر باشد
cottage contract
U
نوعی قرارداد بافت روستایی که کارفرما کاغذ شطرنجی، نخ های رنگ شده و طرح را آماده کرده و دستمزد بافنده پس از فروش به وی پرداخت می شود
kabal
U
قبال
[نوعی واحد اندازه گیری در تبریز معادل هزار و چهارصد گره می باشد و جهت تعیین مقدار دستمزد بافنده بکار می رود.]
Moghat
U
مقات
[نوعی واحد اندازه گیری در مشهد که مبنای آن تعداد هزار و دویست گره در یک ردیف طولی و عرضی بوده و جهت پرداخت دستمزد بافنده بکار می رود.]
mise
U
هزینه
overall cost
U
هزینه کل
benefit cost analysis
U
هزینه
light expense
U
هزینه کم
outgoing
U
هزینه
outgo
U
هزینه
charges
U
هزینه
at someone expense
U
به هزینه
at the expence of
U
به هزینه
overhead expenses
U
به هزینه
charge
U
هزینه
out goings
U
هزینه
expense
U
هزینه
expenditures
U
هزینه ها
outlays
U
هزینه
battels
U
هزینه
outlay
U
هزینه
goings-on
U
هزینه ها
cost benefit ratio
U
هزینه
levied
U
هزینه
levies
U
هزینه
cost
U
هزینه
outgoings
U
هزینه
disbursement
U
هزینه
expenditure
U
هزینه
levy
U
هزینه
levying
U
هزینه
total cost
U
هزینه کل
voucher
U
هزینه
tolls
U
هزینه
tabs
U
هزینه
cost expenditure
U
هزینه
tab
U
هزینه
tolling
U
هزینه
eight bit system
U
کم هزینه
toll
U
هزینه
vouchers
U
هزینه
retainer
U
حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
retainers
U
حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
initial cost
U
هزینه اولیه
decreasing cost
U
هزینه نزولی
overcharge
U
اضافه هزینه
explicit cost
U
هزینه اشکار
expenditure approach
U
روش هزینه
dockage
U
هزینه اسکله
debit note
U
سند هزینه
joint costs
U
هزینه مشترک
job costing
U
ارزیابی هزینه ها
defrayal
U
تحمل هزینه
direct cost
U
هزینه مستقیم
external cost
U
هزینه خارجی
initial expenses
U
هزینه ابتدائی
initial expenses
U
هزینه نخستین
differential cost
U
هزینه نهایی
extra cost
U
هزینه اضافی
family expenditure
U
هزینه خانواده
family expenditure
U
هزینه خانوار
energy expenditure
U
هزینه انرژی
historical costs
U
هزینه اولیه
incremental cost
U
هزینه نهائی
economic cost
U
هزینه اقتصادی
historical costs
U
هزینه واقعی
household expenditure
U
هزینه خانوار
income and expenditure
U
درامد و هزینه
incremental cost
U
هزینه اضافی
least cost
U
حداقل هزینه
incremental cost
U
هزینه نهایی
indirect materials
U
هزینه موادغیرمستقیم
handing charge
U
هزینه باربری
first cost
U
هزینه اولیه
gross expenditure
U
هزینه ناخالص
flow of expenditure
U
جریان هزینه
flow of expenditure
U
گردش هزینه
expenditure credit
U
اعتبار هزینه
freight forwarder
U
هزینه حمل
freight rate
U
هزینه حمل
freightage
U
هزینه حمل
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com