Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
joint costs
U
هزینههای مشترک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tangible costs
U
هزینههای محسوس هزینههای مرئی هزینههای عینی
differential cost analysis
U
تحلیل هزینههای تفاضلی سیستمی که در ان هزینههای روشهای مختلف برسی میگردد
business expenses
U
هزینههای کار و کسب هزینههای شرکت
production overheads
U
هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
capital outlays
U
هزینههای تاسیساتی هزینههای سرمایهای
common divisor
U
مقسوم علیه مشترک بخشیاب مشترک
joint venture
U
سرمایه گذاری مشترک تجارت مشترک
joint
U
نیروهای مشترک عملیات مشترک
subscribers
U
مشترک روزنامه وغیره مشترک
subscriber
U
مشترک روزنامه وغیره مشترک
ordering costs
U
هزینههای سفارش هزینههای مربوط به سفارش
cooperative scorer
U
بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
aggregate expenditures
U
هزینههای کل
pilot charges
U
هزینههای راهنما
real costs
U
هزینههای واقعی
preliminary expenses
U
هزینههای مقدماتی
operational costs
U
هزینههای عملیاتی
preliminary expenses
U
هزینههای ابتدائی
on costs
U
هزینههای غیرمستقیم
national expenditures
U
هزینههای ملی
sunk cost
U
هزینههای اضافی
prime costs
U
هزینههای اولیه
material costs
U
هزینههای مواد
anchor dues
U
هزینههای لنگر
transaction costs
U
هزینههای معاملاتی
overhead costs
U
هزینههای بالاسری
selling costs
U
هزینههای فروش
spillover costs
U
هزینههای خارجی
standard costs
U
هزینههای استاندارد
standard costs
U
هزینههای نرمال
storage costs
U
هزینههای انبارداری
overhead costs
U
هزینههای عمومی
overheads
U
هزینههای بالاسری
overheads
U
هزینههای عمومی
overhead costs
U
هزینههای حاشیهای
personal outlays
U
هزینههای شخصی
supplementary costs
U
هزینههای مکمل
supplementary costs
U
هزینههای اضافی
overhead costs
U
هزینههای اضافی
capital charges
U
هزینههای سرمایه
capital expenditure
U
هزینههای سرمایهای
consumption expenditures
U
هزینههای مصرفی
increasing cost
U
هزینههای صعودی
increasing cost
U
هزینههای فزاینده
incidental expenses
U
هزینههای واقعی
implicit costs
U
هزینههای نامرئی
government expenditures
U
هزینههای دولت
comparative costs
U
هزینههای نسبی
competition cost
U
هزینههای رقابتی
dock dues
U
هزینههای لنگرگاه
financial expenses
U
هزینههای مالی
fixed costs
U
هزینههای ثابت
freight charges
U
هزینههای حمل
bank charge
U
هزینههای بانکی
bank charges
U
هزینههای بانکی
building costs
U
هزینههای ساختمان
implicit costs
U
هزینههای ضمنی
fixed costs
U
هزینههای سرمایهای
capital expenditures
U
هزینههای سرمایهای
capital outlays
U
هزینههای تاسیساتی
deferred charges
U
هزینههای انتقالی
design costs
U
هزینههای طراحی
surcharges
U
درصد هزینههای اضافی
recurring costs
U
هزینههای تکرار شونده
cost category
U
هزینههای انجام شده
constant cost industry
U
صنعت هزینههای ثابت
selling costs
U
هزینههای فروش کالا
opportunity cost
U
هزینههای کالای تولیدی
outlays
U
هزینههای سرمایهای مخارج
stevedoring charges
U
هزینههای بارگیری وباراندازی
unliquidated obligation
U
هزینههای پرداخت نشده
increasing cost industry
U
صنایع با هزینههای افزایشی
loading participation in profits
U
هزینههای مشارکت در سود
taxation of costs
U
ارزیابی هزینههای دعوی
avoidable costs
U
هزینههای قابل اجتناب
handling charges
U
هزینههای جابجایی کالا
surcharge
U
درصد هزینههای اضافی
analysis
U
یات هزینههای محصول جدید
contango
U
هزینههای دیرکرد خرید سهم
ordering costs
U
هزینههای مربوط به سفارش کالا
average cost
U
میانگین هزینههای تولیدی هر واحد
life cycle costs
U
هزینههای دوره عمر یک محصول
cost analysis
U
تجزیه تحلیل هزینههای کار
privy purse
U
اعتبارمخصوص هزینههای خصوصی پادشاه
pad the bill
<idiom>
U
اضافه شدن هزینههای کاذب
secondary costs
U
هزینههای غیر مستقیم یاثانوی
unforeseen expenses
U
هزینههای پیش بینی نشده
discounted cash flow
U
ارزش فعلی پرداختها و هزینههای اتی
fixed costs
U
هزینههای که وابسته به حجم تولید نمیباشد
dock charges
U
هزینههای حوض dock-dues : syn
correlation
U
جدول نسبت بین هزینههای متغیر تولید
contingent fund
U
اعتبار هزینههای پیش بینی نشده ذخیره احتیاطی
loading for contingencies
U
کارمزدی که بابت هزینههای احتمالی به حق بیمه اضافه میشود
docl pass
U
گواهی که پس از پرداخت هزینههای لنگرگاه به صاحب کشتی داده میشود
direct materials costs
U
هزینههای مواد اولیهای که مستقیما در کالا بکار برده میشود
deferred expense
U
هزینههای پیش بینی شدهای که هنوز موعد پرداختشان نرسیده است
crowding out effect
U
نرخ بهره را بالامیبرد و سبب کاهش هزینههای سرمایه گذاری خصوصی در اقتصاد میشود
joint
U
مشترک
commonest
U
مشترک
commonalities
U
مشترک
intercommon
U
حق مشترک
commoners
U
مشترک
held in common
U
مشترک
common user
U
مشترک
subscriber
U
مشترک
subscribers
U
مشترک
subscriber's line
U
خط مشترک
senses
U
حس مشترک
common
U
مشترک
sensed
U
حس مشترک
party lines
U
خط مشترک
sense
U
حس مشترک
party line
U
خط مشترک
participant
U
مشترک
participants
U
مشترک
conjoint
U
مشترک
commonality
U
مشترک
cooperation
U
همکاری مشترک
insurance certificate
U
بیمه مشترک
cooperative work
U
همکاری مشترک
cooperation
U
کار مشترک
intercommunion
U
ارتباط مشترک
joint costs
U
هزینه مشترک
intercommunion
U
اقدام مشترک
interrelation
U
مناسبات مشترک
collaboration
U
همکاری مشترک
collaboration
U
کار مشترک
co-operation
U
همکاری مشترک
halvers
U
نیمه مشترک
cooperative work
U
کار مشترک
telephone subscriber
U
مشترک تلفنی
co-operation
U
کار مشترک
common progarm
U
برنامه مشترک
joint account
U
حساب مشترک
rachis
U
دیرک مشترک
mutual responsibility
U
مسئوولیت مشترک
mutual interests
U
منافع مشترک
mutual debts
U
دیون مشترک
local subscriber
U
مشترک داخلی
EEC
U
بازار مشترک
line termination circuit
U
اتصال مشترک
subscriber line
U
خط مشترک
[مخابرات]
co-authors
U
نویسندهی مشترک
my and his father
U
پدر مشترک من و او
party parpet
U
جانپناه مشترک
subscriber's cable
U
کابل مشترک
subscriber's line
U
خط متعلق به مشترک
subscriber's number
U
شماره مشترک
subscriber's station
U
مرکز مشترک
synergy
U
عمل مشترک
tenancy in common
U
استیجار مشترک
trunk circuit
U
معبر مشترک
co-author
U
نویسندهی مشترک
joint force
U
نیروی مشترک
joint exercise
U
مانور مشترک
joint exercise
U
تمرین مشترک
joint demand
U
تقاضای مشترک
joint declaration
U
بیانیه مشترک
joint committee
U
کمیسیون مشترک
joint command
U
یکان مشترک
joint command
U
فرماندهی مشترک
joint ownership
U
مالکیت مشترک
joint products
U
محصولات مشترک
jointly owned property
U
مال مشترک
joint zone
U
منطقه مشترک
joint supply
U
عرضه مشترک
joint stock
U
سرمایه مشترک
joint staff
U
ستاد مشترک
joint shares
U
سهام مشترک
joint services
U
خدمات مشترک
joint resolution
U
تصمیم مشترک
joint adventure
U
تجارت مشترک
bottom layer
U
لایه مشترک
meant
U
میان مشترک
party walls
U
دیوار مشترک
party wall
U
دیوار مشترک
common denominators
U
مخرج مشترک
common factor
U
عامل مشترک
common denominator
U
مخرج مشترک
common fate
U
سرنوشت مشترک
common fronties
U
مرز مشترک
condominiums
U
تسلط مشترک
condominiums
U
حاکمیت مشترک
condominiums
U
مالکیت مشترک
common gender
U
جنس مشترک
condominiums
U
حکومت مشترک
condominium
U
تسلط مشترک
condominium
U
حاکمیت مشترک
middling
U
جمله مشترک
interface
U
وجه مشترک
interface
U
سطح مشترک
commonwealths
U
مشترک المنافع
commonwealth
U
مشترک المنافع
caveat subscriptor
U
اخطار به مشترک
common fraction
U
مخرج مشترک
party lines
U
مرز مشترک
cenotrope
U
گرایش مشترک
coenotrope
U
گرایش مشترک
party line
U
مرز مشترک
co insurance
U
بیمه مشترک
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com