English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 98 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
overheads U هزینههای بالاسری
overhead costs U هزینههای بالاسری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
production overheads U هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
Other Matches
tangible costs U هزینههای محسوس هزینههای مرئی هزینههای عینی
differential cost analysis U تحلیل هزینههای تفاضلی سیستمی که در ان هزینههای روشهای مختلف برسی میگردد
business expenses U هزینههای کار و کسب هزینههای شرکت
capital outlays U هزینههای تاسیساتی هزینههای سرمایهای
overhead U بالاسری
system overhead U بالاسری سیتم
overhead U مقدار پردازش مورد نیازبرای اتمام یک کار معین بالاسری
ordering costs U هزینههای سفارش هزینههای مربوط به سفارش
aggregate expenditures U هزینههای کل
implicit costs U هزینههای ضمنی
operational costs U هزینههای عملیاتی
on costs U هزینههای غیرمستقیم
national expenditures U هزینههای ملی
joint costs U هزینههای مشترک
increasing cost U هزینههای صعودی
increasing cost U هزینههای فزاینده
freight charges U هزینههای حمل
fixed costs U هزینههای ثابت
incidental expenses U هزینههای واقعی
government expenditures U هزینههای دولت
implicit costs U هزینههای نامرئی
fixed costs U هزینههای سرمایهای
overhead costs U هزینههای اضافی
supplementary costs U هزینههای مکمل
sunk cost U هزینههای اضافی
transaction costs U هزینههای معاملاتی
storage costs U هزینههای انبارداری
standard costs U هزینههای استاندارد
spillover costs U هزینههای خارجی
selling costs U هزینههای فروش
real costs U هزینههای واقعی
prime costs U هزینههای اولیه
preliminary expenses U هزینههای ابتدائی
preliminary expenses U هزینههای مقدماتی
pilot charges U هزینههای راهنما
personal outlays U هزینههای شخصی
overhead costs U هزینههای عمومی
overhead costs U هزینههای حاشیهای
supplementary costs U هزینههای اضافی
financial expenses U هزینههای مالی
overheads U هزینههای عمومی
anchor dues U هزینههای لنگر
building costs U هزینههای ساختمان
standard costs U هزینههای نرمال
consumption expenditures U هزینههای مصرفی
bank charge U هزینههای بانکی
comparative costs U هزینههای نسبی
capital outlays U هزینههای تاسیساتی
capital expenditures U هزینههای سرمایهای
capital expenditure U هزینههای سرمایهای
capital charges U هزینههای سرمایه
deferred charges U هزینههای انتقالی
bank charges U هزینههای بانکی
design costs U هزینههای طراحی
material costs U هزینههای مواد
competition cost U هزینههای رقابتی
dock dues U هزینههای لنگرگاه
unliquidated obligation U هزینههای پرداخت نشده
constant cost industry U صنعت هزینههای ثابت
opportunity cost U هزینههای کالای تولیدی
recurring costs U هزینههای تکرار شونده
selling costs U هزینههای فروش کالا
handling charges U هزینههای جابجایی کالا
avoidable costs U هزینههای قابل اجتناب
surcharge U درصد هزینههای اضافی
outlays U هزینههای سرمایهای مخارج
increasing cost industry U صنایع با هزینههای افزایشی
loading participation in profits U هزینههای مشارکت در سود
surcharges U درصد هزینههای اضافی
taxation of costs U ارزیابی هزینههای دعوی
stevedoring charges U هزینههای بارگیری وباراندازی
cost category U هزینههای انجام شده
analysis U یات هزینههای محصول جدید
pad the bill <idiom> U اضافه شدن هزینههای کاذب
secondary costs U هزینههای غیر مستقیم یاثانوی
unforeseen expenses U هزینههای پیش بینی نشده
average cost U میانگین هزینههای تولیدی هر واحد
privy purse U اعتبارمخصوص هزینههای خصوصی پادشاه
life cycle costs U هزینههای دوره عمر یک محصول
contango U هزینههای دیرکرد خرید سهم
cost analysis U تجزیه تحلیل هزینههای کار
ordering costs U هزینههای مربوط به سفارش کالا
fixed costs U هزینههای که وابسته به حجم تولید نمیباشد
dock charges U هزینههای حوض dock-dues : syn
discounted cash flow U ارزش فعلی پرداختها و هزینههای اتی
correlation U جدول نسبت بین هزینههای متغیر تولید
loading for contingencies U کارمزدی که بابت هزینههای احتمالی به حق بیمه اضافه میشود
contingent fund U اعتبار هزینههای پیش بینی نشده ذخیره احتیاطی
direct materials costs U هزینههای مواد اولیهای که مستقیما در کالا بکار برده میشود
docl pass U گواهی که پس از پرداخت هزینههای لنگرگاه به صاحب کشتی داده میشود
deferred expense U هزینههای پیش بینی شدهای که هنوز موعد پرداختشان نرسیده است
crowding out effect U نرخ بهره را بالامیبرد و سبب کاهش هزینههای سرمایه گذاری خصوصی در اقتصاد میشود
demurrage U هزینه معطلی در حمل با قطار یا کشتی هزینههای معطلی
engels law U ارتباط بین درامدو هزینههای مصرفی که اولین بار بوسیله امارشناس المانی قرن نوزدهم ارنست انگل مورد بررسی قرار گرفت
cost fraction U نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com