Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 89 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
there is nothing like leather
U
هر که نقش خویشتن بیند دراب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
neither he nor i see it
U
نه من انرامی بیند نه من
The thirsty dreams of water .
<proverb>
U
تشنه در خواب آب مى بیند .
He has poor (bad)eyesight.
U
چشمش خوب نمی بیند
The cat dreams of mice.
<proverb>
U
گربه در خواب موش بیند.
see if he is still there
U
به بیند او هنوز انجا است یانه
program manager
U
بخش اصلی ویندوز که کابر می بیند
Given the water ,he is a good swimmer .
<proverb>
U
آب نمى بیند والا شناگر قابلى است .
self
U
خویشتن
selfhood
U
خویشتن
periscopic lens
U
شیشه عدسی که بوسیله ان انسان مستواندچیزهای دورترازچشم رس راهم به بیند
restrained
U
خویشتن دارانه
self acceptance
U
خویشتن پذیری
self justification
U
توجیه خویشتن
self mutilation
U
جرح خویشتن
self observation
U
خویشتن نگری
self image
U
خویشتن شناسی
self perception
U
ادراک خویشتن
self recrimination
U
ملامت خویشتن
self-denial
U
انکار خویشتن
self worship
U
پرستش خویشتن
self advancement
U
جلوبری خویشتن
introspectionist
U
خویشتن نگری است
defendance need
U
نیاز خویشتن پایی
continence
U
خویشتن داری پرهیزگاری
self analysis
U
تجزیه وتحلیل خویشتن
self scrutiny
U
درون خویشتن بینی
self examination
U
درون خویشتن بینی
self appointed
U
منصوب شده بوسیله خویشتن
self-appointed
U
منصوب شده بوسیله خویشتن
self awareness
U
اگاهی از خود خویشتن شناسی
self accusation
U
عمل تهمت زدن به خویشتن
self administered
U
اداره شونده بوسیله خویشتن
edge detection
U
اشکارسازی لبه ها الگوریتمی که با استفاده ازان یک کامپیوتر یا ادم مصنوعی میتواند بفهمد که چه اشیایی را می بیند
self analytical
U
تجزه وتحلیل کننده خویشتن خود شناس
submers
U
دراب فروبردن
introverts
U
شخصی که متوجه بباطن خود است خویشتن گرای
introvert
U
شخصی که متوجه بباطن خود است خویشتن گرای
natant
U
شناور یامتحرک دراب
souse
U
دراب غوطه ورشدن
emulsion
U
ذرات چربی دراب
to bring grist to the mill
U
نان دراب دارد
emulsioned
U
ذرات چربی دراب
trims
U
موقعیت قایق دراب
trimmest
U
موقعیت قایق دراب
trim
U
موقعیت قایق دراب
wading
U
دراب راه رفتن
wades
U
دراب راه رفتن
waded
U
دراب راه رفتن
emulsioning
U
ذرات چربی دراب
emulsions
U
ذرات چربی دراب
wade
U
دراب راه رفتن
soak
U
دراب فرو بردن
soaks
U
دراب فرو بردن
What the eye doesnt see the heart doesnt grieve ov.
<proverb>
U
چیزى را که چشم نمى بیند قلب نیز غصه اش نمى خورد .
sloshing
U
دراب چلپ وچلوپ کردن
slosh
U
دراب چلپ وچلوپ کردن
trimmest
U
موقعیت تخته موج دراب
trim
U
موقعیت تخته موج دراب
stagnicolous
U
زندگی کننده دراب راکد
sloshes
U
دراب چلپ وچلوپ کردن
bleb
U
حباب هوا دراب یاشیشه
trims
U
موقعیت تخته موج دراب
kill devil
U
طعمه ساختگی که دراب چرخ میخورد
submerging
U
دراب فرو بردن زیر اب کردن
submerges
U
دراب فرو بردن زیر اب کردن
mountains influnce climate
U
کوه دراب و هوا تاثیر دارد
adjusting to water
U
حرکت در هوا هنگام فرود دراب
submerged
U
دراب فرو بردن زیر اب کردن
halobiont
U
موجود زیست کننده دراب شور
submerge
U
دراب فرو بردن زیر اب کردن
ready solubility in water
U
امادگی برای زودحل شدن دراب
One madman is pleased to see another .
<proverb>
U
دیوانه چو دیوانه بیند خوشش آید.
catamaran
U
نوعی کلک یاجسم شناور دراب ادم بددهن وماجراجو
catamarans
U
نوعی کلک یاجسم شناور دراب ادم بددهن وماجراجو
doused
U
دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
dowses
U
دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
dowsed
U
دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
douses
U
دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
douse
U
دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
dousing
U
دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
self insurance
U
بیمه شدگی توسط خویشتن بیمه شدن پیش خود
duck and drake
U
پرتاب سنگ روی اب بطوریکه قبل از فرورفتن دراب بچند نقطه از سطح اب بخورد
ducks and drakes
U
پرتاب سنگ روی اب بطوریکه قبل از فرورفتن دراب بچند نقطه از سطح اب بخورد
lee board
U
تخته یا تخته هایی که به پهلوی کشتی ته پهن نصب میکنندکه دراب پائین رفته
dabble
U
دراب شلپ شلپ کردن
dabbling
U
دراب شلپ شلپ کردن
dabbled
U
دراب شلپ شلپ کردن
dabbles
U
دراب شلپ شلپ کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com