Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
light
U
هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
lighted
U
هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
lightest
U
هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
green flag
U
پرچم ازاد بودن مسیر مسابقه اتومبیلرانی
checkered flag
U
پرچم شطرنجی سفید و سیاه پایان مسابقه اتومبیلرانی
distance
U
مدت بازی قسمتی از مسیر مسابقه مشخص شده به وسیله پرچم یا میله
distances
U
مدت بازی قسمتی از مسیر مسابقه مشخص شده به وسیله پرچم یا میله
spot bowler
U
بازیگری که بجای نشانه گیری به میلههای بولینگ بجای معینی روی مسیرهدفگیری میکند
brunches
U
غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
brunch
U
غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
rainbow border
U
حاشیه رنگین کمان
[در فرش های چینی گاه در پایین فرش و گاه اطراف حاشیه فرش را با رنگ های مختلف تزئین می کنند که حالتی از رنگین کمان را نشان میدهد.]
flag
U
پرچم دار کردن پرچم زدن به
flags
U
پرچم دار کردن پرچم زدن به
navigation light
U
چراغهای ناوبری
battle lights
U
چراغهای جنگی
breakdown lights
U
چراغهای عدم کنترل
outdoor lighting fixtures
U
چراغهای روشنائی محوطه
side lights
U
چراغهای طرفین ناو
halyard
U
ریسمان پرچم طناب پرچم
field colors
U
پرچم رزمی پرچم یکانی
color salute
U
سلام پرچم احترام به پرچم
Christmas tree
U
جعبه کنترل حاوی چراغهای رنگی
Christmas trees
U
جعبه کنترل حاوی چراغهای رنگی
contact lights
U
چراغهای سفید در دو طرف باند موازی با خط مرکز ان
footlights
U
ردیف چراغهای جلو صحنه نمایش ومانند ان
chromaticity
U
رنگین
chromosomes
U
رنگین تن
colored
U
رنگین
chromosome
U
رنگین تن
coloured
U
رنگین
The lights of the aircraft were blinking.
U
چراغهای هواپیما خاموش ؟ روشن می شدند ( چشمک می زدند )
signal light
U
چراغهای سفید و سرخ اعلام رای وزنه برداری
wringer
U
ماشینی که برای چلاندن چیزی بکارمی رود
call directing code
U
یک کد دو یا سه کاراکتری است که در سیستم تله تایپ بکارمی رود
cdc
U
یک کد دو یا سه کاراکتری است که در سیستم تله تایپ بکارمی رود
irises
U
رنگین کمان
iris
U
رنگین کمان
sunbow
U
رنگین کمان
iridescent
U
رنگین کمانی
chrom
U
رنگین حسی
rainbow
U
رنگین کمان
colored hearing
U
رنگین شنوی
rainbows
U
رنگین کمان
colored smelling
U
رنگین بویی
chromatism
U
رنگین شنوی
ilka
U
هریک
each
U
هریک از
plantable lanceolata
U
استخوان گوزن که برای ساختن دسته چاقو بکارمی رود
iridescency
U
نمایش رنگین کمان
chromatopsia
U
رنگین بینی مرضی
fogbow
U
رنگین کمان حاصل از مه
iridescence
U
نمایش رنگین کمان
face
U
سطح رنگین هدف
faces
U
سطح رنگین هدف
apiece
U
هرچیز هریک
whichever
U
هر کدام که هریک که
whichsoever
U
هر کدام که هریک که
either
U
هریک ازدوتا
either one
U
هریک ازدو
skull practice
U
کلاس تعلیم فنون مسابقه جلسه مشورت درباره مسابقه
church text
U
یکجورحروف سیاه قلم که بیشتربرای نوشتن لوحههای گورستان بکارمی رود
nil pointer
U
اشاره گری که برای بیان انتهای یک لیست پیوندی بکارمی رود
code level
U
تعداد بیت هایی که برای نمایش یک کاراکتر معین بکارمی روند
hooligan
U
مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
hooligans
U
مسابقه جبرانی در مسیرخاکی برای اتومبیلهایی که در مسابقه اصلی شکست خورده اند
What is good enough for others should be good enough for you.
U
خونت که از بقیه رنگین تر نیست
tug of war
U
مسابقه طناب کشی مسابقه برای برتری یافتن
sack race
U
مسابقه دو درحالیکه پای مسابقه دهنده در کیسه پیچیده
keypad
U
وسیله ورودی که مجموعهای از کلیدهای رقم دهدهی وکلیدهای مخصوص را بکارمی برد
superscripsit
U
بسته نرم افزاری که به منظور پردازش کلمه درسیستمهای ریزکامپیوتر بکارمی رود
smalto
U
خرده شیشه رنگین روی اجرموزاییک
wing threequarter
U
هریک از دو مدافع کنار زمین
rainbows
U
قوس و قزح بصورت رنگین کمان در امدن
rainbow
U
قوس و قزح بصورت رنگین کمان در امدن
ether
U
مایع سبکی که ازتقطیر الکل و جوهرگوگردبدست میایدو برای بیهوش کردن اشخاص بکارمی رود
stria
U
نوار باریک هریک از خطوط موازی
canning
U
هریک از لولههای مجزا درمحفظه احتراق
can
U
هریک از لولههای مجزا درمحفظه احتراق
cans
U
هریک از لولههای مجزا درمحفظه احتراق
selling plater
U
اسب مسابقه قابل خرید پس از مسابقه
opener
U
مسابقه نخست ازدو مسابقه متوالی
flag semaphore
U
سیستم مخابره با پرچم سیستم علایم پرچم
stick
U
هریک از سه میله عمودی کریکت چوبدست اسکی
full rubber
U
حرکت هریک از این سطوح تااخرین حد ممکن
forewing
U
هریک از دوبال جلو حشرات چهار بال
wing forward
U
هریک از دومهاجم بیرون ردیف دوم یاسوم در تجمع
course light
U
روشنایی باند فرودگاه چراغهای مخصوص روشن کردن باند فرود
nereid
U
هریک ازپنجاه حوری دریایی که دختران نروس بوده اند
rated power
U
هریک از چند حدود تعیین شده توان توربین گاز
metaprotein
U
هریک از مشتقات پروتئین که از فعل وانفعال اسید وقلیابدست میاید
to halve two timbers
U
دوتیر رادرهم جا انداختن بدانگونه که نیمی ازکلفتی هریک بریده شو
gammadion
U
چلیپایی که برانتهای هریک ازچهارخطان ازطرف حرکت عقربه ساعت رس
seniors
U
مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
senior
U
مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
puck
U
یک دستگاه ورودی گرافیمی دستی و کنترل شده با دست که برای قرار دادن مختصات روی یک لوح گرافیکی بکارمی رود
pucks
U
یک دستگاه ورودی گرافیمی دستی و کنترل شده با دست که برای قرار دادن مختصات روی یک لوح گرافیکی بکارمی رود
flavourings
U
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavouring
U
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavorings
U
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavoring
U
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
nundinal letter
U
حرفی برای نامیدن هریک ازهشت روز بازار بکار میرفت
running lights
U
فارهای شناور دریایی چراغهای راه دریایی
match play
U
مسابقه گلف بین دو نفر یا دوتیم مسابقه بولینگ بین دونفر
dimples
U
هریک از 633 فرورفتگی کوچک رگی گوی گلف برای کاستن کشش در هوا
dimple
U
هریک از 633 فرورفتگی کوچک رگی گوی گلف برای کاستن کشش در هوا
guiden
U
پرچم یکان پرچم نماینده یکان
abc analysis
U
طبقه بندی مخصوص کالاهای موجود درانبار که معمولابراساس قیمت موجودی هریک از اقلام تنظیم میگردد
handicaps
U
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicap
U
مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
Hanbel
U
[نوعی گلیم مراکشی که صرفا جهت مفروش نمودن زمین بافته شده، و دارای خطوط موازی و رنگین با نقشه های پرکار می باشد.]
Luddite
U
هریک از کارگرانی که ماشینهای نساجی را چون نیاز به کارگر را کم میکردند درهم میشکستند آدمی که با دگرگونیهای فنی و صنعتی مخالف است
Luddites
U
هریک از کارگرانی که ماشینهای نساجی را چون نیاز به کارگر را کم میکردند درهم میشکستند آدمی که با دگرگونیهای فنی و صنعتی مخالف است
stables
U
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stable
U
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
touch judge
U
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
light lists
U
کتابهای راهنمای محل فارهای دریایی فهرست راهنمای چراغهای دریایی
lane
U
مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
lanes
U
مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
cutthroat
U
بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
lieu
U
بجای
Instead of you
U
بجای تو
in the room of
U
بجای
vises
U
بجای
vices
U
بجای
instead of
U
بجای
vice-
U
بجای
in return for
U
بجای
in payment of
U
بجای
in lieu of
U
بجای
in his stead
U
بجای او
per pro
U
بجای
in exchange for
U
بجای
vice
U
بجای
quid pro quos
U
بجای عوض
elsewhere
U
بجای دیگر
quid pro quo
U
بجای عوض
stead
U
بجای بعوض
for
U
بجای از طرف
in place of
U
بجای درعوض
he succeeded his father
U
بجای پدرنشست
instead of
<conj.>
U
بجای
[بعوض]
instead
U
بجای اینکه
in somebody's place
U
بجای کسی
instead of celebrating
U
بجای جشن
to pass for
U
قلمدادشدن بجای
O.K.
U
اصط لاحی که بجای
on your marks
U
فرمان بجای خود
take your mirks
U
فرمان بجای خود
were i in his skin
U
اگر بجای او بودم
back to your seats
U
برگردید بجای خود
instead of vice versa
U
بجای برعکس این
instead of the other way around
U
بجای برعکس این
impersonify
U
بجای شخص گرفتن
instead of the reverse
U
بجای وارونه این
hardwired connection
U
می بجای ورودی و سوکت
ballade
U
قطعه منظومی مرکب از سه مصرع مساوی و متشابه ویک مصرع کوتاه تر که هریک از این چهار قسمت یک بیت ترجیع بند دارد
dragstrip
U
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
dragway
U
مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
foist
U
چیزی را بجای دیگری جا زدن
ghost writer
U
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
to pass for
U
پذیرفته یا شناخته شدن بجای
ghost-writers
U
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost-writer
U
کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
push pass
U
پاس با فشارچوب بجای ضربه
instead of doing
U
بجای اینکه انجام بدهند
he could p for an englishman
U
بجای یک نفرانگلیسی قلمداد میشود
instead of working
U
بجای اینکه او کار بکند
I wI'll sign for him .
U
من بجای اوامضاء خواهم کرد
If I were in your place. . .
U
اگر بجای شما بودم …
phraseography
U
نشان گذاری بجای عبارت
quadrangular meet
U
مسابقه شنای دورهای بین 4تیم مسابقه دورهای بین 4تیم با محاسبه مجموع امتیازهای فردی
sets of bill
U
نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
things have come to a pretty pass
U
کار بجای باریک رسیده است
recuperation
U
عمل برگرداندن لوله بجای خود
to touch ground
U
بجای ثابت یابموضوع اصلی رسیدن
Ferdowsi left a good name behind.
U
نام نیکی از فردوسی بجای مانده
wick
U
چیزی که بجای فتیله بکار رود
to take the fall for somebody
U
مسئولیت خطایی را بجای کسی پذیرفتن
i wish you would go
U
بجای ماضی استمراری در موردتمنی یا ارزو
ampersand
U
کاراکتر & است که بجای and بکار می رود
rational dress
U
نیم شلواری که زن بجای دامن بپوشد
eat the ball
U
اسیر شدن با توپ بجای پرتاب
wicks
U
چیزی که بجای فتیله بکار رود
enallage
U
بکاربردن صیغهای بجای صیغه دیگر
conscription of weath
U
گرفتن پول و مال بجای سرباز
He left a great name behid him .
U
نام خوبی از خود بجای گذاشت ( پس از مرگ )
grillage
U
شبکهای از تیرهای سنگین که بجای پی ساختمان قرارمیدهند
oafs
U
بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
whipping boy
U
بچه تازیانه خور بجای شاهزاده در مدرسه
oaf
U
بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
commodity money
U
پولی که در تهاتر بجای کالابه کار رود
overstand
U
بیش از حد ماندن قایق در یک مسیر بجای چرخاندن
persepolis
U
شهر باستانی که بعداشهر استخر بجای ان ساخته شد
pinspotter
U
وسیله گذاشتن میلههای بولینگ بجای خود
pinsetter
U
وسیله گذاشتن میلههای بولینگ بجای خود
cheat
U
تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
cheated
U
تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
ventriloquist
U
کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
succedaneum
U
دوایی که بجای دوای دیگر تجویز شود
ant
U
: پیشوندیست بمعنی >ضد< و >مخالف < و>درعوض < و >بجای < وغیره
ants
U
: پیشوندیست بمعنی >ضد< و >مخالف < و>درعوض < و >بجای < وغیره
to make one's mark
U
مشهور شدن نشان بجای امضا گذاشتن
put the ball on the floor
U
به زمین انداختن توپ کریکت بجای بل گرفتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com