English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (42 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
borer U هرچیزیکه وسیله سوراخ کردن باشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bore U وسیله سوراخ کردن کالیبر تفنگ
bores U وسیله سوراخ کردن کالیبر تفنگ
demand U جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demanded U جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
demands U جابجایی فایل هاو داده از وسیله ذخیره سازی جانبی به یک وسیله با سرعت دستیابی بالا در صورتی که توسط پایگاه داده مورد نیاز باشد
punch U وسیله تولید سوراخ در پانچ کارت
punched U وسیله تولید سوراخ در پانچ کارت
punches U وسیله تولید سوراخ در پانچ کارت
socket [وسیله با سوراخ هایی که ورودی در آن نصب میشود]
water hole U سوراخ یا شکاف طبیعی رودخانه خشک شده که مقداری اب دران باشد
at all events U بهر وسیله که باشد
to pink out leather U چرم را برای زیبایی سوراخ سوراخ کردن
sounder U هرچیزیکه صدامیکند
fillings U هرچیزیکه با ان چیزیراپرکنند
filling U هرچیزیکه با ان چیزیراپرکنند
double decker U هرچیزیکه دو لایه دارد
perforation U عمل سوراخ کردن ایجاد سوراخ
newest U وسیله الکترونیکی که اخیرا اختراع شده باشد
newer U وسیله الکترونیکی که اخیرا اختراع شده باشد
new U وسیله الکترونیکی که اخیرا اختراع شده باشد
new- U وسیله الکترونیکی که اخیرا اختراع شده باشد
breach U سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breached U سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breaches U سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
throughput U بیشترین خروجی وسیله که با مشخصات اصلی مط ابق باشد
status U ثباتی که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت وسیله جانبی باشد
status U کلمهای حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت وسیله جانبی باشد
bugged U اطاق یا شیئی که حاوی یک وسیله استراق سمع پنهانی باشد
thirl U سوراخ سوراخ کردن دریدن
pinkest U سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
pink U سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
pinker U سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
signaled U تبدیل یا ترجمه سیگنال به صورتی به توسط وسیله قابل قبول باشد
rates U بیشترین خروجی وسیله که باید با مشخصات ابتدایی تط ابق داشته باشد
signal U تبدیل یا ترجمه سیگنال به صورتی به توسط وسیله قابل قبول باشد
rate U بیشترین خروجی وسیله که باید با مشخصات ابتدایی تط ابق داشته باشد
signalled U تبدیل یا ترجمه سیگنال به صورتی به توسط وسیله قابل قبول باشد
cancellate U سوراخ سوراخ سوراخ سوراخ کردن
quiescent U وضعیت فرآیند یا مدار یا وسیله وقتی که هیچ سیگنال ورودی اعمال نشده باشد
adc U وسیله مبدل ورودی آنالوگ به خروجی دیجیتال که قابل فهم برای کامپیوتر باشد
connectivity U توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
aliens U وسیله جانبی که به کامپیوتر اجازه میدهد به داده روی دیسک از کامپیوترها یا سیستمهای دیگر دسترسی داشته باشد
alien U وسیله جانبی که به کامپیوتر اجازه میدهد به داده روی دیسک از کامپیوترها یا سیستمهای دیگر دسترسی داشته باشد
simulating U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulate U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulates U کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
riddle U سوراخ سوراخ کردن
riddles U سوراخ سوراخ کردن
readable U آنچه توسط کسی یا توسط یک وسیله الکترونیکی قابل خواندن و فهمیدن باشد
chain U باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chains U باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
center U سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centred U سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centre U سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centers U سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centered U سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
clair-voie U [پرچین با دیواره های مشبک که سوراخ سوراخ است.]
communication U بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
dilly bag U کیف دستی یا کیسه سوراخ سوراخ زنانه
sensor U وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
touch U وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
touches U وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
sight U سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
float stone U سنگ اجرسای یکجورسنگ سوراخ سوراخ
fenestration U چیزی که سوراخ سوراخ یاروزنه داراست
sights U سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
antiwithdrawal device U وسیله ضد باز کردن ماسوره بمب وسیله ضد دستکاری ماسوره
approval by acclamation U تصویب به وسیله کف زدن وابراز احساسات این گونه تصویب زمانی مصداق پیدامیکند که مخالف جدی وجودنداشته باشد و طبعا" مسئله شمردن صاحبان اصوات تحسین امیز منتفی است
charges U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charge U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
foraminate U ثقبه دار سوراخ سوراخ
gruyere cheese U پنیر سوراخ سوراخ سوئیسی
broaching U سوراخ کردن
punched U سوراخ کردن
drilled U سوراخ کردن
broaches U سوراخ کردن
scuttle U سوراخ کردن
to poke a hole in any thing U سوراخ کردن
to set abroach U سوراخ کردن
scuttling U سوراخ کردن
to pick a hole in U سوراخ کردن
steek U سوراخ کردن
scuttles U سوراخ کردن
punches U سوراخ کردن
scuttled U سوراخ کردن
drill U سوراخ کردن
punch U سوراخ کردن
to break open U سوراخ کردن
pierce U سوراخ کردن
pools U سوراخ کردن
pooled U سوراخ کردن
pool U سوراخ کردن
stab U سوراخ کردن
stabbed U سوراخ کردن
to burn a hole U سوراخ کردن
pierces U سوراخ کردن
foraminate U سوراخ کردن
wear a hole in U سوراخ کردن
delving U سوراخ کردن
delves U سوراخ کردن
delved U سوراخ کردن
perforating U سوراخ کردن
perforates U سوراخ کردن
delve U سوراخ کردن
perforate U سوراخ کردن
to drill through U سوراخ کردن
to punch a hole in U سوراخ کردن
stabs U سوراخ کردن
bore U سوراخ کردن
gores U سوراخ کردن
gored U سوراخ کردن
broach U سوراخ کردن
gore U سوراخ کردن
transfix U سوراخ کردن
goring U سوراخ کردن
broached U سوراخ کردن
bores U سوراخ کردن
boring U سوراخ کردن
drills U سوراخ کردن
incising U سوراخ کردن
fet U وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
hollow forge U سوراخ کردن گرم
to peck a hole in U با نوک سوراخ کردن
burr U بامته سوراخ کردن
burred U بامته سوراخ کردن
burring U بامته سوراخ کردن
burrs U بامته سوراخ کردن
puncturing U سوراخ کردن شکست
To bark up the wrong tree. <idiom> [سوراخ دعا را گم کردن]
punctures U سوراخ کردن شکست
tusk U سوراخ کردن یا کندن
lack vt U با گلوله سوراخ کردن
punches U سوراخ ایجاد کردن
pecks U بانوک سوراخ کردن
punches U مهر کردن سوراخ
pecking U بانوک سوراخ کردن
pecked U بانوک سوراخ کردن
peck U بانوک سوراخ کردن
punched U مهر کردن سوراخ
punch U سوراخ ایجاد کردن
puncture U سوراخ کردن شکست
tusks U سوراخ کردن یا کندن
lancinate U بانیزه سوراخ کردن
punch U مهر کردن سوراخ
to tear a hole in U سوراخ یا پاره کردن
back drill U از پشت سوراخ کردن
precision bore U سوراخ کردن دقیق
gride U سوراخ کردن فرورفتن
prongs U باچنگ ک سوراخ کردن
prong U باچنگ ک سوراخ کردن
broaching U سوراخ کردن قایق
spit U سوراخ کردن تف انداختن
pertusion U عمل سوراخ کردن
punctured U سوراخ کردن شکست
broaches U سوراخ کردن قایق
transfixion U عمل سوراخ کردن
spits U سوراخ کردن تف انداختن
broached U سوراخ کردن قایق
punched U سوراخ ایجاد کردن
broach U سوراخ کردن قایق
peeps U از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeping U از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peep U از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeped U از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
jabs U خنجر زدن سوراخ کردن
unkennel U از سوراخ یا لانه بیرون کردن
punctures U سوراخ کردن پنچر شدن
punctured U سوراخ کردن پنچر شدن
puncturing U سوراخ کردن پنچر شدن
back drilling attachment U تجهیزات سوراخ کردن از پشت
puncture U سوراخ کردن پنچر شدن
notches U شکاف چوبخط سوراخ کردن
slotting U سوراخ کردن شکاف کوچک
slot U سوراخ کردن شکاف کوچک
slots U سوراخ کردن شکاف کوچک
drilled U سوراخ کردن چاه کندن
drill U سوراخ کردن چاه کندن
jab U خنجر زدن سوراخ کردن
drills U سوراخ کردن چاه کندن
notch U شکاف چوبخط سوراخ کردن
jabbed U خنجر زدن سوراخ کردن
jabbing U خنجر زدن سوراخ کردن
a closed mouth catches no flies <proverb> U تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
charters U اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
chartering U اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
charter U اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
chartered U اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
moored mine U مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
fraise U گشادتر کردن سوراخ اره مدور
karatonyxis U عمبل اب مرواریدبوسیله سوراخ کردن قرنیه
stave U شبیه لوله ایجاد سوراخ کردن
ruptures U شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
pinhole U سوراخ کردن برای گوشی یاز
loopholes U سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
loophole U سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
rupture U شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
rupturing U شکافتن و سوراخ کردن به طور دایرهای
hotter U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com