English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9107 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
breaking U هتک حرز و ورود غیر قانونی به ملک غیر به هر شکل و به هر وسیلهای که باشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cushions U وسیلهای که شبیه تشک باشد
cushion U وسیلهای که شبیه تشک باشد
cushioned U وسیلهای که شبیه تشک باشد
cushioning U وسیلهای که شبیه تشک باشد
vortex tube U وسیلهای فاقد هرگونه قطعه متحرک که دران اختلاف فشارسبب ورود جریان سیال ازطریق شکافهای مماسی میگردد
output bound U وسیلهای که عمل به خارج فرستادن داده ها را باسرعتی کمتر از ورود داده هاانجام بدهد
input bound U وسیلهای که عمل به خارج فرستادن داده ها را با نرخی سریعتر از ورود داده هاانجام بدهد
charge U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charges U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
over voltage protection U وسیلهای که باعث میشود منبع تغذیه حد مط لوب را داشته باشد
built in U وسیلهای که از ابتدای ساخت روی دستگاه سوار شده باشد
fractional reserve banking U بانک باید 02دلار ذخیره قانونی داشته باشد
illegal U آنچه قانونی نیست یا مخالف قانون و قوانین باشد
long life itemes U اقلامی که عمر قانونی انها 5سال یا بیشتر باشد
protective tariffs U تعرفه گمرکی که هدف از وضع ان محصولات داخلی و جلوگیری از ورود فراوردههای خارجی باشد
punched U وسیلهای که داده را روی پاچ منتقل میکند به صورتی که کامپیوتر قابل تشخیص باشد
punch U وسیلهای که داده را روی پاچ منتقل میکند به صورتی که کامپیوتر قابل تشخیص باشد
punches U وسیلهای که داده را روی پاچ منتقل میکند به صورتی که کامپیوتر قابل تشخیص باشد
card U وسیلهای که داده کارت پانچ را به حالتی کا قابل دریافت برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
cards U وسیلهای که داده کارت پانچ را به حالتی کا قابل دریافت برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
customs of war U اداب مربوط به جنگ که بدون انکه قدرت قانونی داشته باشد موردقبول دولتهاست
pooler U وسیلهای برای یکپارچه کردن و یا تبدیل داده کلیدی ورودی به صورتی که قابل قبول کامپیوتر اصلی باشد
estoppel U اقراریاعملی که انکاریانقص ان قانوناممنوع باشد مانع قانونی برای انکارپس ازاقرارعدم امکان انکار پس از اقرار
terminals U وسیلهای که معمولاگ از صفحه نمایش و صفحه کلید تشکیل شده است که امکان ورود و نمایش اطلاعات به صورت line-Dnبا سیستم کامپیوتر اصلی میدهد.
terminal U وسیلهای که معمولاگ از صفحه نمایش و صفحه کلید تشکیل شده است که امکان ورود و نمایش اطلاعات به صورت line-Dnبا سیستم کامپیوتر اصلی میدهد.
authentication U به سند یا رونوشت مصذق ان اعتبار و اقتدار قانونی دادن به نحوی که در مقام اثبات قانونا قابل ارائه باشد
document U وسیلهای که اطلاع نوشته شده یا چاپ شده رابه حالتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
documenting U وسیلهای که اطلاع نوشته شده یا چاپ شده رابه حالتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
documented U وسیلهای که اطلاع نوشته شده یا چاپ شده رابه حالتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
tenant by sufference U هر گاه کسی ملکی رابا عنوان و سمت قانونی درتصرف داشته باشد و پس اززوال سمت
offensive weapon U در CL به هر نوع وسیلهای اطلاق میشود که برای ازار بدنی ساخته یاتغییر داده شده باشد یا حامل ان را برای این منظور حمل کند
input U وسیلهای مثل صفحه کلید یا خواننده بار کد که عملیات یا اطلاعات را به صورتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند و داده را به پردازنده ارسال میکند
inputted U وسیلهای مثل صفحه کلید یا خواننده بار کد که عملیات یا اطلاعات را به صورتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند و داده را به پردازنده ارسال میکند
estate in remainder U ملک معلق عبارت از ان است که شناسایی قانونی یک ملک منوط و موکول به تعیین تکلیف ملک دیگر باشد
to lay down a rule U قانونی را درست کردن قانونی را وضع نمودن
dwelling house U در CL درقوانین مربوط به هتک حرمت منازل و ورود در شب به منازل به قصد ارتکاب جرم مطرح میشود و عبارت ازمحلی است که عملا" و بالفعل محل سکنی باشد و یا ازملحقات عرفی محل سکنی محسوب شود
asynchronous U 1-کامپیوتری که از یک عمل به عمل دیگر طبق سیگنالهای دریافت شده پس از خاتمه فرآیند تغییر میکند. 2-کامپیوتری که در آن یک فرآیند در آغاز ورود سیگنال یا داده آغاز میشود به جای اینکه مط ابق با باس ساعت باشد
batting order U ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
automatic release date U تاریخ انقضای عمر قانونی وسایل سررسید عمر قانونی
a closed mouth catches no flies <proverb> U تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
legitimate U عذر قانونی قانونی
legitimating U عذر قانونی قانونی
legitimates U عذر قانونی قانونی
legitimated U عذر قانونی قانونی
moored mine U مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
hottest U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
authorized stoppage U برداشت قانونی از حقوق افرادکسورات قانونی از حقوق
dock receipt U قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
escutcheon U سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
hotbed U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbeds U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
imperfect competition U حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
open back U [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
laptop U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
lapheld U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
wellŠsuppose it is so U خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
Zel-i Sultan vase U طرح گلدان ظل السلطان [این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
karachoph design U لچک ترنج کاراچف [این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
re-entry U ورود
entry U ورود
arr U ورود
entrancing U ورود
entree U ورود
appulse U ورود
entrances U ورود
entranced U ورود
entrance U ورود
right of entry U حق ورود
entrance fee U حق ورود
introgression U ورود
import U ورود
inning U ورود
imported U ورود
introit U ورود
entrance fees U حق ورود
admitance U ورود
arrival U ورود
ingression U ورود
importation U ورود
infare U ورود
importing U ورود
air inclusion U ورود هوا
ingress U ورود
arrivals U ورود
inductions U ورود
induction U ورود
accession U ورود
re entry U ورود
acetylation U ورود ریشهء
house-warming U جشن ورود
token U اجازه ورود
landfall n U ورود بخشکی
token U بلیط ورود
house warming U جشن ورود
house-warmings U جشن ورود
log in sequrity U ایمنی ورود
approach ramp U فرازای ورود
advent ظهور و ورود
initation U ورود بعضویت
tokens U بلیط ورود
tokens U اجازه ورود
arrival rate U نرخ ورود
free entrance U ورود مجانی
landding U ورود بخشکی
energy intake U ورود انرژی
entering angle U زاویه ورود
entree U اجازهء ورود
entry U ورود راهرو
arrival hall U سالن ورود
entry point U نقطه ورود
entry side U جهت ورود
receipt statement U اعلامیه ورود
reebtry U ورود مجدد
fifo U به ترتیب ورود
first in first out U بترتیب ورود
forcible entry U ورود عدوانی
ease of entry U سهولت ورود
influx U ورود هجوم
influxes U ورود هجوم
capital inflow U ورود سرمایه
cost to entry U هزینه ورود
data import U ورود داده
data insertion U ورود داده ها
intrant U ورود رسمی
intervance of third party U ورود ثالث
input of current U ورود جریان
due in U در شرف ورود
admissions U اجازهء ورود
admission U اجازهء ورود
inlet time U زمان ورود
port of entry U بندرمحل ورود
first in first out U به ترتیب ورود
landings U ورود به خشکی
tardiness U تاخیر ورود
inlet U ورود دخول
when entering U هنگام ورود
on arrival U هنگام ورود
homecoming U ورود بخانه
inlets U ورود دخول
arrival hall U سالن ورود
admittance U ورود دخول
landings U ورود بخشکی
landfalls U ورود بخشکی
landfall U ورود بخشکی
importing U مفهوم ورود
homecomings U ورود بخانه
imported U مفهوم ورود
import U مفهوم ورود
landing U ورود بخشکی
landing U ورود به خشکی
rool crush U اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
implemental U وسیلهای
outputs U وسیلهای که
instrumental U وسیلهای
output U وسیلهای که
PID U وسیلهای
personal U وسیلهای
fifo U خروج به ترتیب ورود
search warrant U حکم بازرسی و ورود
search warrants U حکم بازرسی و ورود
let someone through U اجازه ورود دادن
estimated time of arrival U زمان تقریبی ورود
barrier to entry U منع ورود به صنعت
entry plan U طرح ورود به بندر
visa U اجازه ورود به کشوربیگانه
visas U اجازه ورود به کشوربیگانه
gate U وسایل ورود ورودیه
subroutine reentry U ورود جمله به زیرروال
school readiness U امادگی ورود به مدرسه
freedom of entry and exit U ازادی ورود و خروج
nonjoinder U عدم ورود در دعوا
police raid U ورود ناگهانی پلیس
round-up U ورود ناگهانی پلیس
last in first out U بترتیب عکس ورود
last in first out U به ترتیب عکس ورود
law of prior entry U قانون تقدم ورود
bust [colloquial] U ورود ناگهانی پلیس
gold import point U نقطه ورود طلا
gangplanks U تخته ورود به ناو
gangplank U تخته ورود به ناو
infare U مهمانی بمناسبت ورود
inflow of foreign funds U ورود وجوه خارجی
inflow of labor U جریان ورود کارگر
ingress U حق دخول اجازه ورود
lifo U به ترتیب عکس ورود
gates U وسایل ورود ورودیه
hail U اعلام ورود کردن
entrance U ورودیه اجازه ورود
entrancing U حق ورود دروازهء دخول
exhaust gas admission اگزوز ورود گاز
entranced U حق ورود دروازهء دخول
clearance inwards U مجوز ورود کشتی
coast in point U نقطه ورود به ساحل
entranced U ورودیه اجازه ورود
hailed U اعلام ورود کردن
entrancing U ورودیه اجازه ورود
entrances U ورودیه اجازه ورود
hails U اعلام ورود کردن
Recent search history Forum search
1معنی لغت overfit
1 if there's any justice
1Vintage style
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
1set the record straight
1چیزی که عوض داره گله نداره
1ICR
1chand sabaei is correct or chand sabahi
1Evolution
2purchase off the registry
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com